Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
pornography	هرزه نگاری
Other Matches
pictography	تصویر نگاری رمز نگاری
fingerprinting	انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinted	انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprint	انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprints	انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
angiography	رگ نگاری
monographs	تک نگاری
hydrography	اب نگاری
monograph	تک نگاری
reticulum	نگاری
hydrographic	اب نگاری
arteriography	رگ نگاری
psychography	روان نگاری
cerography	موم نگاری
picture writing	تصویر نگاری
pictorial art	پیکر نگاری
chromatography	رنگ نگاری
spectrography	طیف نگاری
soleprint	انگشت نگاری از پا
letter writer	نامه نگاری
macrography	بزرگ نگاری
ski graphŠetc	سایه نگاری
sciagraphy	سایه نگاری
cranioscopy	جمجمه نگاری
seismography	زلزله نگاری
letter writing	نامه نگاری
cardiography	قلب نگاری
demography	امار نگاری
arteriography	نبض نگاری
ethnographic <adj.>	قوم نگاری
phallography	نعوظ نگاری
petrography	سنگ نگاری
oscillography	نوسان نگاری
oceanpgraphy	اقیانوس نگاری
myography	عضله نگاری
topography	مکان نگاری
topography	برجسته نگاری
phonography	صدا نگاری
demography	مردم نگاری
demography	جمعیت نگاری
chronology	وقایع نگاری
chronology	رخداد نگاری
oceanography	اقیانوس نگاری
cartography	نقشه نگاری
journalism	روزنامه نگاری
pictography	صورت نگاری
ethnography	قوم نگاری
crystallography	بلور نگاری
dermatographia	پوست نگاری
eco mapping	بوم نگاری
tachygraphy	تند نگاری
surveyed	اب نگاری دریایی
hydrographic	مربوط به اب نگاری
hydrography	علم اب نگاری
survey	اب نگاری دریایی
surveys	اب نگاری دریایی
hydrographic	نقشه اب نگاری
electrotype	برق نگاری
spectrography	بیناب نگاری
stylistics	سلیس نگاری
data recording	داده نگاری
leetter writing	نامه نگاری
logging	واقعه نگاری
dactyloscopy	انگشت نگاری
dactylagraphy	انگشت نگاری
notepaper	کاغذ نامه نگاری
hydrographic chart	نقشه اب نگاری دریایی
topography	مکان نگاری مساحی
anecdotal method	روش واقعه نگاری
telegraphic	از راه دور نگاری
mental topography	مکان نگاری ذهن
chromatographic	وابسته برنگ نگاری
portraiture	پیکر نگاری تعریف
uranographic	وابسته به اسمان نگاری
computed tomography scanning	مغز نگاری کامپیوتری
uranographical	وابسته به اسمان نگاری
diary method	روش خاطره نگاری
newspapers	روزنامه نگاری کردن
newspaper	روزنامه نگاری کردن
electrocardiography	قلب نگاری برقی
planography	نقشه نگاری طراحی
seismic method	روش زلزله نگاری
finger print department	اداره انگشت نگاری
hydrographic datum	سطح مبنای اب نگاری
electroretinography	برق نگاری شبکیه
emg	برق نگاری ماهیچه
electromyography	برق نگاری ماهیچه
electroencephalography	برق نگاری مغز
To take fingerprints.	انگشت نگاری کردن
ideographs	حروف اندیشه نگاری
rep	زن هرزه
prurient	هرزه
filth	هرزه
sordid	هرزه
lubricousor lubricious	هرزه
giglet	زن هرزه
minx	زن هرزه
limmer	زن هرزه
foulmouthed	هرزه گو
love alce	هرزه
giglot	زن هرزه
licentious	هرزه
salacious	هرزه
rakish	هرزه
bawdy	هرزه
rakehell	هرزه
rakehelly	هرزه
rammish	هرزه
rantipole	هرزه
scabrous	هرزه
sloven	هرزه
sluttish	هرزه
bitches	زن هرزه
bitched	زن هرزه
bitch	زن هرزه
trollop	زن هرزه
lewd	هرزه
dissolute	هرزه
pornerastic	هرزه
ribald	هرزه
libertines	هرزه
libertine	هرزه
profligate	هرزه
tarts	زن هرزه
rake	هرزه
tart	زن هرزه
lascivious	هرزه
bitching	زن هرزه
immoral	هرزه
rakes	هرزه
raking	هرزه
harlots	هرزه
harlot	هرزه
lubricious	هرزه
jade	زن هرزه
to correspond with	رابطه [نامه نگاری] داشتن با
automatics	فرم های نامه نگاری
lexicography	فرهنگ نویسی واژه نگاری
uranography	عالم شناسی اسمان نگاری
nautical chart	نقشه دریایی اب نگاری شده
automatic	فرم های نامه نگاری
whoremonger	ادم هرزه
obscence	هرزه وقیح
nighthawk	هرزه شب گرد
philistia	ادم هرزه
roue	ادم هرزه
prater	هرزه درای
prattfall	هرزه درای
rankly	بطورهرزه یا هرزه
perverse	گمراه هرزه
lasciviously	هرزه وار
whoremaster	ادم هرزه
lecher	ادم هرزه
broadest	پهناور زن هرزه
philistine	ادم هرزه
philistines	ادم هرزه
weedy	پر از علف هرزه
weed	علف هرزه
goat	مرد هرزه
goats	مرد هرزه
graceless	هرزه بی فرافت
reprobates	هرزه محرومیت
frivolity	هرزه درایی
broader	پهناور زن هرزه
cackle	هرزه درایی
broad	پهناور زن هرزه
lechers	ادم هرزه
palaver	هرزه درایی
cackling	هرزه درایی
cackles	هرزه درایی
brush	علف هرزه
brushes	علف هرزه
swivel	هرزه گرد
swivelled	هرزه گرد
cackled	هرزه درایی
swivels	هرزه گرد
rep	مرد هرزه
debauch	هرزه کردن
loosest	هرزه بی بندوبار
crapulent	هرزه خور
looser	هرزه بی بندوبار
dander	هرزه گرد
weeding	علف هرزه
debauchee	ادم هرزه
demimonde	زنان هرزه
loose	هرزه بی بندوبار
footle	هرزه درایی
forb	علف هرزه
gangue	هرزه سنگ
reprobate	هرزه محرومیت
weeded	علف هرزه
foulmouthed	هرزه دهن
gamester	هرزه و مهمل
famester	ادم هرزه
topographic	وابسته بنقشه برداری یا مکان نگاری
weed	کندن علف هرزه
weeded	کندن علف هرزه
traipse	هرزه گردی کردن
weeding	کندن علف هرزه
Pica [disorder]	هرزه خواری [پزشکی]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com