Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 280 (44 milliseconds)
English
Persian
fire direction
هدایت کردن اتش
Search result with all words
program
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
programs
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
lead
راهنمایی کردن هدایت کردن
lead
هدایت کردن بست اتصال
lead
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
leads
راهنمایی کردن هدایت کردن
leads
هدایت کردن بست اتصال
leads
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
direct
اداره کردن هدایت کردن
direct
هدایت کردن
directed
اداره کردن هدایت کردن
directed
هدایت کردن
directs
اداره کردن هدایت کردن
directs
هدایت کردن
guidance
هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
guidance
هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guide
هدایت کردن
guided
هدایت کردن
guides
هدایت کردن
direction
مسیر هدایت کردن
steer
راهنمایی کردن هدایت کردن
steer
هدایت کردن راهنمایی کردن
steered
راهنمایی کردن هدایت کردن
steered
هدایت کردن راهنمایی کردن
steers
راهنمایی کردن هدایت کردن
steers
هدایت کردن راهنمایی کردن
convey
هدایت کردن
conveyed
هدایت کردن
conveying
هدایت کردن
conveys
هدایت کردن
directing
هدایت کردن
conduct
هدایت کردن بردن
conduct
اجرا کردن هدایت کردن
conduct
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct
هدایت کردن
conducted
هدایت کردن بردن
conducted
اجرا کردن هدایت کردن
conducted
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted
هدایت کردن
conducting
هدایت کردن بردن
conducting
اجرا کردن هدایت کردن
conducting
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting
هدایت کردن
conducts
هدایت کردن بردن
conducts
اجرا کردن هدایت کردن
conducts
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts
هدایت کردن
steering
هدایت کردن
trim
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trimmest
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trims
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
debunk
کسی را اگاه و هدایت کردن
debunked
کسی را اگاه و هدایت کردن
debunking
کسی را اگاه و هدایت کردن
debunks
کسی را اگاه و هدایت کردن
preside
اداره کردن هدایت کردن
presided
اداره کردن هدایت کردن
presides
اداره کردن هدایت کردن
presiding
اداره کردن هدایت کردن
insulate
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulates
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulating
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
con
هدایت کردن
conned
هدایت کردن
conning
هدایت کردن
cons
هدایت کردن
navigate
هدایت کردن
navigated
هدایت کردن
navigates
هدایت کردن
navigating
هدایت کردن
canalize
هدایت اجباری منشعب کردن
convect
هدایت کردن
direct fire
هدایت کردن اتش روانه کردن اتش
fighter direction
هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
rede
هدایت کردن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
turn off guidance
هدایت هواپیماروی باند تاکسی کردن
to give up
[to waste]
something
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
to direct traffic through
ترافیک را از طریق...هدایت کردن
Other Matches
homing guidance
هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
beamrider
موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
terminal guidance
هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
maces
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
mace
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
stellar guidance
سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
inertial guidance
سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
conductance
ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
celestial guidance
سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
azimuth guidance
هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
guidance
هدایت
steerage
هدایت
navigators
هدایت گر
navigator
هدایت گر
direction
هدایت
conductance
هدایت
lead
هدایت
conduction
هدایت
transduction
هدایت
leading
هدایت
total conductivity
هدایت کل
leads
هدایت
ionic conduction
هدایت یونی
direction
هدایت رهبری
fire direction
هدایت اتش
avigation
فن هدایت هواپیما
commutate
هدایت وتغییر
afferent transmission
هدایت اورانی
operating stand
اطاق هدایت
conductance
میزان هدایت
afferent conduction
هدایت اورانی
conduct of fire
هدایت تیراندازی
undirected
هدایت نشده
conduction
هدایت تنظیم
electric conduction
هدایت الکتریسیته
electrical conductivity
هدایت الکتریکی
director
هدایت کننده
vee guideways
مسیر هدایت "وی "
enlightened
هدایت شده
superconductivity
فوق هدایت
managements
هدایت یا سازماندهی
leading line
خط هدایت هواپیما
leading marks
نشانههای هدایت
bus bar line
سیم هدایت
canalization
هدایت در مسیر
joysticks
سکان هدایت
electron conduction
هدایت الکترون
directors
هدایت کننده
management
هدایت یا سازماندهی
admittance
هدایت فاهری
conduction
هدایت گرم
joystick
سکان هدایت
guide way
مسیر هدایت
heat conductivity
هدایت حرارتی
conductivity
قابلیت هدایت
conductivity
ضریب هدایت
conning tower
برج هدایت
dirigible
قابل هدایت
hydraulic conductivity
هدایت ابی
steerable
هدایت کردنی
image line
هدایت تصویر
heat conduction
هدایت حرارتی
stream line
خط هدایت جریان
templates
ریل هدایت
conductibility
قابلیت هدایت
conductive
قابل هدایت
conduction velocity
سرعت هدایت
template
ریل هدایت
conductible
قابل هدایت
ideal conductivity
قابلیت هدایت ایده ال
magnetic permeance
مقدار هدایت مغناطیسی
hot blast main
هدایت هوای دم داغ
guideway
شیار هدایت کننده
transverse conductance
مقدار هدایت عرضی
current carring
انتقال یا هدایت جریان
specific electrical conductivity
هدایت الکتریکی مخصوص
dredging ladder
هدایت کننده سطل
steered wheel
چرخ هدایت شده
leads
سیر هدایت الکتریکی
vectored
تراست هدایت شونده
directors
برج هدایت تیر
lead
سیر هدایت الکتریکی
vectored thrust
تراست هدایت شونده
director
برج هدایت تیر
director
هدایت کننده اتش
bell's bund
دیوار هدایت کننده اب
diathermacy
خاصیت هدایت گرما
guided missiles
موشک هدایت شونده
guided missile
موشک هدایت شونده
barrels
وفیفه هدایت در یک ترمینال
ballistic director
هدایت کننده بالیستیکی
barrel
وفیفه هدایت در یک ترمینال
high conductivity
قابلیت هدایت زیاد
conduction
رسانش الکتریکی هدایت
photoconductivity
قابلیت هدایت نور
directors
هدایت کننده اتش
laser guidance
سیستم هدایت لیزری
fire control
کنترل یا هدایت اتش
fire direction center
مرکز هدایت اتش
fire direction net
شبکه هدایت اتش
heat conductivity
قابلیت هدایت حرارت
guded missile
موشک هدایت شوند
trafficking
تجارت هدایت شده
directing staff
ستاد هدایت کننده
channelising island
سکوی هدایت کننده
traffic
تجارت هدایت شده
trafficked
تجارت هدایت شده
susceptance
مقدار هدایت کور
tactical control
کنترل و هدایت تاکتیکی
traffics
تجارت هدایت شده
conductivity
ضریب هدایت یا انتشار
direction center
مرکز هدایت عملیات
directional
وابسته به راهنمایی و هدایت
absolute joystick
سکان هدایت مطلق
directed net
شبکه هدایت شده
conductance
مقدار هدایت واقعی
aircraft modification and control
کنترل و هدایت هواپیما
increase in conductivity
افزایش قابلیت هدایت
conductibility
ضریب هدایت مخصوص
directed exercise
تمرین هدایت شده
input of current
تغذیه و هدایت جریان
conducting staff
ستاد هدایت کننده
conduct grade
درجه هدایت یک ماده
laser guidance
هدایت لیزری بمب یا موشک
high frequency conductivity
قابلیت هدایت فرکانس بالا
tail race
کانال هدایت اب از توربین به خارج
free rocket
موشک غیر هدایت شونده
input admittance
مقدار هدایت طاهری اولیه
induced conductivity
قابلیت هدایت القاء شده
job stick
سکان هدایت دسته فرمان
core
بخش هدایت مرکز یک کابل
cruise missiles
موشک هدایت شونده کروز
cruise missile
موشک هدایت شونده کروز
conductibility of heat
قابلیت هدایت گرما گرمارسانی
pgm
نوعی موشک هدایت شونده
cores
بخش هدایت مرکز یک کابل
secondary cone
برج هدایت یدکی ناو
aircraft guide
مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
insulator
مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
meta director
هدایت کننده به موقعیت متا
input admittance of the tube
مقدار هدایت اولیه لامپ
cryogenic memory
استفاده از خصوصیات هدایت مواد
airmanship
متخصص در خلبانی و هدایت هواپیما
automation
کنترل و هدایت دستگاهی بطورخودکار
vectored attacks
تک هدایت شده هواپیما به هدف
fire direction net
شبکه مخابراتی هدایت اتش
ortho director
هدایت کننده به موقعیت ارتو
para director
هدایت کننده به موقعیت پارا
guided weapon
جنگ افزار هدایت شونده
directive planning
برنامه ریزی هدایت شده
insulators
مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
rudders
سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
director sight
زاویه یاب مخصوص هدایت تیر
electronic navigation
هدایت هواپیما یا کشتی بادستگاههای الکترونیکی
rudder
سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
beacon
امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
plotting room
مرکز هدایت اتش توپخانه ناو
ortho para director
هدایت کننده به موقعیتعای ارتو- پارا
automatic pilot
دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
landing beam
نورافکن هدایت زمینی هواپیمابرای فرود
automatic pilots
دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
conductivity meter
دستگاه اندازه گیری قابلیت هدایت
air facility
تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی
inductivity
ثابت دی الکتریسیته قابلیت هدایت دی الکتریکی
omnidirection range
سیستم هدایت چند جهتی هواپیما
beacons
امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
air inst alations
تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی
superconductivity
قابلیت هدایت برق بمقدار زیاد
air defense direction center
مرکز هدایت اتش پدافند هوایی
jump instruction
هدایت CPU به بخش دیگر برنامه
nike ajax
نوعی موشک ضد هوایی هدایت شونده
entac
موشک ضد تانک هدایت شونده فرانسوی
conduction
توانایی یک ماده برای هدایت جریان
radio approach
دستگاه هدایت فرود هواپیما بوسیله بی سیم
guided missile cruiser
زره شکن حامل موشک هدایت شونده
pseudopursuit navigation
ناوبری و هدایت موشک فقط در سمت هدف
active homing guidance
هدایت خودکار با استفاده ازامواج ارسالی یا دریافتی
pursuit navigation
ناوبری و هدایت موشک باامواج الکترونیکی تا هدف
proportional navigating
هدایت موشک به طورهماهنگ با مسیر تعیین شده
diastereotopic group
گروه هدایت کننده به موقعیتهای ارتو پارا
sparrows
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
input conductance
مقدار هدایت موثر اولیه کندوکتانس ورودی
bull pup
نوعی موشک هدایت شونده هوا به زمین
nike hercules
موشک ضد هوایی نایک هرکولس هدایت شونده
homing station
ایستگاه ردیاب دستگاههای هدایت مسیر هواپیما
reconversion
هدایت مجدد بدین مسیحی بازگشت از گمراهی
conductive
مربوط به توانایی ماده برای هدایت جریان
teleran
دستگاه هدایت هواپیما بوسیله تلویزیون ورادار
falcon
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
sparrow
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
falcons
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
superfluid
جسم یامایع دارای قدرت هدایت فوق العاده
control
وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
vectors
آدرسی که کامپیوتر را به محل جدید حافظه هدایت میکند
jig
اسباب فولادی که با هدایت ان مته و سوهان را به کار می برند
jigs
اسباب فولادی که با هدایت ان مته و سوهان را به کار می برند
armstrong
سیستم عمل کننده فرامین موشک هدایت شونده
vector
آدرسی که کامپیوتر را به محل جدید حافظه هدایت میکند
momentary switch
یچی که فقط در صورت انتخاب شدن هدایت میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com