Total search result: 202 (16 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
donor |
هدیه کننده |
donors |
هدیه کننده |
|
|
Other Matches |
|
endowment |
هدیه |
offerings |
هدیه ها |
donation |
هدیه |
endowments |
هدیه |
gift |
هدیه |
present |
هدیه |
donations |
هدیه |
presenting |
هدیه |
propine |
هدیه |
handsel |
هدیه |
gifts |
هدیه |
presents |
هدیه |
presented |
هدیه |
meal offering |
هدیه اردی |
gift |
هدیه دادن |
ex voto |
هدیه یا پیشکشی |
donating |
هدیه دادن |
donate |
هدیه دادن |
donated |
هدیه دادن |
gift of nature |
هدیه طبیعت |
donates |
هدیه دادن |
token |
هدیه کوچک |
greek gift |
هدیه یونانی |
donate |
هدیه کردن |
endow |
هدیه کردن |
give [a present] |
هدیه کردن |
bestow |
هدیه دادن |
endow |
هدیه دادن |
give [a present] |
هدیه دادن |
gifts |
هدیه دادن |
meat offering |
هدیه اردی |
bestow |
هدیه کردن |
donee |
گیرنده هدیه |
This is a gift. |
این یک هدیه است. |
keepsakes |
هدیه یادگاری یادبود |
keepsake |
هدیه یادگاری یادبود |
oblatory |
مبنی بر نذر یا هدیه |
Wrap it up in gift paper. |
آنرا در کاغذ هدیه بپیچید |
empty handed |
بدون هدیه دست خالی |
Please accept this gift as a mark of my friendship. |
لطفا"این هدیه رابعلامت ونشانه دوستی من بپذیرید |
He bought them expensive presents, out of guilt. |
او [مرد] بخاطر احساس گناهش برای آنها هدیه گران بها خرید. |
Boxing Day |
اولین روز کار بعد از عید کریسمس که طی آن به پستچی و کارمند و غیره هدیه میدهند |
corrector |
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده |
altitude/height hold |
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما |
marshaller |
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان |
inhibitor |
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال |
propounder |
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی |
quick disconnect coupling |
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده |
primer |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
sensor |
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده |
primers |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
homogeneous computer network |
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند |
interceptor |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
detonator |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
changer |
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری |
del credere |
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها |
distractive |
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر |
vasomotor |
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها |
interceptors |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
detonators |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
steam fitter |
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار |
makgi boowi |
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو |
search jammer |
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت |
suppressive |
خنثی کننده اتش سرکوب کننده |
sprining charge |
خرج چال کننده یا گود کننده |
expostulator |
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش |
padding |
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها |
claqueur |
تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده |
prepossessing |
مجذوب کننده جلب توجه کننده |
astigmatizer |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
stop order |
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده |
supplicant |
درخواست کننده تضرع کننده |
gesticulant |
اشاره کننده وحرکت کننده |
vibrators |
ارتعاش کننده نوسان کننده |
insulator |
جدا کننده عایق کننده |
vibrator |
ارتعاش کننده نوسان کننده |
practicer |
تمرین کننده مشق کننده |
thickener |
غلیظ کننده پرپشت کننده |
cogitator |
اندیشه کننده مطالعه کننده |
presentor |
ارائه کننده معرفی کننده |
supplicants |
درخواست کننده تضرع کننده |
homager |
تجلیل کننده کرنش کننده |
thickeners |
غلیظ کننده پرپشت کننده |
insulators |
جدا کننده عایق کننده |
striking force |
نیروی تک کننده یا کمین کننده |
the producer and the consumer |
تولید کننده و مصرف کننده |
desolator |
ویران کننده متروک کننده |
modifier |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
coordinator |
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده |
prosecutor |
پیگرد کننده تعقیب کننده |
toasters |
سرخ کننده برشته کننده |
toaster |
سرخ کننده برشته کننده |
prosecutors |
پیگرد کننده تعقیب کننده |
contractive |
جمع کننده چوروک کننده |
transmitters |
منتقل کننده مخابره کننده |
desolater |
ویران کننده متروک کننده |
designative |
اشاره کننده تعیین کننده |
oppressive |
خورد کننده ناراحت کننده |
spell binder |
مسحور کننده مجذوب کننده |
presenters |
ارائه کننده معرفی کننده |
presenter |
ارائه کننده معرفی کننده |
lifter |
مرتفع کننده برطرف کننده |
divider |
جدا کننده تقسیم کننده |
corruptor |
فاسد کننده منحرف کننده |
transmitter |
منتقل کننده مخابره کننده |
thwarter |
خنثی کننده مسدود کننده |
preventive |
حفافت کننده جلوگیری کننده |
diverting |
سرگرم کننده منحرف کننده |
discriminant |
تفکیک کننده جدا کننده |
modifiers |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
corrupter |
فاسد کننده منحرف کننده |
whetstone |
تیز کننده تند کننده |
favourer |
یاری کننده مساعدت کننده |
acknowledger |
تصدیق کننده قبول کننده |
provisioner |
تدارک کننده تهیه کننده |
intermediaries |
وساطت کننده مداخله کننده |
modulator demodulator |
تلفیق کننده- تفکیک کننده |
suberter |
سرنگون کننده تضعیف کننده |
hangers |
اویزان کننده معلق کننده |
accaimer |
هلهله کننده تحسین کننده |
sniffy |
افهار تنفر کننده فن فن کننده |
trimmer |
دستکاری کننده صاف کننده |
hanger |
اویزان کننده معلق کننده |
intermediary |
وساطت کننده مداخله کننده |
venerator |
تکریم کننده ستایش کننده |
skeletonizer |
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب |
fuel cooled oil cooler |
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود |
dragger |
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت |
procuring activity |
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده |
plasticizer |
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش |
parity bit |
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل |
agent authentication |
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده |
component |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
components |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
user freindly |
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد |
voltage stabilizer |
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ |
dismantling shot |
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده |
families |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
family |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
tipper |
کج کننده واژگون کننده |
army component |
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی |
flare |
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده |
supporting arms |
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده |
requistioner |
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست |
stabilizer |
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر |
stabilisers |
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر |
flares |
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده |
negative true logic |
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد |
desiccant |
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها |
delay release sinker |
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری |
radar picket |
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار |
analysis staff |
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده |
gyro repeater |
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو |
component command |
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات |
jumpers |
شوت کننده با پرش پرش کننده |
jumper |
شوت کننده با پرش پرش کننده |
out side |
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش |
bender |
خم کننده |
commulator |
یک سو کننده |
deflective |
کج کننده |
mitigatory |
کم کننده |
benders |
خم کننده |
ear-splitting |
کر کننده |
deletive |
حک کننده |
mumbler |
من من کننده |
abjurer or abjuror |
کننده |
thinner |
کم کننده |
spurner |
رد کننده |
squasher |
له کننده |
squelcher |
له کننده |
doers |
کننده |
doer |
کننده |
catterer |
پچ پچ کننده |
solvents |
اب کننده |
fluxing oil |
اب کننده |
solvent |
اب کننده |
mitigative |
کم کننده |
puffer |
پف کننده |
tracker |
پی کننده |
bidders |
کننده |
bidder |
کننده |
attacking |
تک کننده |
rebutter |
رد کننده |
refuser |
رد کننده |
hoppers |
لی لی کننده |
hopper |
لی لی کننده |
fizzy |
کف کننده |
refutatory |
رد کننده |
mauler |
له کننده |
noncommittal |
رد کننده |
renunciant |
کننده |
jaberer |
پچ پچ کننده |
trackers |
پی کننده |
repudiationist |
رد کننده |
whisperer |
پچ پچ کننده |
surfy |
کف کننده |
swooner |
غش کننده |
syncopator |
غش کننده |
crusher |
له کننده |
crepitant |
خش خش کننده |