English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
amaxophobia هراس ازمسافرت با وسایل نقلیه
Other Matches
Other means of transport سایر وسایل نقلیه
automotive مربوط به وسایل نقلیه خودرو
traffic رفت و امد وسایل نقلیه
automotive تکنولوژی وسایل نقلیه موتوری
traffics رفت و امد وسایل نقلیه
trafficking رفت و امد وسایل نقلیه
trafficked رفت و امد وسایل نقلیه
earthmover [bulldozer] بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه]
tractive force نیروی کشش وسایل نقلیه موتوری
motor traffic رفت و امد وسایل نقلیه موتوری
dozer [colloquial] [bulldozer] بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه]
caterpillar bulldozer بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه]
speedograph سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
black box سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
tachograph سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
fare dodger کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود
inbound traffic مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
embark سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
motor vehicle industry صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
mechanic تعمیرکار وسایل نقلیه تعمیرکار اتومبیل
piggyback trafic حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
piggy back traffic حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
tracked vehicle وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
transhipment انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
transhipment انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
cpu سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackles درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovers جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovering جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
excess property وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channel واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
phobias هراس
alarmed هراس
alarmingly هراس
funk هراس
alarm هراس
undeterred <adj.> بی هراس
feeze هراس
alarms هراس
phobia هراس
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
fearing هراس ترسیدن
fear هراس ترسیدن
fears هراس ترسیدن
feared هراس ترسیدن
scaring هراس کردن
frights هراس وحشت
scare هراس کردن
cuse of a مایه هراس
shocks هراس ناگهانی
shock هراس ناگهانی
alarmism هراس افرینی
basophobia هراس از ایستادن
phobic reactions واکنشهای هراس
shocked هراس ناگهانی
apprehensions هراس دستگیری
apprehension هراس دستگیری
scares هراس کردن
scared هراس کردن
alarum اشوب هراس
fright هراس وحشت
dreaded <adj.> پر از احساس هراس
Don't panic! هراس نکن!
bios توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
agoraphobia هراس از مکانهای باز
erythrophobia هراس از سرخ شدن
xenoglossophobia هراس از زبانهای بیگانه
basophobia هراس ازراه رفتن
claustrophobia هراس از مکانهای بسته
panicking هراس وحشت زده کردن
panicked هراس وحشت زده کردن
panic هراس وحشت زده کردن
aichmophobia هراس از اشیای نوک تیز
dispersal lays محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
red concept جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
apprehensiveness هراس وسوسه- زود فهمی سرعت انتقال
pioneer tools وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
cryptoancillary equipment وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
landing aids وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
to keep somebody in suspense <idiom> کسی را در حالت هراس گذاشتن [چونکه نمی داند چه پیش خواهد آمد]
basic issue items وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
transport car وسیله نقلیه
steed وسیله نقلیه
means of transport وسائط نقلیه
conveying appliance وسیله نقلیه
transports وسیله نقلیه
vehicles وسیله نقلیه
steeds وسیله نقلیه
vehicle وسیله نقلیه
transport وسیله نقلیه
conveyances وسیله نقلیه
conveyance وسیله نقلیه
transported وسیله نقلیه
transporting وسیله نقلیه
motor vehicle وسیله نقلیه موتوری
six by six وسیله نقلیه شش چرخه
utility car وسیله نقلیه عمومی
conveyance وسیله نقلیه ابلاغ
conveyances وسیله نقلیه ابلاغ
space vehicle وسیله نقلیه فضایی
vehicle chain زنجیر وسیله نقلیه
power plants محرکه وسیله نقلیه
utility vehicle وسیله نقلیه عمومی
power plant محرکه وسیله نقلیه
articulated vehicle وسیله نقلیه مفصلی
traction battery باطری وسیله نقلیه
traction motor موتور وسیله نقلیه
rights of way حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
right of way حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
meetings تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
shuttle وسیله نقلیه با مسیر مشخص
shuttled وسیله نقلیه با مسیر مشخص
meeting تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
dead storage انبار وسایط نقلیه و تجهیزات
shuttles وسیله نقلیه با مسیر مشخص
crawl type vehicle وسیله نقلیه نوع خزنده
bare boat charter اجاره دربست وسیله نقلیه
crawl drive محرک وسیله نقلیه خزنده
amphibian vehicle وسیله نقلیه برای خشکی و اب
deadweight tonnage حداکثر تناژ وسیله نقلیه
bale cubic capacity تناژ وسیله نقلیه از نظرحجمی
traffics عبو ومرور وسائط نقلیه
refrigerator vehicle وسیله نقلیه یخچال دار
traffick عبو ومرور وسائط نقلیه
utility vehicle وسیله نقلیه عام المنفعه
slot charter اجاره قسمتی از وسیله نقلیه
pay load فرفیت مفید وسیله نقلیه
trafficking عبو ومرور وسائط نقلیه
to alight from a vehicle پیاده شدن از وسیله نقلیه ای
motorcar وسیله نقلیه موتوری اتومبیل
traffic عبو ومرور وسائط نقلیه
trafficked عبو ومرور وسائط نقلیه
to catch the connection وسیله نقلیه رابط را گرفتن
hijacked دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
hijack دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
transshipment انتقال به کشتی یا وسیله نقلیه دیگری
traffic signal علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
intermodal transport حمل با چند نوغ وسیله نقلیه
hijacks دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
stoplights چراغ علامت توقف وسائط نقلیه
stoplight چراغ علامت توقف وسائط نقلیه
intermodal transport حمل با چند نوع وسیله نقلیه
on board computer کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
high jack دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
high beam نقطه درخشان ونورانی جلووسایل نقلیه
multi purpose vehicle وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
kits جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
check-points محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
trasship بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
trailerite ساکن اتاقهای متحرک بوسیله وسائط نقلیه
checkpoint محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoints محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
to set out for England به سوی انگلیس رهسپار شدن [با وسیله نقلیه]
road test ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
free on board بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
time charter اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
trailer camp محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
dilly وسائط نقلیه مختلف از قبیل ارابه و کامیون و غیره
travois ارابه یا وسیله نقلیه قدیمی سرخ پوستان امریکا
trailer park محل استقرار ترایلربا اتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
trailer court محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
motor pool گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت
running down case دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
sag wagon وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
on board <idiom> وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
crawlers وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawler وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
following distance فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
furniture وسایل
accouterment وسایل
assets وسایل
means وسایل
plant وسایل
plants وسایل
facilities وسایل
media وسایل
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
pool equipment وسایل تعمیرگاه
war material وسایل جنگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com