English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
hard porn هرزهنگاریPornographyکهاعمالجنسیراواضح سریع و بصورت ناخوشایند نمایشمیدهد
Other Matches
rollover استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
marine express کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
dma اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
dma CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
unbecoming ناخوشایند
unlovely ناخوشایند
ill sorted ناخوشایند
unsightly ناخوشایند
uncomfortably ناخوشایند
uncomfortable ناخوشایند
perverse ناخوشایند
snap pass پاس سریع با پیچش سریع مچ
uncomplimentary بی تعارف ناخوشایند
picker دلال و واسطه فرش [بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
hot potatoes کار دشوار و ناخوشایند
hot potato کار دشوار و ناخوشایند
to languish پژولیدن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
a bitter pill to swallow <idiom> یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
to pass the buck <idiom> مسئولیت ناخوشایند [تقصیر یا زحمت] را به دیگری دادن
to languish هرز رفتن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
to languish ضایع شدن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
to languish فاسد شدن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
to have to bite the bullet <idiom> باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت
to pass the buck to somebody مسئولیت ناخوشایند [تقصیر یا زحمت] را به کسی دادن
to bite the bullet <idiom> پذیرفتن انجام کاری و یا چیزی سخت یا ناخوشایند
terrtorialize محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
speedy سریع السیر سریع
speediness سریع السیر سریع
saddle bag خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
variable stroke پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
to sweeten the pill <idiom> چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
to sugar the pill <idiom> چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
to bite the bullet <idiom> باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
to sugar-coat the pill [American E] <idiom> چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
peach design نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
vitrify بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
monofilament الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
malthusian law of population نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
star design طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
pomegrenate design طرح گل اناری [این طرح در گل های شاه عباسی فرش ایران، در فرش های چینی بصورت درخت انار و در فرش های ترکستان و قفقاز بصورت میوه انار به همراه شاخ و برگ استفاده می شود.]
peacock طرح طاووس [این طرح در فرش های ایرانی، چینی، مغولی، قفقازی و ترکیه بصورت های متفاوت بکار می رود. در فرش چین گاه در کل متن و گاه در فرش ایران و قفقاز بصورت نمادی کوچک در گوشه و کنار فرش بافت می شود.]
swifts سریع
sweepy سریع
accelerator سریع
rather سریع تر
spankings سریع
swiftest سریع
spanking سریع
accelerators سریع
wing footed سریع
snell سریع
rapid سریع
prompt سریع
prompted سریع
swift سریع
prompts سریع
swifter سریع
galloping سریع
sudden سریع
gleg سریع
slash ضربه سریع
pirouettes چرخ سریع
couriers پیک سریع
courier پیک سریع
pirouette چرخ سریع
quick جلد سریع
wind sprint تمرین دو سریع
winder دویدن سریع
windstorm باد سریع
slashed ضربه سریع
continuate سریع الاتصال
fast access با دستیابی سریع
rapid access با دستیابی سریع
fast moving depression کمفشاری سریع
fast neutron نوترون سریع
high speed سریع السیر
high speed دنده سریع
high speed printer چاپگر سریع
high speed traffic ترافیک سریع
riposting ضربت سریع
ripostes ضربت سریع
riposted ضربت سریع
riposte ضربت سریع
slaps ضربت سریع
slapping ضربت سریع
slapped ضربت سریع
slap ضربت سریع
accelofilter صافی سریع
accelerated depreciation استهلاک سریع
fasts سریع السیر
slashes ضربه سریع
glimpse نگاه سریع
glimpsed نگاه سریع
glimpses نگاه سریع
glimpsing نگاه سریع
precipitating خیلی سریع
precipitates خیلی سریع
precipitated خیلی سریع
precipitate خیلی سریع
braid حرکت سریع
braided حرکت سریع
braids حرکت سریع
fleet عبور سریع
fleets عبور سریع
fast سریع السیر
fasted سریع السیر
fastest سریع السیر
high speed traffic امد شد سریع
high velocity drop بارریزی سریع
highflier دلیجان سریع
fleetingly سریع الزوال
fleeting سریع الزوال
rapid fire تیر سریع
rough and ready سریع العمل
rapid flow جریان سریع
raids تک نفوذی سریع
rapid scanning تقطیع سریع
raiding تک نفوذی سریع
raided تک نفوذی سریع
rapid transit شطرنج سریع
raid تک نفوذی سریع
rath زود رس سریع
rathe زود رس سریع
repost ضربت سریع
skitter حرکت سریع
snapback بهبودی سریع
quick recovery بهبود سریع
quick recovery رونق سریع
quick fire تیر سریع
highflyer دلیجان سریع
hotshot بارکشی سریع
hypernoea تنفس سریع
quickest تند و سریع
quickest جلد سریع
quicker تند و سریع
quicker جلد سریع
quick تند و سریع
scampers پرواز سریع
scampering پرواز سریع
scampered پرواز سریع
scamper پرواز سریع
lightning chess شطرنج سریع
progressive chess شطرنج سریع
operation immediate اقدام سریع
polypnea تنفس سریع
posthaste سریع السیر
sneak raid دستبرد سریع
prompted سریع کردن
expresses سریع صریح
expressing سریع السیر
expressing سریع صریح
dispatched انجام سریع
dispatch انجام سریع
despatching انجام سریع
despatches انجام سریع
despatched انجام سریع
speed سریع کارکردن
expresses سریع السیر
expressed سریع صریح
prompt سریع عاجل
prompt سریع کردن
prompted سریع عاجل
prompts سریع کردن
prompts سریع عاجل
express سریع السیر
express سریع صریح
expressed سریع السیر
dispatches انجام سریع
speeding سریع کارکردن
speeds سریع کارکردن
bullet توپ سریع
converted پاسکاری سریع
converting پاسکاری سریع
convert پاسکاری سریع
converts پاسکاری سریع
quickstep گام سریع
accelerated depreciation استهلاک سریع
bullets توپ سریع
in human shape بصورت یا
as <conj.> <prep.> بصورت
quick break switch کلید قطع سریع
promptitude سریع العملی زرنگی
rapid سریع العمل چابک
scudded حرکت سریع ابر
quick access memory حافظه دستیابی سریع
scuds حرکت سریع ابر
fruit clipper کشتی سریع میوه بر
goods of perishable nature اموال سریع الفساد
quick break fuse فیوز قطع سریع
scud حرکت سریع ابر
jab ضربه سریع مستقیم
scrappy بازی تهاجمی سریع
ageing سخت کنندگی سریع
fungoid دارای رشد سریع
sallies حرکت سریع شلیک
surged جریان سریع وغیرعادی
line surge جریان سریع و غیرعادی خط
make flush شستن با جریان سریع
quicksort مرتب کردن سریع
scrappier بازی تهاجمی سریع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com