English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
priority targets هدفهای دارای تقدم
Other Matches
target system سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
preexistent دارای تقدم در وجود
deep targets هدفهای باعمق زیاد هدفهای دوردست
preemptor شریک دارای حق تقدم در خرید
background processing کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
migration انتقال داده بین وسیله با تقدم بالا یا line-on با تقدم پایین یا line-off
foreground program برنامهای که تقدم بالایی داشته و بنابر این بر برنامههای فعال جاری در یک سیستم کامپیوتری که ازروش چند برنامهای استفاده میکند تقدم دارد
mission objectives هدفهای ماموریت
linear target هدفهای خطی
linear target هدفهای درخط
national objectives هدفهای ملی
surface targets هدفهای سطحی
economic ends هدفهای اقتصادی
deep targets هدفهای عمیق
successive objective هدفهای متوالی
substitute goals هدفهای جانشین
air target chart نقشه هدفهای هوایی
crossing target هدفهای متحرک عرضی
joint strategic objectives هدفهای مشترک استراتژیکی
trap shoot تیراندازی به هدفهای متحرک
surface targets هدفهای روی سطح اب
trap house محل خروج هدفهای متحرک
target chart نقشه هدفهای بمباران هوایی
subaqueous ranging تعیین محل هدفهای دریایی نامریی
trap gun تفنگ مخصوص تیراندازی به هدفهای متحرک
air target material program برنامه تهیه اماد برای تک به هدفهای هوایی
strafing به مسلسل بستن هدفهای زمینی به وسیله هواپیما
high pheasant تیراندازی به هدفهای دوگانه از برج 09 متری در انگلستان
The planes pin- pointed the enemy targets . هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
strafing زیر اتش گرفتن هدفهای زمینی به وسیله تیربارهواپیما
quick fire تیری که با حداکثرسرعت روی هدفهای متحرک اجرا میشود
subaqueous ranging طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی
target dossiers پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
air target mosaic مجموعه عکسهای تهیه شده از هدف عکس موزاییک هدفهای هوایی
pas حق تقدم
priority تقدم
right of way حق تقدم
right of way تقدم
priorities تقدم
priorities حق تقدم
right of priority حق تقدم
rights of way حق تقدم
priorship حق تقدم
priorship تقدم
priority حق تقدم
better hand تقدم
preemimence تقدم
precession تقدم
preference تقدم
preferences تقدم
precedency حق تقدم
anteriority تقدم
antecedence تقدم
primacy تقدم
leads تقدم
preferment حق تقدم
rights of way تقدم
lead تقدم
precedence حق تقدم
precedence تقدم
urgent priority تقدم حیاتی
urgent priority تقدم فوری
priority of check تقدم کیش
burdened فاقد حق تقدم
ratings ترتیب تقدم
valve lead تقدم سوپاپ
preexistence تقدم وجود
to give place to تقدم دادن
emergency priority تقدم فوری
lead سرمشق تقدم
precedence تقدم پیامها
leads سرمشق تقدم
pre existence تقدم وجود
precession of the equinoxes تقدم اعتدالین
precendence rules قواعد تقدم
precedence ترتیب تقدم
priority of fires تقدم اتشها
time priority تقدم زمانی
major road راه با حق تقدم
law of primacy قانون تقدم
to give preference to تقدم دادن بر
emergency priority تقدم اضطراری
to give priority to تقدم دادن به
priority intersection تقدم باراهفرعی
rating ترتیب تقدم
controvrsism روش فکری گروهی ازروشنفکران قرون وسطی که بدون اعتقاد به هدفهای انقلابی به دفاع از حقوق افراد در مقابل پادشاهان می پرداختند
target discrimination قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
antimateriel ammunition مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
rights of way حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
system priorities تقدم های سیستم
issue priority تقدم توزیع اماد
issue priority ترتیب تقدم توزیع
transposition تقدم و تاخر جابجاشدگی
law of prior entry قانون تقدم ورود
right of way حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
prolepsis تقدیم یا تقدم امری
background کار با حق تقدم پایین
primacy recency effect اثر تقدم - تاخر
backgrounds کار با حق تقدم پایین
preempt حق تقدم پیدا کردن
privilegium حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
background برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
backgrounds برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
freight route order ترتیب تقدم استفاده از جاده ها
foreground برنامه با تقدم بالا در سیستم چندکاره
alphameric مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
to put somebody in a backwater به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
The pedestrain has the right of way. حق تقدم در عبور با عابر پیاده است
to put somebody on the back burner به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
interrupts حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupt حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupting حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
backgrounds که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
pre audience ترتیب تقدم صحبت اصحاب دعوی در محکمه
background که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
transpostion پس و پیش سازی تقدم وتاخر تغییر مایه
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
foreground کار با تقدم بالا که توسط کامپیوتر اجرا شود
democratic network شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
dispatching priority شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
maskable سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
ladder tournament مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
onion skin architecture طراحی سیستم کامپیوتری به صورت لایهای طبق کارایی یا حق تقدم
to marshal one's creditors صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن
key مهمترین ترمینال در سیستم کامپیوتری یا آنکه بیشترین تقدم را دارد
machine address تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
absolute address تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
interrupt سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupts سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupting سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
splash ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashes ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashing ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
foregrounding اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
foreground فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
application of fire اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
signature کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
signatures کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
case جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
cases جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
away بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
background فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
backgrounds فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
background سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
backgrounds سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
service rating تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
radar discrimination قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
master ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
masters ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
hierarchy روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchies روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
interrupts سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupt سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupting سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
fraught with دارای
odoriferous دارای بو
glochidiate دارای مو
trilinear دارای سه خط
bilabiate دارای دو لب
footy دارای پا
three-legged دارای سه پا
three legged دارای سه پا
iodic دارای ید
floaty دارای اب نشین کم
divans دارای دوفرفیت
weighted دارای وزن
deadbeats دارای سکون
portentous دارای فال بد
divan دارای دوفرفیت
bodily دارای بدن
energetic دارای انرژی
stilted دارای چوب پا
overlapping دارای اشتراک
synonymous دارای ترادف
bifocal دارای دو کانون
bifocals دارای دو کانون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com