English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
admittance هدایت فاهری
Other Matches
volt ampere meter دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
guidance هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
terminal guidance هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
mace نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
maces نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
homing guidance هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
beamrider موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
fighter direction هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
stellar guidance سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
inertial guidance سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
conductance ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
apparent recession انحراف سمت فاهری ژیروسکوپ انحراف فاهری محور ژیروسکوپ
celestial guidance سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
skin deep فاهری
superficially فاهری
apparent فاهری
self-styled فاهری
outward فاهری
surfaces فاهری
surfaced فاهری
seeming فاهری
surface فاهری
formfitting فاهری
outwards فاهری
nominal فاهری
self styled فاهری
superficial سرسری فاهری
engineering stress تنش فاهری
externalizing فاهری ساختن
externalizes فاهری ساختن
externalized فاهری ساختن
externalize فاهری ساختن
apparent diameter قطر فاهری
apparent error خطای فاهری
apparent horizon افق فاهری
glitz گیرایی فاهری
apparent luminosity درخشندگی فاهری
apparent magnitude قدر فاهری
false parallax پارالاکس فاهری
apparent motion حرکت فاهری
apparent power توان فاهری
externalising فاهری ساختن
externalises فاهری ساختن
externalised فاهری ساختن
indicated horsepower توان فاهری
impedance مقاومت فاهری
apparent density تکاتف فاهری
assentation رضایت فاهری
artificial daylight فلق فاهری
apparent wind باد فاهری
apparent velocity سرعت فاهری
external فاهری پدیدار
bulk gravity چگالی فاهری
externals فاهری پدیدار
false horizon افق فاهری
pepper corn rent اجاره فاهری
prime facie evidence قرائن فاهری
exteriorize فاهری دانستن
externality احوال فاهری
apparent resistivity مقاومت فاهری
on the surface فاهری نمادادن رودادن
extern فاهری واقع در خارج
impedance ratio نسبت مقاومت فاهری
coupling impedance مقاومت فاهری پیوست
impedance matrix ماتریس مقاومت فاهری
inductive impedance مقاومت فاهری القائی
terrain relief شکل فاهری زمین
soil morphology شکل فاهری خاک
simulative دارای شباهت فاهری
redesign سر وصورت فاهری دادن به
capacitive resistance مقاومت فاهری خازن
reactance مقاومت فاهری خازنها
pro forma منباب فاهر فاهری
masquerading قیافه فاهری بخوددادن
of the surface فاهری نمادادن رودادن
inductive resistance مقاومت فاهری القایی
input impedance مقاومت فاهری اولیه
volt ampere hour meter کنتور مصرف فاهری
masquerade قیافه فاهری بخوددادن
masqueraded قیافه فاهری بخوددادن
masquerades قیافه فاهری بخوددادن
apparent solar year سال فاهری شمسی
apparent precession انحراف فاهری محور ژایرو
apparent solar روز شمسی فاهری روزشمسی
relief شکل فاهری و پست و بلندی
inductive impedance مقاومت فاهری با جزء القائی
impedance compensator متعادل کننده مقاومت فاهری
indicated airspeed سرعت فاهری نسبت به هوا
exterior فاهری واقع در سطح خارجی
exteriors فاهری واقع در سطح خارجی
mechanical move حرکت مکانیکی یا فاهری شطرنج
signalment تعیین هویت باشرح علائم فاهری شخص
feinted حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feints حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinting حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feint حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
formalization انطباق با ایین واداب فاهری رسمی سازی
limiting speed بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
false parallax تغییر محل فاهری اشیاء به علت شکست نور
parallax اختلاف جهت یا موقعیت فاهری یک جسم از دو زاویه دید مختلف
azimuth guidance هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
stroboscope وسیلهای برای بی حرکت کردن فاهری جسم دوار یانوسان دار توسط پرتوافکنی متناوب
coriolis force نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
conduction هدایت
conductance هدایت
navigators هدایت گر
transduction هدایت
direction هدایت
guidance هدایت
navigator هدایت گر
leading هدایت
total conductivity هدایت کل
leads هدایت
steerage هدایت
lead هدایت
radio bearing زاویه بین جهت فاهری ایستگاه ثابت و جهت مرجع
external good order اصطلاحی در حمل و نقل که دال بر وضعیت فاهری مناسب کالای مورد حمل میباشد
zincy بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
zincky بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
zinky بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
navigated هدایت کردن
afferent conduction هدایت اورانی
afferent transmission هدایت اورانی
navigating هدایت کردن
enlightened هدایت شده
avigation فن هدایت هواپیما
navigate هدایت کردن
navigates هدایت کردن
bus bar line سیم هدایت
heat conduction هدایت حرارتی
heat conductivity هدایت حرارتی
hydraulic conductivity هدایت ابی
image line هدایت تصویر
ionic conduction هدایت یونی
leading line خط هدایت هواپیما
leading marks نشانههای هدایت
operating stand اطاق هدایت
rede هدایت کردن
steerable هدایت کردنی
stream line خط هدایت جریان
undirected هدایت نشده
vee guideways مسیر هدایت "وی "
guide way مسیر هدایت
fire direction هدایت اتش
electron conduction هدایت الکترون
canalization هدایت در مسیر
commutate هدایت وتغییر
conduct of fire هدایت تیراندازی
conductance میزان هدایت
conductibility قابلیت هدایت
conductible قابل هدایت
conduction velocity سرعت هدایت
conductive قابل هدایت
conductivity قابلیت هدایت
conductivity ضریب هدایت
conning tower برج هدایت
convect هدایت کردن
dirigible قابل هدایت
electric conduction هدایت الکتریسیته
electrical conductivity هدایت الکتریکی
steering هدایت کردن
superconductivity فوق هدایت
directs هدایت کردن
conducts هدایت کردن
directed هدایت کردن
direct هدایت کردن
conducted هدایت کردن
guided هدایت کردن
guide هدایت کردن
joysticks سکان هدایت
joystick سکان هدایت
direction هدایت رهبری
conduction هدایت تنظیم
conducting هدایت کردن
guides هدایت کردن
convey هدایت کردن
conveyed هدایت کردن
directing هدایت کردن
director هدایت کننده
templates ریل هدایت
template ریل هدایت
managements هدایت یا سازماندهی
con هدایت کردن
conned هدایت کردن
conning هدایت کردن
cons هدایت کردن
conduction هدایت گرم
conduct هدایت کردن
conveys هدایت کردن
management هدایت یا سازماندهی
directors هدایت کننده
conveying هدایت کردن
high oblique عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
choke impedance امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
impedance مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
fire direction net شبکه هدایت اتش
conductivity ضریب هدایت یا انتشار
current carring انتقال یا هدایت جریان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com