Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (33 milliseconds)
English
Persian
guidance
هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
Search result with all words
guidance
هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
Other Matches
inertial guidance
سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
stellar guidance
سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
fighter direction
هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
celestial guidance
سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
gyro pilot
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
beamrider
موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
maces
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
mace
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
homing guidance
هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
terminal guidance
هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
conductance
ضریب هدایت قدرت هدایت
laser guidance
سیستم هدایت لیزری
omnidirection range
سیستم هدایت چند جهتی هواپیما
teleran system
نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
armstrong
سیستم عمل کننده فرامین موشک هدایت شونده
coupled mode
روش کنترل پرواز خودکار بااستفاده از سیستم هدایت زمینی
mainframe computer
سیستم کامپیوتری قوی که میتواند حافظه با فرفیت بالا را هدایت کند و نیز وسایل پشتیبانی را
convect
هدایت کردن
guides
هدایت کردن
navigating
هدایت کردن
guided
هدایت کردن
steering
هدایت کردن
guide
هدایت کردن
navigate
هدایت کردن
rede
هدایت کردن
navigated
هدایت کردن
conducts
هدایت کردن
directed
هدایت کردن
directs
هدایت کردن
conveying
هدایت کردن
conduct
هدایت کردن
navigates
هدایت کردن
convey
هدایت کردن
conveyed
هدایت کردن
conducted
هدایت کردن
direct
هدایت کردن
cons
هدایت کردن
con
هدایت کردن
conned
هدایت کردن
conducting
هدایت کردن
conning
هدایت کردن
directing
هدایت کردن
conveys
هدایت کردن
conducts
هدایت کردن بردن
conduct
هدایت کردن بردن
conducted
هدایت کردن بردن
direction
مسیر هدایت کردن
fire direction
هدایت کردن اتش
conducting
هدایت کردن بردن
azimuth guidance
هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
canalize
هدایت اجباری منشعب کردن
lead
هدایت کردن بست اتصال
debunk
کسی را اگاه و هدایت کردن
debunked
کسی را اگاه و هدایت کردن
to direct traffic through
ترافیک را از طریق...هدایت کردن
debunks
کسی را اگاه و هدایت کردن
leads
هدایت کردن بست اتصال
debunking
کسی را اگاه و هدایت کردن
turn off guidance
هدایت هواپیماروی باند تاکسی کردن
trim
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trims
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trimmest
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
steering
فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
lead
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
leads
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
ACD
سیستم تلفن خاص که میتواند تماسهای متعددی را مدیریت کند و آنها را طبق دستورات برنامه ریزی شده در پایگاه داده ها هدایت کند
leading
هدایت
lead
هدایت
direction
هدایت
conductance
هدایت
conduction
هدایت
total conductivity
هدایت کل
navigator
هدایت گر
guidance
هدایت
navigators
هدایت گر
leads
هدایت
transduction
هدایت
steerage
هدایت
superconductivity
فوق هدایت
conduction
هدایت تنظیم
conduct of fire
هدایت تیراندازی
conduction
هدایت گرم
conductance
میزان هدایت
ionic conduction
هدایت یونی
electron conduction
هدایت الکترون
operating stand
اطاق هدایت
dirigible
قابل هدایت
conductivity
ضریب هدایت
conductivity
قابلیت هدایت
hydraulic conductivity
هدایت ابی
admittance
هدایت فاهری
director
هدایت کننده
bus bar line
سیم هدایت
avigation
فن هدایت هواپیما
conduction velocity
سرعت هدایت
conductive
قابل هدایت
guide way
مسیر هدایت
managements
هدایت یا سازماندهی
management
هدایت یا سازماندهی
steerable
هدایت کردنی
conductible
قابل هدایت
conductibility
قابلیت هدایت
image line
هدایت تصویر
afferent conduction
هدایت اورانی
conning tower
برج هدایت
leading marks
نشانههای هدایت
leading line
خط هدایت هواپیما
afferent transmission
هدایت اورانی
enlightened
هدایت شده
vee guideways
مسیر هدایت "وی "
fire direction
هدایت اتش
stream line
خط هدایت جریان
joysticks
سکان هدایت
electric conduction
هدایت الکتریسیته
heat conductivity
هدایت حرارتی
directors
هدایت کننده
joystick
سکان هدایت
heat conduction
هدایت حرارتی
undirected
هدایت نشده
canalization
هدایت در مسیر
electrical conductivity
هدایت الکتریکی
templates
ریل هدایت
template
ریل هدایت
commutate
هدایت وتغییر
direction
هدایت رهبری
programs
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
program
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
absolute joystick
سکان هدایت مطلق
hot blast main
هدایت هوای دم داغ
directed exercise
تمرین هدایت شده
traffics
تجارت هدایت شده
guded missile
موشک هدایت شوند
directors
هدایت کننده اتش
conductibility
ضریب هدایت مخصوص
heat conductivity
قابلیت هدایت حرارت
guideway
شیار هدایت کننده
trafficking
تجارت هدایت شده
conductance
مقدار هدایت واقعی
current carring
انتقال یا هدایت جریان
conducting staff
ستاد هدایت کننده
photoconductivity
قابلیت هدایت نور
channelising island
سکوی هدایت کننده
diathermacy
خاصیت هدایت گرما
director
هدایت کننده اتش
directing staff
ستاد هدایت کننده
director
برج هدایت تیر
vectored thrust
تراست هدایت شونده
leads
سیر هدایت الکتریکی
vectored
تراست هدایت شونده
susceptance
مقدار هدایت کور
increase in conductivity
افزایش قابلیت هدایت
barrels
وفیفه هدایت در یک ترمینال
barrel
وفیفه هدایت در یک ترمینال
directed net
شبکه هدایت شده
lead
سیر هدایت الکتریکی
direction center
مرکز هدایت عملیات
directional
وابسته به راهنمایی و هدایت
conductivity
ضریب هدایت یا انتشار
tactical control
کنترل و هدایت تاکتیکی
bell's bund
دیوار هدایت کننده اب
magnetic permeance
مقدار هدایت مغناطیسی
trafficked
تجارت هدایت شده
guided missile
موشک هدایت شونده
guided missiles
موشک هدایت شونده
dredging ladder
هدایت کننده سطل
steered wheel
چرخ هدایت شده
fire direction center
مرکز هدایت اتش
ideal conductivity
قابلیت هدایت ایده ال
transverse conductance
مقدار هدایت عرضی
conduction
رسانش الکتریکی هدایت
conduct grade
درجه هدایت یک ماده
ballistic director
هدایت کننده بالیستیکی
directors
برج هدایت تیر
fire direction net
شبکه هدایت اتش
input of current
تغذیه و هدایت جریان
traffic
تجارت هدایت شده
fire control
کنترل یا هدایت اتش
high conductivity
قابلیت هدایت زیاد
specific electrical conductivity
هدایت الکتریکی مخصوص
aircraft modification and control
کنترل و هدایت هواپیما
high frequency conductivity
قابلیت هدایت فرکانس بالا
core
بخش هدایت مرکز یک کابل
insulators
مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
insulator
مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
input admittance of the tube
مقدار هدایت اولیه لامپ
laser guidance
هدایت لیزری بمب یا موشک
input admittance
مقدار هدایت طاهری اولیه
free rocket
موشک غیر هدایت شونده
directive planning
برنامه ریزی هدایت شده
cruise missiles
موشک هدایت شونده کروز
para director
هدایت کننده به موقعیت پارا
vectored attacks
تک هدایت شده هواپیما به هدف
cores
بخش هدایت مرکز یک کابل
tail race
کانال هدایت اب از توربین به خارج
ortho director
هدایت کننده به موقعیت ارتو
automation
کنترل و هدایت دستگاهی بطورخودکار
fire direction net
شبکه مخابراتی هدایت اتش
guided weapon
جنگ افزار هدایت شونده
cruise missile
موشک هدایت شونده کروز
airmanship
متخصص در خلبانی و هدایت هواپیما
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com