Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English
Persian
hot blast main
هدایت هوای دم داغ
Search result with all words
falcon
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
falcons
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
sparrow
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
sparrows
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
Other Matches
plenum method
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
guidance
هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance
هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
fog lookouts
دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
fighter direction
هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
homing guidance
هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
beamrider
موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
maces
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
terminal guidance
هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
mace
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
inertial guidance
سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
stellar guidance
سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
turbocharger
گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
conductance
ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
celestial guidance
سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
turbojet
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
azimuth guidance
هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
moist air
هوای تر
petticoatsfever
هوای زن
air blast
هوای دم
swelter
هوای گرم
In the open air.
در هوای آزاد.
foul weather
هوای نامساعد
foul weather
هوای خراب
swelters
هوای گرم
forced draft
هوای با فشار
secondry air
هوای ثانویه
queen's weather
هوای باز
raininess
هوای بارانی
heavy weather
هوای طوفانی
out of door
در هوای ازاد
liquid air
هوای مایع
the open
هوای ازاد
sweltered
هوای گرم
low air pressure
فشار هوای کم
temperate climate
اب و هوای معتدل
marine climate
اب و هوای دریایی
marsh malaria
هوای مردابی
out of doors
در هوای ازاد
open air
در هوای ازاد
intake air
هوای ورودی
humid air
هوای شرجی
humid air
هوای نمناک
stable air
هوای پایدار
hot blast
هوای دم داغ
heavy weather
هوای خراب
aired
هوای دم هوا
dead air
هوای راکد
passion
هوای نفس
carburetor air
هوای کاربراتور
compressed air
هوای متراکم
blast roasting
تشویه با هوای دم
circulationg air
هوای در گردش
air
هوای دم هوا
compressed air
هوای فشرده
agglutinant
هوای التیام
air breathing
هوای تنفسی
airs
هوای دم هوا
exhaust air
هوای خروجی
emergency air
هوای اضطراری
adverse weather
هوای نامساعد
drippy
هوای گرفته
broken weather
هوای بی قرار
bleed air
هوای کمپرس شده
liquid air container
مخزن هوای مایع
blow cold
هوای سرد دمیدن
blow hot
هوای گرم دمیدن
lour
هوای گرفته وابریwerewolf
torchlight
هوای گرگ ومیش
mouthguard
لوله هوای غواص
heatwaves
هوای گرم طولانی
out door court
زمین هوای ازاد
air tank
کپسول هوای غواصی
oh what a nasty weather
چه هوای کثیفی است
caisson foundation
پی سازی با هوای فشرده
forced draft
هوای تحت فشار
open exercise
ورزش در هوای ازاد
owl light
هوای گرگ و میش
liquid air
هوای مایع شده
acclimates
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimating
به اب و هوای جدید خو گرفتن
hot blast cupola
کوپل هوای گرم
lowering
هوای گرفته وابری
lowered
هوای گرفته وابری
lower
هوای گرفته وابری
free living
تسلیم هوای نفس
twilight
هوای گرگ ومیش
blast
هوای دم کوره بلند دم
blasts
هوای دم کوره بلند دم
acclimated
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimate
به آب و هوای جدید خو گرفتن
lowers
هوای گرفته وابری
air compressor
هوای فشرده ساز
warm front
جبهه هوای گرم
intake air heater
گرمکن هوای ورودی
intake air
هوای مکیده شده
effulge
برق هوای باز
outdoorsy
<adj.>
عاشق هوای آزاد
choke damp
دم :هوای ته چاه یاکان
cooling air
هوای سرد کننده
cooling blower
دمنده هوای سرد
dusk
هوای گرگ ومیش
fair weather
دارای هوای صاف
cold front
پیشان هوای سرد
tire inflation
فشار هوای لاستیک
tire pressure
فشار هوای لاستیک
cold spell or cold snap
<idiom>
یک جعبه هوای سرد
Beautiful music ( weather ) .
موسیقی ( هوای ) قشنگ
heatwaves
موج هوای گرم
heatwave
هوای گرم طولانی
heatwave
موج هوای گرم
ego trips
تسلیم به هوای نفس
ego trip
تسلیم به هوای نفس
cold fronts
جبهه هوای سرد
cold front
جبهه هوای سرد
mouthpiece
لوله هوای غواص
mouthpieces
لوله هوای غواص
secondary airflow
جریان هوای فرعی
saturated air
هوای اشباع شده
warm fronts
جبهه هوای گرم
cold fronts
پیشان هوای سرد
heaving
رقص ناو در هوای طوفانی
fair-weather
خوب هنگام هوای صاف
acclimatation
توافق بااب و هوای یک محیط
thermostats
تنظیم کننده هوای سرد
acclimation
اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
acclimatization
توافق بااب و هوای یک محیط
caliduct
پخش کننده هوای گرم
acclimatization
عادت کردن به هوای کوهستان
thermostat
تنظیم کننده هوای سرد
Keep an eye on things.
هوای کاررا داشته باش
To have a fancy for something .
هوای چیزی را درسر داشتن
To cherish a desire for something .
هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
air lift
دستگاه ابکش با هوای فشرده
storm door
درب عایق هوای توفانی
smog
هوای الوده به دود وبخار
air space
قشر هوای دیوار خالی
brisk air
هوای خنک و فرح بخش
sensualist
پیرو هوای نفس واحساس
sidewinder
موشک هوا به هوای سایدویندر
sensualize
پیروی از هوای نفس کردن
inclement weather
هوای بسیار سرد یا طوفانی
self will
خود رایی هوای نفس
terrestrial environment
وضع عوارض و اب و هوای زمین
thermal target
هوای گرم بالارونده برای بالون
Sea
[mountain]
air makes you hungry.
هوای دریایی
[کوهستانی]
گشنگی می آورد.
She has a craving to travel .
دلش هوای سفر کرده است
surfboat
قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
swim bladder
کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
out door
صحرایی در هوای ازاد انجام شده
to weather something in winter
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوای زمستانی گذاشتن
Today's weather is mild by comparison.
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
velocity stacks
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
Make sure the statuette doesnt topple over .
هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
stationary front
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
genie
موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
genies
موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
airspeeds
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
k valve
شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
airspeed
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
humidor
صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
The room is stuffy.
هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
The room is stuffy .
هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
williwaw
جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
tartar
نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
williwa
وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
tartars
نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
pneumatic disatch
بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
cruise valve
سوپاپ ازادکننده هوای گرم بطور مرتب در پرواز
priming
پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
navigators
هدایت گر
leading
هدایت
steerage
هدایت
guidance
هدایت
total conductivity
هدایت کل
transduction
هدایت
leads
هدایت
direction
هدایت
lead
هدایت
conduction
هدایت
navigator
هدایت گر
conductance
هدایت
carburator restricter plate
صفحه فلزی روی کاربوراتوربرای کاستن هوای ورودی دراتومبیل
blast valve
سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
serenade
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
redeye
موشک زمین به هوای ردای که از روی دوش تیراندازی میشود
purge valve
لوله مخصوص بیرون فرستادن اب از ماسک بافشار هوای بینی
serenaded
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
endemic
بومی بیماری همه گیربومی مخصوص اب و هوای یک شهر یا یک کشور
serenading
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
j valve
سوپاپ کپسول هوای غواص که بطور خودکار بسته شود
serenades
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
ionic conduction
هدایت یونی
image line
هدایت تصویر
vee guideways
مسیر هدایت "وی "
undirected
هدایت نشده
conductibility
قابلیت هدایت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com