English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (12 milliseconds)
English Persian
canalization هدایت در مسیر
Search result with all words
direction مسیر هدایت کردن
control وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
controlling وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
controls وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
guide way مسیر هدایت
homing station ایستگاه ردیاب دستگاههای هدایت مسیر هواپیما
midcourse guidance هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
pathfinder guidance هدایت هواپیماها به وسیله هواپیمای راهنمای مسیر یاراهیاب
proportional navigating هدایت موشک به طورهماهنگ با مسیر تعیین شده
vee guideways مسیر هدایت "وی "
Other Matches
guidance هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
homing guidance هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
fighter direction هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
beamrider موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
mace نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
terminal guidance هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
maces نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
inertial guidance سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
stellar guidance سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
conductance ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
celestial guidance سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
fast سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lanes مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lane مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
switched network backup انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
multithread طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
groove خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
grooves خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
landing approach مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
crane rail مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
summit حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
summits حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
transit route مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
nodes ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
fire lane مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
node ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
base of trajectory تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
steadiest مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
dog leg شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
steadying مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
azimuth guidance هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
trunkair route مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
dragway مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
convoy route مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
navigators هدایت گر
conduction هدایت
navigator هدایت گر
conductance هدایت
lead هدایت
guidance هدایت
direction هدایت
leads هدایت
steerage هدایت
transduction هدایت
total conductivity هدایت کل
leading هدایت
managements هدایت یا سازماندهی
directs هدایت کردن
management هدایت یا سازماندهی
bus bar line سیم هدایت
conduct of fire هدایت تیراندازی
undirected هدایت نشده
superconductivity فوق هدایت
avigation فن هدایت هواپیما
afferent transmission هدایت اورانی
afferent conduction هدایت اورانی
guide هدایت کردن
directed هدایت کردن
direct هدایت کردن
commutate هدایت وتغییر
convect هدایت کردن
conning tower برج هدایت
conductivity ضریب هدایت
conductivity قابلیت هدایت
conductive قابل هدایت
conduction velocity سرعت هدایت
conductible قابل هدایت
conductibility قابلیت هدایت
templates ریل هدایت
template ریل هدایت
conductance میزان هدایت
guided هدایت کردن
conducts هدایت کردن
conducting هدایت کردن
conduction هدایت تنظیم
conducted هدایت کردن
conduct هدایت کردن
directing هدایت کردن
admittance هدایت فاهری
conveys هدایت کردن
conveying هدایت کردن
conveyed هدایت کردن
convey هدایت کردن
joystick سکان هدایت
joysticks سکان هدایت
guides هدایت کردن
enlightened هدایت شده
navigating هدایت کردن
navigates هدایت کردن
navigated هدایت کردن
navigate هدایت کردن
cons هدایت کردن
conning هدایت کردن
conned هدایت کردن
con هدایت کردن
conduction هدایت گرم
steering هدایت کردن
direction هدایت رهبری
ionic conduction هدایت یونی
operating stand اطاق هدایت
dirigible قابل هدایت
image line هدایت تصویر
heat conduction هدایت حرارتی
hydraulic conductivity هدایت ابی
heat conductivity هدایت حرارتی
fire direction هدایت اتش
electric conduction هدایت الکتریسیته
electron conduction هدایت الکترون
electrical conductivity هدایت الکتریکی
steerable هدایت کردنی
stream line خط هدایت جریان
leading marks نشانههای هدایت
directors هدایت کننده
rede هدایت کردن
director هدایت کننده
leading line خط هدایت هواپیما
guded missile موشک هدایت شوند
absolute joystick سکان هدایت مطلق
high conductivity قابلیت هدایت زیاد
steered wheel چرخ هدایت شده
heat conductivity قابلیت هدایت حرارت
traffic تجارت هدایت شده
guided missiles موشک هدایت شونده
guided missile موشک هدایت شونده
guideway شیار هدایت کننده
traffics تجارت هدایت شده
directors هدایت کننده اتش
trafficked تجارت هدایت شده
trafficking تجارت هدایت شده
conductivity ضریب هدایت یا انتشار
director برج هدایت تیر
barrel وفیفه هدایت در یک ترمینال
director هدایت کننده اتش
directors برج هدایت تیر
conducting هدایت کردن بردن
input of current تغذیه و هدایت جریان
conduct هدایت کردن بردن
conducted هدایت کردن بردن
magnetic permeance مقدار هدایت مغناطیسی
conducts هدایت کردن بردن
increase in conductivity افزایش قابلیت هدایت
ideal conductivity قابلیت هدایت ایده ال
barrels وفیفه هدایت در یک ترمینال
hot blast main هدایت هوای دم داغ
lead سیر هدایت الکتریکی
conduction رسانش الکتریکی هدایت
laser guidance سیستم هدایت لیزری
direction center مرکز هدایت عملیات
photoconductivity قابلیت هدایت نور
conducting staff ستاد هدایت کننده
directed exercise تمرین هدایت شده
vectored thrust تراست هدایت شونده
ballistic director هدایت کننده بالیستیکی
conductibility ضریب هدایت مخصوص
bell's bund دیوار هدایت کننده اب
directed net شبکه هدایت شده
vectored تراست هدایت شونده
transverse conductance مقدار هدایت عرضی
directing staff ستاد هدایت کننده
dredging ladder هدایت کننده سطل
conductance مقدار هدایت واقعی
specific electrical conductivity هدایت الکتریکی مخصوص
channelising island سکوی هدایت کننده
conduct grade درجه هدایت یک ماده
susceptance مقدار هدایت کور
fire direction هدایت کردن اتش
leads سیر هدایت الکتریکی
fire direction net شبکه هدایت اتش
fire direction center مرکز هدایت اتش
tactical control کنترل و هدایت تاکتیکی
fire control کنترل یا هدایت اتش
directional وابسته به راهنمایی و هدایت
diathermacy خاصیت هدایت گرما
current carring انتقال یا هدایت جریان
aircraft modification and control کنترل و هدایت هواپیما
debunking کسی را اگاه و هدایت کردن
cores بخش هدایت مرکز یک کابل
laser guidance هدایت لیزری بمب یا موشک
automation کنترل و هدایت دستگاهی بطورخودکار
input admittance مقدار هدایت طاهری اولیه
core بخش هدایت مرکز یک کابل
input admittance of the tube مقدار هدایت اولیه لامپ
conductibility of heat قابلیت هدایت گرما گرمارسانی
cryogenic memory استفاده از خصوصیات هدایت مواد
job stick سکان هدایت دسته فرمان
induced conductivity قابلیت هدایت القاء شده
meta director هدایت کننده به موقعیت متا
ortho director هدایت کننده به موقعیت ارتو
airmanship متخصص در خلبانی و هدایت هواپیما
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com