English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 146 (8 milliseconds)
English Persian
fright هراس وحشت
frights هراس وحشت
Search result with all words
panic هراس وحشت زده کردن
panicked هراس وحشت زده کردن
panicking هراس وحشت زده کردن
Other Matches
phobias هراس
phobia هراس
funk هراس
undeterred <adj.> بی هراس
alarm هراس
feeze هراس
alarmed هراس
alarmingly هراس
alarms هراس
shock هراس ناگهانی
shocked هراس ناگهانی
shocks هراس ناگهانی
cuse of a مایه هراس
basophobia هراس از ایستادن
alarum اشوب هراس
alarmism هراس افرینی
dreaded <adj.> پر از احساس هراس
Don't panic! هراس نکن!
fear هراس ترسیدن
fears هراس ترسیدن
phobic reactions واکنشهای هراس
fearing هراس ترسیدن
scare هراس کردن
scared هراس کردن
scares هراس کردن
scaring هراس کردن
feared هراس ترسیدن
apprehension هراس دستگیری
apprehensions هراس دستگیری
agoraphobia هراس از مکانهای باز
xenoglossophobia هراس از زبانهای بیگانه
basophobia هراس ازراه رفتن
claustrophobia هراس از مکانهای بسته
erythrophobia هراس از سرخ شدن
aichmophobia هراس از اشیای نوک تیز
amaxophobia هراس ازمسافرت با وسایل نقلیه
apprehensiveness هراس وسوسه- زود فهمی سرعت انتقال
dreading وحشت
panicking وحشت
panicked وحشت
dreads وحشت
panic وحشت
gris وحشت
awe وحشت
dread وحشت
fearing وحشت
fright وحشت
frights وحشت
awfulness وحشت
awless بی وحشت
abhorrence وحشت
jitters وحشت
trepidation وحشت
dismalness وحشت
awed وحشت
frays وحشت
frayed وحشت
fears وحشت
fray وحشت
feared وحشت
funk وحشت
fear وحشت
to keep somebody in suspense <idiom> کسی را در حالت هراس گذاشتن [چونکه نمی داند چه پیش خواهد آمد]
cuse of a موجب وحشت
aghast وحشت زده
fear of the future وحشت از آینده
struck with teror وحشت زده
strike with terror وحشت زده
pavor nocturnus وحشت شبانه
panic struck وحشت زده
panic stricken وحشت زده
forlornness وحشت یاس
fear prayer نماز وحشت
horror وحشت مورمور
dismayed وحشت زدگی
dismay وحشت زدگی
morbid وحشت اور
terror وحشت بلا
requiem نماز وحشت
requiems نماز وحشت
terrors وحشت بلا
horrors وحشت مورمور
dismaying وحشت زدگی
dismays وحشت زدگی
horror struck وحشت زده
horror-struck وحشت زده
awestruck وحشت زده
affright وحشت زده
frightened وحشت زده
alarum بیم و وحشت
awestricken وحشت زده
appallingly وحشت زده شدن
horrendous ترسناک وحشت اور
terrify وحشت زده کردن
appalled وحشت زده شدن
terrible وحشت اور ترسناک
horrified وحشت زده کردن
horrifies وحشت زده کردن
horrify وحشت زده کردن
terrified وحشت زده کردن
terrifies وحشت زده کردن
terrifying وحشت زده کردن
horrifying وحشت زده کردن
appal وحشت زده شدن
appall وحشت زده شدن
startled وحشت زده شدن
startle پرش وحشت زدگی
startled پرش وحشت زدگی
gruesomely چنانکه وحشت اورد
startles وحشت زده شدن
heart skip a beat <idiom> وحشت زده یا بر آشفتن
appals وحشت زده شدن
startle وحشت زده شدن
gally وحشت زده کردن
startles پرش وحشت زدگی
jittery وحشت زده و عصبی
overawed خیلی وحشت زده کردن
creepy وحشت زده غیر عادی
overawe خیلی وحشت زده کردن
gruesome وحشت اور نفرت انگیز
alarms بیم و وحشت ساعت زنگی
gast وحشت جانور بدون اولاد
overawes خیلی وحشت زده کردن
overawing خیلی وحشت زده کردن
to put the fear of God into somebody کسی را وحشت زده کردن
alarm بیم و وحشت ساعت زنگی
My hair stood on end . مو بر بدنم راست شد ( از وحشت وغیره )
alarmed بیم و وحشت ساعت زنگی
alarmingly بیم و وحشت ساعت زنگی
stage fright وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
to escape with nothing more than/just a fright از دست چیزی فقط با وحشت فرار کردن
consternate احساس تحیر و وحشت کردن متوحش شدن
He had the air of a frightened(scared)child. حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
boggle دراثر امری ناگهان وحشت زده وناراحت شدن
shell-shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
terrorism عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
angst احساس وحشت و نگرانی احساس بیم
planet struck وحشت زده ستاره زده
awesome وحشت اور ترس اور
planet stricken وحشت زده ستاره زده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com