Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (3 milliseconds)
English	Persian
photoconductor	هادی حساس نسبت به نور
Search result with all words
photoconductive	هادی حساس نسبت به نور هادی نور
Other Matches
context sensitive	حساس نسبت به متن
sensitive to light	حساس نسبت به روشنایی
susceptible to pain	حساس نسبت بدرد
photodiode	دیود حساس نسبت به نور
panchromatic	حساس نسبت بهمه رنگها
photocell	یاخته حساس نسبت به نور فتوسل
case sensitive	حساس نسبت به بزرگ یاکوچک بودن حرف
varistor	مقاومت نیمه هادی با دوالکترود که مقاومت ان به نسبت عکس ولتاژ در هرجهت تغییر میکند
it is insensitive to light	روشنایی را حس نمیکند نسبت به روشنایی حساس نیست
insulate	مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulating	مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulates	مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
superconductor	خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
superconductors	خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
superconductive	خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی
pmos	ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
cmos	روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
conductor rail	ریل هادی شمش هادی
shield	هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
shields	هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
tentacle	شاخک حساس ریشه حساس
tentacles	شاخک حساس ریشه حساس
sensitive to corrosion	حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
leverage	نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law	جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan	توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
subscriber's line	اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
liftjet	توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
prorata	برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable	قابل نسبت دادن نسبت دادنی
nationallism	مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
guide	هادی
directors	هادی
steerer	هادی
director	هادی
electric conductor	هادی
guides	هادی
leading line	خط هادی
guided	هادی
ductile	هادی
cable	هادی
cabled	هادی
directorial	هادی
lead	هادی
leads	هادی
conductors	هادی
conductor	هادی
tendering	حساس
tenderest	حساس
tendered	حساس
ticklish	حساس
elastic demand	حساس
vigilant	حساس
tender	حساس
sharp nosed	حساس
sensitive clay	رس حساس
sensitive	حساس
delicate	حساس
critical	حساس
sensate	حساس
acute	حساس
sentimental	حساس
key <adj.>	حساس
elastic	حساس
sensor	حساس
prominent	حساس
activator	حساس گر
alive	حساس
techy	حساس
susceptive	حساس
thin skinned	حساس
passible	حساس
feisty	حساس
supersensitive	حساس
exquisite	حساس
semi conductor	نیمه هادی
semicinductor	نیمه هادی
light guide	هادی نور
noninductive	غیر هادی
guide flag	پرچم هادی
light pipe	هادی نور
guide vane	تیغه هادی
electric conductor	هادی برق
guide bank	دیوار هادی سد
electric conductor	هادی الکتریسیته
heat conductor	هادی حرارت
ideal conductor	هادی ایده ال
internal conductor	سیم هادی
light quide	هادی نور
dredging ladder	هادی سطل
valve guide	هادی سوپاپ
superconductors	فوق هادی
lead	غلاف هادی
conducting staff	ستاد هادی
lead	کابل هادی
leads	سبقت هادی
leads	غلاف هادی
conductor resistance	مقاومت هادی
conductor rail	شینه هادی
conductor current	جریان هادی
conductive silver	نقره هادی
lead	سبقت هادی
leads	کابل هادی
twin conductor	هادی دوبل
bus bar	ریل هادی
wireway	سیم هادی
circuit line	هادی جریان
vascular tissue	بافت هادی
water mains	لوله هادی اب
water main	لوله هادی اب
solid state	نیمه هادی
single core	هادی تک رشتهای
single conductor	هادی تک رشتهای
conductor	سیم هادی
conductor	هادی رسانا
duct	لوله هادی
directing staff	ستاد هادی
director sight	دوربین هادی
directress	هادی خط راهنما
directrix	هادی خط راهنما
conductors	هادی رسانا
conductors	سیم هادی
superconducter	مافوق هادی
superconductor	فوق هادی
lizard	بند هادی
lizards	بند هادی
high strung	بسیار حساس
sensitized	حساس شدن
key terrain	زمین حساس
key position	شغل حساس
key points	نقاط حساس
keop soo	نقاط حساس
it touched him on the raw	بنقطه حساس
kittle	هوشیار حساس
gleg	حساس باهوش
sensitized	حساس کردن
sensitizes	حساس کردن
sensitizes	حساس شدن
sensitizing	حساس کردن
sensitizing	حساس شدن
tenderizing	حساس کردن
tenderizes	حساس کردن
tenderized	حساس کردن
tenderize	حساس کردن
tenderising	حساس کردن
tenderises	حساس کردن
tenderised	حساس کردن
critical position	پوزیسیون حساس
critical mass	توده حساس
feelingly	بطور حساس
sensitised	حساس کردن
sensitised	حساس شدن
sensitises	حساس کردن
sensitises	حساس شدن
sensitising	حساس کردن
sensitising	حساس شدن
critical facility	تاسیسات حساس
sensitize	حساس کردن
sensitize	حساس شدن
critical item	اماد حساس
elastic supply	عرضه حساس
palpi	شاخک حساس
sensitive zone	منطقه حساس
sensitively	بطور حساس
insensible	غیر حساس
senseful	خیلی حساس
hyperaesthetic	زیاده از حد حساس
skinless	خیلی حساس
perceptive	حساس و باهوش
tendering	حساس بودن
tenderest	حساس بودن
insensitivity	غیر حساس
tendered	حساس بودن
supersensitive	فوق حساس
tender	حساس بودن
supersensitive	حساس شده
pixilated	خیلی حساس
overstrung	خیلی حساس
jumpy	بیقرار حساس
sensitization	حساس سازی
a sensitive subject [topic]	موضوعی حساس
sensitive plant	گیاه حساس
sensory nerves	پیهای حساس
hygrosensitive	حساس به رطوبت
sensitization	حساس شدن
starkly	حساس سفت
starkest	حساس سفت
starker	حساس سفت
sensitizer	حساس کننده
stark	حساس سفت
sensitization	حساس کردن
vibrissa	موی حساس
mimosa	گیاه حساس
insensitive	غیر حساس
semiconductor device	دستگاه نیمه هادی
superconducting computers	کامپیوترهای مافوق هادی
polestar	هادی مورد توجه
semiconductor storage	حافظه نیمه هادی
solid state cartridge	کارتریج نیمه هادی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com