English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (8 milliseconds)
English Persian
greek gift هدیه یونانی
Other Matches
grecism طرز یونانی فرهنگ یونانی
hellenism یونانی مابی اداب یونانی
hellenize یونانی کردن یونانی ماب کردن
donation هدیه
endowments هدیه
endowment هدیه
donations هدیه
gift هدیه
gifts هدیه
handsel هدیه
propine هدیه
present هدیه
presented هدیه
presenting هدیه
presents هدیه
offerings هدیه ها
meal offering هدیه اردی
meat offering هدیه اردی
token هدیه کوچک
endow هدیه کردن
bestow هدیه دادن
endow هدیه دادن
give [a present] هدیه دادن
gift of nature هدیه طبیعت
give [a present] هدیه کردن
donate هدیه کردن
bestow هدیه کردن
ex voto هدیه یا پیشکشی
donee گیرنده هدیه
donated هدیه دادن
gifts هدیه دادن
gift هدیه دادن
donor هدیه کننده
donating هدیه دادن
donates هدیه دادن
donate هدیه دادن
donors هدیه کننده
keepsakes هدیه یادگاری یادبود
keepsake هدیه یادگاری یادبود
oblatory مبنی بر نذر یا هدیه
This is a gift. این یک هدیه است.
Wrap it up in gift paper. آنرا در کاغذ هدیه بپیچید
empty handed بدون هدیه دست خالی
grecian یونانی
Greeks یونانی
Greek یونانی
pythagorean یونانی
key pattern زنجیره یونانی
larchagaric اگاریکون یونانی
labyrinthine fret نقش یونانی
phihellenic یونانی دوست
poison hemlock شوکران یونانی
pyrrhonism فلسفه یونانی
Greek architecture معماری یونانی
key pattern زبانه یونانی
hellenization یونانی شدن
greek text متن یونانی
graecism اصطلاح یونانی
grecism اصطلاح یونانی
hellene یونانی خالص
graecism فرهنگ یونانی
aphrodite ونوس یونانی
hellenism اصطلاح یونانی
grecize یونانی وارکردن
he is of greek origin اصلا یونانی است
planform قهرمان یونانی جنگ تروا
greed orthodox کلیسای ارتدکس یونانی
phi حرف ف درالفبا یونانی
acephalo پیشوندیست یونانی بمعنی
solon سولن مقنن یونانی
mu نام حرف یونانی
he has small greek کمی یونانی میداند
lambdoidal حرف لام در یونانی
crepidoma سکو [در ساختمان یونانی]
grecize یونانی ماب کردن
he is of greek origin اصلش یونانی است
Please accept this gift as a mark of my friendship. لطفا"این هدیه رابعلامت ونشانه دوستی من بپذیرید
hippodrome [میدان اسب دوانی یونانی]
grecize یونانی ماب یایونانی وارشدن
tenuis علامت مکث و وقفه در یونانی
choragic [مطعلق به رهبران کر دسته یونانی]
ihs مخفف کلمه یونانی عیسی
betas دومین حرف الفبای یونانی
delta حرف چهارم زبان یونانی
deltas حرف چهارم زبان یونانی
gamma حرف سوم الفبای یونانی
gammas حرف سوم الفبای یونانی
erato غزل و شعر عشقی یونانی
mu حرف دوازدهم الفبای یونانی
alpha حرف اول الفبای یونانی
ajax قهرمان یونانی جنگ تروا
epicurus نام فیلسوف یونانی که معتقد
alphas حرف اول الفبای یونانی
greco پیشوند بمعنی یونان و یونانی
zeus زاوش رئیس خدایان یونانی
omega اخرین حرف الفبای یونانی
nu سیزدهمین حرف الفبای یونانی
lambda یازدهمین حرف الفبای یونانی
epsilon پنجمین حرف الفبای یونانی
beta دومین حرف الفبای یونانی
sapphic وابسته بشاعره یونانی "سافو"
theseus قهرمان یونانی فاتح امازون ها
hellenistic وابسته به کلیمیهای یونانی حرف زن
greek cross صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
Deinocrates [معماری وابسته به کلیمی های یونانی]
eros نام دارگونه عشق درافسانههای یونانی
etacism تلفظ e یونانی مانند a انگلیسی در emal
iota حرف نهم الفبای یونانی نقطه
He bought them expensive presents, out of guilt. او [مرد] بخاطر احساس گناهش برای آنها هدیه گران بها خرید.
klepht یونانی ای که پس ازفتح یونان ....نگاه میداشت راهزن
ulysses اولیسزقهرمان حماسه اودیسه منسوب به هومرشاعرنابینای یونانی
post classical در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
pi حرف شانزدهم الفبای یونانی عدد هشتاد
Boxing Day اولین روز کار بعد از عید کریسمس که طی آن به پستچی و کارمند و غیره هدیه میدهند
ionian وابسته به مستعمره یونانی در کرانه باختر اسیای صغیر
upsilon نام حرف بیستم الفبای یونانی که بدین شکل
septuagint ترجمه یونانی توریه بدست 07تن درزمان بطلیموس
AC و نیز پسوندی است لاتینی یا یونانی معادل -ieمانند
achromato کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
tetra پیشوندیست مشتق ازکلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
achromat کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
prostyle ایوان پرستش گاههای یونانی که چهار ستون بیشتر نداشت
Oedipus ادیپوس [افسانه یونانی] [پدرش را کشت و با مادرش ازدواج کرد]
tetr پیشوندیست مشتق از کلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
Chrismon [حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
u جانشینی برای حرف یونانی "mu" به معنای میکرو یاریز میباشد
gradus فرهنگ نظم ونثر لاتین و یونانی که سابقادر انگلستان تدریس میشده
Greek Revival [سبک احیای معماری یونانی که دقیقا کپی از نقش و نگارهای باستانی بود.]
logographer مورخ نثر نویس یونانی پیش از زمان herodotusیونانی که پیشه اش نطق بود
Symbol font نوع نوشتار Trve Type در ویندوز که حاوی تمام نشانه ها و حروف یونانی است
odysseys قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
odyssey قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
pleiades هفت دختراطلس که طبق روایات یونانی تبدیل به هفت ستاره شدند پروین
kappa حرف دهم الفبای یونانی که معادل حرف >کاف < فارسی وK انگلیسی است
Anatolia منطقه آناتولی که بین دریای سیاه و دریای مدیترانه قرار داشته و یکی از مراکز عمده قالیبافی ترکی، کردی، ارمنی و یونانی است. بیشتر به بافت فرش با گره ترکی معروف بوده و به دوران سلجوقیان باز می گردد.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com