Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
clout
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clouted
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clouting
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clouts
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
Other Matches
ge
بزرگتر از یا برابر با
double
دو برابر بزرگتر
doubled
دو برابر بزرگتر
doubled up
دو برابر بزرگتر
ieee
سیستم استاندارد شبکه Token Ring که توسط IBM به صورت استاندارد بیان شده
backward chaining
روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
documented
روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
documenting
روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
document
روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
howitzer
توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
international standards organization
طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند
POSIX
استاندارد که یک سری سرویس سیستم عامل را شامل میشود. نرم افزاری که با استاندارد DOSIX کار میکند و بین سخت افزارها ارسال میشود
extend
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extending
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extends
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
doubled
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
PHIGS
برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است
density
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
densities
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
source
استاندارد IEEE , IBM وغیره IBM و غیر IBM نوع Taken Ring امکان استاندارد bridge می دهند تا داده را ردو بدل کنند
isodomun
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomon
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
sensitive to corrosion
حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
triplicate
سه برابر سه برابر کردن
without recourse
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
Sr
بزرگتر
greater than
بزرگتر از
greater
بزرگتر
gt
بزرگتر از
doyens
بزرگتر
majoring
بزرگتر
elder
بزرگتر
headmen
بزرگتر
major
بزرگتر
majored
بزرگتر
pre eminent
بزرگتر
headman
بزرگتر
nonus
بزرگتر
seniors
بزرگتر
doyen
بزرگتر
bigger
بزرگتر
senior
بزرگتر
ODI
واسط استاندارد معرفی شده توسط Novell برای کارت واسط شبکه که به کاربران امکان میدهد فقط یک درایور شبکه داشته باشند که با تمام کارتهای واسط شبکه کار میکند. استاندارد پیش از یک پروتکل را پشتیبانی میکند. مثل IPX و NetBEUI
increases
بزرگتر شدن
increased
بزرگتر شدن
expand
بزرگتر کردن
increase
بزرگتر شدن
expands
بزرگتر کردن
superior number
عدد بزرگتر
macronucleus
هسته بزرگتر
bigbrother
برادر بزرگتر
over size
بزرگتر از اندازه
expanding
بزرگتر کردن
oversize
بزرگتر از اندازه
majordomo
بزرگتر خانه
Big Brother
برادر بزرگتر
brown major
براون بزرگتر
samuel sen
سموئیل بزرگتر
paramount
برتر بزرگتر
repotted
در گلدان بزرگتر کاشتن
whoppers
از اندازه بزرگتر عظیم
repot
در گلدان بزرگتر کاشتن
repots
در گلدان بزرگتر کاشتن
whopper
از اندازه بزرگتر عظیم
repotting
در گلدان بزرگتر کاشتن
to increase
[to, by]
بزرگتر شدن
[به مقدار]
admedium lampholder
سرپیچ بزرگتر از معمولی
feck
سهم بزرگتر اکثریت
phases
بخشی از فرآیند بزرگتر
phased
بخشی از فرآیند بزرگتر
macronucleus
هسته سلولی بزرگتر
phase
بخشی از فرآیند بزرگتر
He wants to bite off more than he can chew.
لقمه بزرگتر از دهانش برداشته
macrogamete
سلول جنسی ماده بزرگتر
Do you have anything bigger?
آیا چیزی بزرگتر دارید؟
positive
ولتاژ الکتریکی بزرگتر از صفر
splash proof enclosure
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
improper fraction
کسری که صورت ان بزرگتر از مخرج باشد
satellites
کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
satellite
کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
overloaded
ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
overloads
ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
overload
ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
His eye is bigger than his belly.
<proverb>
چشمش بزرگتر از شکمش مى باشد (یریص و پر خور).
overslaugh
بخشودگی از کاری برای انجام کار بزرگتر
characteristically
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
characteristic
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
superscript
ححرف کوچکی که بزرگتر از خط طبیعی حروف چاپ شود.
add
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adding
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
to inlay a printed page
صفحه چاپ شدهای را در برگ بزرگتر و محکم تری نشاندن
adds
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
refan
جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
carrying
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carry
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
overflows
نتیجه ریاضی که بزرگتر از حد اعداد سیستم ذخیره سازی کامپیوتر است
overflowed
نتیجه ریاضی که بزرگتر از حد اعداد سیستم ذخیره سازی کامپیوتر است
overflow
نتیجه ریاضی که بزرگتر از حد اعداد سیستم ذخیره سازی کامپیوتر است
carried
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carries
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
chaining
به این ترتیب برنامههای بزرگتر فرفیت حافظه نیز قابل اجرا هستند
carries
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
serial
مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
serials
مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
carrying
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carried
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carry
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
milk disk
دیسک انتقال داده از ماشین کوچک به کامپیوتر بزرگتر. که توان پردازش بیشتر دارد
milking machine
ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
excesses
کدی که اعداد دهدهی به صورت معادل دودویی نمایش داده می شوند و سه واحد بزرگتر ازعدد است
excess
کدی که اعداد دهدهی به صورت معادل دودویی نمایش داده می شوند و سه واحد بزرگتر ازعدد است
gain
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
preventative
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
virtual
فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
preventive
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
gains
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
gained
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
canonical
استاندارد
standards
استاندارد
high and dry
<idiom>
استاندارد
modulus
استاندارد
standard
استاندارد
atmospheres
اتمسفر استاندارد جو
traditional chess
شطرنج استاندارد
standard solution
محلول استاندارد
boilerplate
متن استاندارد
table lamp
لامپ استاندارد
standardization
استاندارد سازی
standard section
پروفیل استاندارد
standard specification
دستورات استاندارد
primary standard
استاندارد اولیه
standard specification
مقررات استاندارد
standard
استاندارد همگون
dialect
ی در زبان استاندارد
magnetic standard
اهنربای استاندارد
standards
استاندارد همگون
standard class
درجه استاندارد
nonstandard
غیر استاندارد
normal temperature and pressure
شرایط استاندارد
substandard
زیر استاندارد
frequency standard
استاندارد فرکانس
atmosphere
اتمسفر استاندارد جو
dialects
ی در زبان استاندارد
standardize
استاندارد نمودن
standard bar
میله استاندارد
standard atmosphere
اتمسفر استاندارد
standard interface
رابط استاندارد
standard of living
استاندارد زندگی
silver standard
استاندارد نقره
standardised
استاندارد نمودن
standard function
تابع استاندارد
standard temperature and pressure
شرایط استاندارد
standard measure
اندازه استاندارد
standard candle
شمع استاندارد
standard cell
پیل استاندارد
standard condition
شرایط استاندارد
standard error
خطای استاندارد
standardizes
استاندارد نمودن
standardizing
استاندارد نمودن
standard interface
واسطه استاندارد
standardized
استاندارد شده
standardising
استاندارد نمودن
standard costs
هزینههای استاندارد
standardises
استاندارد نمودن
standard ohm
اهم استاندارد
standard pascal
پاسکال استاندارد
standard resistor
مقاومت استاندارد
resistance standard
مقاومت استاندارد
basic standard
استاندارد اولیه
secondary standard
استاندارد ثانویه
standard pitch
گام استاندارد
standard rate
نرخ استاندارد
standard price
قیمت استاندارد
basic standard cost
قیمت استاندارد
standards of living
استاندارد زندگی
subset
مجموعه کوچک داده ها که خود بخشی از یک مجموعه بزرگتر هستند
infinity
حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
sub domain
سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
building block principle
طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
bracketed
برابر
tripled
سه برابر
he is twice the man he was
دو برابر
tantamount
برابر
identical
برابر
level with each other
برابر
double
دو برابر
homological
برابر
equal
برابر
decuple
ده برابر
equaling
برابر
equipollent
برابر
as much a
دو برابر
equalled
برابر
eq
برابر با
equalling
برابر
doubled
دو برابر
tripling
سه برابر
equals
برابر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com