Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
wine cooler
هرنوع وسیله یا مخزن سردکننده شراب
Other Matches
wine palm
هرنوع نخلی که ازمیوه ان برای شراب کشی استفاده میشود
cutoff
هرنوع وسیله قطع چیزی
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winery
کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
vinosity
حالت و خصوصیات شراب معتادبه شراب
wineglass
لیوان شراب پیمانه شراب
coolant
سردکننده
frigorific
سردکننده
coolants
سردکننده
cooling shell
پوسته سردکننده
cooling plant
تاسیسات سردکننده
refrigerant
ماده سردکننده
absorption refrigerating machine
دستگاه سردکننده جذبی
alcohol
هرنوع مشروبات الکلی
game
هرنوع ورزش بامقررات
whin
هرنوع سنگ سخت
picks
هرنوع الت نوک تیز
pick
هرنوع الت نوک تیز
whelp
بچه هرنوع حیوان گوشتخوار
chains
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
open cycle reactor system
سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
bine
هرنوع ساقه نرم و قابل انعطاف
horntail
هرنوع حشره ازدسته نازک بالان
chloramine
هرنوع ترکیبی که دارای ازت و کلر باشد
characters
صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
holocaust
هرنوع سندی که تماما" به خط خود ذینفع باشد
holocausts
هرنوع سندی که تماما" به خط خود ذینفع باشد
character
صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
sensor
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
winches
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winched
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
hibiscuses
هرنوع گیان یا بوته یا درخت از جنس بامیه ازخانواده پنیر کیان
winch
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
hibiscus
هرنوع گیان یا بوته یا درخت از جنس بامیه ازخانواده پنیر کیان
winching
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
erastianism
سیستم فکری که وجود هرنوع منشاء الهی و اسمانی رابرای سلطنت و کلیسا نفی میکند
collimate
تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
cutting oil
روغن سردکننده روغن برش
crawler
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawlers
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
peripheral
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
contentions
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loops
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contention
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
looped
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
connectivity
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
built-in
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
tie down
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulates
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulate
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
iguana
سوسمار درختی
[هرنوع سوسمار بزرگ]
trainers
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainer
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
bacchus
شراب
viniferous
شراب زا
wines
شراب
the juice of the grape
شراب
wine
شراب
daisy chain
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
decants
ریختن شراب
fortified wines
شراب قوی
cochineal
قرمز شراب کش
riesling
شراب سفید
rhenish wine
شراب اسمانی
decanted
ریختن شراب
wino
معتاد به شراب
grail
جام شراب
decanting
ریختن شراب
decant
ریختن شراب
fortified wine
شراب قوی
filtrate
شراب ناب
wineskin
مشک شراب
oenologist
شراب شناس
viniferous
دارای شراب
it is a racy wine
شراب رادارد
viticulturist
شراب ساز
vinal
بشکل شراب
vinous flavour
طعم شراب
ustulation
سوزاندن شراب
vermt
شراب افسنطین
wine cellar
انبار شراب
oenomel
شراب عسلی
wine maker
شراب ریز
winegrower
شراب ساز
pottle
رطل شراب
wineglass
جام شراب
winebibber
شراب خور
grcen wine
شراب تازه
grcen wine
شراب نارس
guzzler
شراب خور
wine cellar
شراب دخمه
viniculture
شراب سازی
binges
شراب خواری
enology
شراب شناسی
wines
شراب نوشیدن
wine
شراب نوشیدن
binge
شراب خواری
cider
شراب سیب
lasers
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
laser
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotter
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotters
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
goblet
گیلاس شراب
[در مراسم]
enology
مبحث شراب شناسی
bacchus
رب النوع شراب و باده
loading
امیختن موادخارجی به شراب
fiascos
ناکامی بطری شراب
wineglasful
گیلاس شراب خوری
winepress
خمره شراب سازی
chablis
نوعی شراب سفید
vintnery
عمده فروشی شراب
goblet
گیلاس شراب تکه
goblets
گیلاس شراب تکه
vintner
عمده فروش شراب
vinic
مربوط به شراب یا الکل
maderia
شراب محصول مادریا
vintners
عمده فروش شراب
jeroboam
جام شراب بزرگ
fiasco
ناکامی بطری شراب
vinifacteur
اسباب شراب سازی
viniculture
پرورش انگور شراب
claret
نوعی شراب قرمز
malmsey
شراب شیرین قبرس
vermouth
شراب شیرین افسنطین
vermouths
شراب شیرین افسنطین
gladstone
نوعی شراب ارزان
straw wine
شراب شیرین کشمش
fortified wines
شراب تقویت شده
gill
پیمانهای برای شراب
cellar
جای شراب انداختن
frutex
شراب شربت الکلی
wineshop
مغازه شراب فروشی
argol
دردشراب .ته نشین شراب
chianti
نوعی شراب قرمز
fortified wine
شراب تقویت شده
scuppernong
شراب انگور مشک
clarets
نوعی شراب قرمز
chalice
گیلاس شراب
[در مراسم]
cellars
جای شراب انداختن
output
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
outputs
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
devices
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
thesaurus
مخزن
receptacle
مخزن
bombs
مخزن
bombed out
مخزن
warehouse
مخزن
bombed
مخزن
cisterns
مخزن
tank
مخزن
receptacles
مخزن
bomb
مخزن
cisterns
مخزن اب
cistern
مخزن
pools
مخزن
cistern
مخزن اب
storage
مخزن
quartering
مخزن
thesauruses
مخزن
pool
مخزن
storage tank
مخزن
caches
مخزن
cache
مخزن
fount
مخزن
stank
مخزن
reservedness
مخزن
storing
مخزن
vessels
مخزن
vessel
مخزن
warehouses
مخزن
pooled
مخزن
repository
مخزن
reservoirs
مخزن
reservoir
مخزن
store
مخزن
sumps
مخزن
sump
مخزن
moderator tank
مخزن
ice cream container
مخزن
pond
مخزن
repertoire
مخزن
depository
مخزن
ponds
مخزن
water tank
مخزن اب
repositories
مخزن
feed tank
مخزن اب
libation
تقدیم شراب به حضور خدایان
sherries
شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com