Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
instinctive shooting
هدفگیری بدون کمک وسایل دید
Other Matches
unaccommodated
بدون وسایل راحتی
incommunicado
بدون وسایل ارتباط
fare dodger
کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود
free drop
پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد
deliver
هدفگیری
aim
هدفگیری
aimed
هدفگیری
aims
هدفگیری
delivers
هدفگیری
red zone
دایره قرمز صفحه هدفگیری
point of aim
نقطه هدفگیری در مسافتهاتی مشخص
bowsight
وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
address
آماده شدن برای ضربه یا هدفگیری
cpu
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovers
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
boresight
میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
freestyle
مسابقه تیراندازی بکمک وسیله هدفگیری کشتی ازاد
windage
تنظیم کمان هنگام وجود بادعرضی برای دقت در هدفگیری
excess property
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
heel
کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
heels
کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
dispersal lays
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
red concept
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pioneer tools
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed
بدون اضطراب بدون کشش
offhand
بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
achylous
بدون کیلوس بدون قیلوس
kits
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
bow
کمان کمان هدفگیری
bowing
کمان کمان هدفگیری
bows
کمان کمان هدفگیری
bowed
کمان کمان هدفگیری
recoilless
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
media
وسایل
means
وسایل
accouterment
وسایل
plants
وسایل
furniture
وسایل
facilities
وسایل
plant
وسایل
assets
وسایل
inoperculate
بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
tools of research
وسایل تحقیقات
pool equipment
وسایل تعمیرگاه
test equipment
وسایل ازمایش
essential elements
وسایل ضروری
artificial suporters
وسایل محافظتی
utility
وسایل رفاهی
erosion
فرسایش وسایل
tentage
وسایل چادر
cable accessory
وسایل کابل
artificial aids
وسایل کمکی
utensils
وسایل اسباب
utensil
وسایل اسباب
rigging warrant
فهرست وسایل
building plant
وسایل ساختمان
captured material
وسایل اغتنامی
furtherance
تهیه وسایل
subsistence
وسایل زیست
accessory equipment
وسایل یدکی
chaffing gear
وسایل ضد ساییدگی
chaffing gear
وسایل ضد سایش
sundry items
وسایل متفرقه
tentage
وسایل چادرزنی
push botton
وسایل خودکار
auxiliary equipment
وسایل کمکی
auxiliary equipment
وسایل یدکی
sonic equipment
وسایل اوازی
sonic equipment
وسایل اوایی
check out equipment
وسایل ازمایشگاهی
scuba diver
غواص با وسایل
install
از کارانداختن وسایل
fabricator
سازنده وسایل
mnemonics
وسایل یادیار
fitments
وسایل نصب
salvages
وسایل اسقاطی
fitment
وسایل نصب
salvaged
وسایل اسقاطی
attachment
وسایل وابسته
means of production
وسایل تولید
cryptodevice
وسایل رمز
cryptomaterial
وسایل رمز
war material
وسایل جنگی
dust collection equipment
وسایل گردگیری
tentage
وسایل چادرها
layout
ترتیب وسایل
layouts
ترتیب وسایل
salvaging
وسایل اسقاطی
bedding
وسایل خواب
means
استطاعت وسایل
installs
از کارانداختن وسایل
installing
از کارانداختن وسایل
mess gear
وسایل غذاخوری
mess kit
وسایل غذاخوری
loading facilities
وسایل بارگیری
communication channels
وسایل ارتباطی
Home appliances
وسایل خانگی
scuba diving
غواصی با وسایل
salvage
وسایل اسقاطی
apparatus
اسباب و وسایل ژیمناستیک
processes
و وسایل کنترل و پشتیبانی
provisions
وسایل لازم توشه ها
accommodations
منزل وسایل راحتی
stockage
وسایل موجودی در انبار
process
و وسایل کنترل و پشتیبانی
Other means of transport
سایر وسایل نقلیه
tackling
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
fractured
مو برداشتن قطعات و وسایل
servicae life
عمر خدمتی وسایل
aiding
کمک وسایل کمکی
aided
کمک وسایل کمکی
aid
کمک وسایل کمکی
aircraft arresting complex
وسایل مهار هواپیما
fracture
مو برداشتن قطعات و وسایل
drawing instrument
وسایل نقشه کشی
aids to navigation
وسایل کمک ناوبری
trade something in
<idiom>
تعویض وسایل کهنه
tackle
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
tackled
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
communication
مراوده وسایل ارتباطی
characteristics
مشخصات ومختصات وسایل
tackles
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
fractures
مو برداشتن قطعات و وسایل
caddied
حامل وسایل بازیگر
gates
وسایل ورود ورودیه
salvages
اوراق کردن وسایل
salvaging
اوراق کردن وسایل
gate
وسایل ورود ورودیه
bank
مجموعهای از وسایل مشابه
banks
مجموعهای از وسایل مشابه
place settings
وسایل میز غذاخوری
pictorial
وسایل تصویری یا تصویرنهایی
plugs
ورودی که به وسایل مختلف
plugging
ورودی که به وسایل مختلف
plug
ورودی که به وسایل مختلف
twin plug
دو شاخه وسایل برقی
two pin plug
دو شاخه وسایل برقی
utensil plug
دو شاخه وسایل برقی
salvaged
اوراق کردن وسایل
salvage
اوراق کردن وسایل
mounting
سوار کردن وسایل
accommodation
منزل وسایل راحتی
spin
ماهیگیری با وسایل چرخان
spins
ماهیگیری با وسایل چرخان
gimmickry
وسایل اغفال یا تقلب
gasmen
مکانیک وسایل گازسوز
gasman
مکانیک وسایل گازسوز
fracturing
مو برداشتن قطعات و وسایل
mass media
وسایل ارتباط جمعی
smoker
وسایل رفاهی ناو
smokers
وسایل رفاهی ناو
gadgetry
وسایل کوچک مکانیکی
caddying
حامل وسایل بازیگر
caddies
حامل وسایل بازیگر
caddie
حامل وسایل بازیگر
splint
وسایل شکسته بندی
pool equipment
وسایل پارک موتوری
coupler plug
دوشاخه وسایل الکتریکی
pararaft
وسایل نجات چتربازی
cryptodevice
وسایل رمز کردن
wracks
قفسه مهمات و وسایل
wracked
قفسه مهمات و وسایل
authentication equipment
وسایل تعیین نشانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com