Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
well doing
نیکو کار درست کردار
Other Matches
evangelic
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelical
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
good
نیکو
seely
نیکو
Good morning
بامدادان نیکو
rightteous
نیکو کار
gospel
مژده نیکو
gospels
مژده نیکو
upright
نیکو کار
of a good mould
نیکو سرشت
Good night
شامگاهان نیکو
premium
پاداش نیکو
premiums
پاداش نیکو
righteous
نیکو کار
good deeds
افکار نیکو
well doer
ادم نیکو کار
well conditioned
دارای اخلاق نیکو
to throw cold water on
نیکو ندانستن وناچیزشمردن
Whatever comes from a friend is good .
<proverb>
هر چه از دوست رسد نیکو است .
well conditioned
نیکو خصال دارای صفات حسنه
and
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersections
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joined
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meets
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
joins
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
either or operation
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
alternation
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
assertion
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
union
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
false
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
conjunction
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunctions
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
exploit
کردار
exploiting
کردار
deed
کردار
exploits
کردار
conducts
کردار
deeds
کردار
conation
کردار
act
کردار
acted
کردار
actions
کردار
karma
کردار
conduct
کردار
conducted
کردار
conducting
کردار
action
کردار
economic behaviour
کردار اقتصادی
ethology
کردار شناسی
issues
کردار اولاد
issued
کردار اولاد
issue
کردار اولاد
ethologist
کردار شناس
Utopia
دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
Utopias
دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
jests
کردار طعنه زدن
iniquitous deeds
کردار زشت یا شریرانه
jest
کردار طعنه زدن
tempers
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
درست ساختن درست خمیر کردن
Actions speak louder than words .
دو صد گفته چونیم کردار نیست
amnestic apraxia
کردار پریشی یاد زدایشی
to suit the action to the word
کردار راباگفتاروفق دادن گفتن وکردن
gaffe
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
faux pas
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
embarrassing blunder
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
embarrassing clanger
[British E]
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
mind your p's and qs
در گفتار و کردار خود بهوش باشید
action speaks louder than words
<proverb>
دو صد گفته چون نیم کردار نیست
to change somebody's ways
رفتار و کردار کسی را کاملا تغییر دادن
judiciousness
قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone
<idiom>
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
euphemisms
استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
euphemism
استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
deed
در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
deeds
در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
euphemize
استعمال کلمهء نیکو بجای کلمهء زشت
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
game theory
این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
practice makes perfect
کار نیکو کردن از پر کردن است
practice makes perfect
<proverb>
کار نیکو کردن از پر کردن است
difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
EXOR
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
differences
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exclusive
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
denials
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
NAND function
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
symmetric difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denial
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
except
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
Quite
[so]
!
درست!
straight
درست
smack dab
درست
valid
درست
orthographically
درست
convenient
<adj.>
درست
out and out
درست
out-and-out
درست
incorrect
نا درست
right as nails
درست
conscionable
درست
right as a trivet
درست
straightforward
درست
functional
<adj.>
درست
straightest
درست
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
درست
by the square
درست
by fits and starts
درست
right as a trivet
تن درست
straighter
درست
practicable
<adj.>
درست
entire
درست
orthodox
درست
legitimate
درست
legitimated
درست
legitimates
درست
legitimating
درست
perfect
درست
purposive
<adj.>
درست
suitable
<adj.>
درست
useful
<adj.>
درست
perfected
درست
utilitarian
[useful]
<adj.>
درست
perfecting
درست
just
درست
proper
درست
corrects
درست
Am I not right?dont you agree with me ?
درست می گه یا نه ؟
whole
درست
correcting
درست
correct
درست
practical
<adj.>
درست
veracious
درست
purpose-built
<adj.>
درست
purposeful
<adj.>
درست
perfects
درست
in order
درست
true
<adj.>
درست
in a entireness of state
درست
properly
درست
well advised
درست
truer
درست
true
درست
real
<adj.>
درست
right
درست
proper
<adj.>
درست
plain dealing
درست
righted
درست
exacted
درست
incorrupt
درست
sock
درست
legitimately
درست
inviolate
درست
genuine
درست
authentic
درست
exactly
درست
integral
درست
truest
درست
aright
درست
exacts
درست
indefectible
درست
exact
درست
clearest
درست
correct
<adj.>
درست
accurate
[correct]
<adj.>
درست
even
هم درست
clears
درست
accurate
درست
clear
درست
righting
درست
clearer
درست
exact
<adj.>
درست
misunderstand
درست نفهمیدن
integers
عدد درست
misunderstands
درست نفهمیدن
misunderstood
درست نفهمیدن
builds
درست کردن
misapprehends
درست نفهمیدن
concocts
درست کردن
concocting
درست کردن
misapprehending
درست نفهمیدن
concocted
درست کردن
integer
چیز درست
integer
عدد درست
concoct
درست کردن
trims
درست کردن
trimmest
درست کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com