Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
double decker
هرچیزیکه دو لایه دارد
Other Matches
deposits
لایه نازکی از ماده که روی سطح قرار دارد
deposit
لایه نازکی از ماده که روی سطح قرار دارد
co axial cable
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coax
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxed
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxes
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxing
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
multilayer
تخته مدار چاپ شده که چندین لایه یا شیارهای هادی متصل دارد
fillings
هرچیزیکه با ان چیزیراپرکنند
sounder
هرچیزیکه صدامیکند
filling
هرچیزیکه با ان چیزیراپرکنند
borer
هرچیزیکه وسیله سوراخ کردن باشد
international standards organization
طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند
services
توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند
blanket course
لایه ضد میک لایه در برابر کشش موئی روکش پادرس
collapse pressure
حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
underlay
در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
underlays
در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
media
زیر لایه در لایه اتصال داده از مدل شبکه OSI که دستیابی به رسانه ارسال را ممکن می سازد
die
قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
blanket course
لایه محافظ در مقابل رس لایه پادرس
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
interlayer
لایه بین دو لایه
delaminate
لایه لایه شدن
delamination
لایه لایه شدگی
delamination
لایه لایه کردن
lamination
لایه لایه سازی
delamination
لایه لایه شدن
argillite
خاک رس لایه لایه
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
gas discharge display
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas plasma display
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
Walls have ears
<idiom>
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
دیوار موش دارد موش گوش دارد
layers
لایه
lamellar
لایه لایه
lamellose
لایه لایه
padding
لایه
layer line
خط لایه
coats
لایه
coatings
لایه
bed
لایه
beds
لایه
coated
لایه
coat
لایه
ribbands
لایه
yards
لایه
yard
لایه
leaf
لایه
riband
لایه
shell
لایه
coursed
لایه
course
لایه
courses
لایه
tiers
لایه
tier
لایه
provine
لایه
ribband
لایه
three-ply
سه لایه
three ply
سه لایه
stuffless
بی لایه
substrate
لایه
shells
لایه
shelling
لایه
ribands
لایه
strata
لایه ها
stratum
لایه
layer
لایه
sand layer
لایه ماسه
plasterboard
لایه گچی
sedimentation
لایه گذاری
selected material
لایه فرم
stratification
لایه بندی
bedding
لایه زیرین
bedding
لایه بندی
laminated
لاله لایه
soil horizon
لایه خاک
strand
لایه رودخانه
oxide film
لایه اکسیدی
reversing layer
لایه واگردان
priming layer
لایه استری
base course
لایه شالوده
barrier layer
لایه سدی
magnetic layer
لایه مغناطیسی
intermediate layer
لایه میانی
insulated layer
لایه عایق
multilayer
چند لایه
mylar
لایه پولیستری
acid lining
لایه اسیدی
outer shell
لایه والانس
valence shell
لایه والانس
overburden
لایه سربار
pervious blanket
لایه زهکش
porous layer
لایه روزنهای
basaltic stratum
لایه بازالتی
limnetic zone
لایه نورگیر اب
in layers
در چند لایه
ply
لایه کاغذ
plies
لایه کاغذ
surfacing
لایه پوشش
strands
لایه رودخانه
priming
لایه اول
the inner layer
لایه درونی
plied
لایه کاغذ
thin film
لایه نازک
zonate
لایه دار
stripping
تراش لایه رو
stripping
برداشت لایه رو
top layer
لایه فوقانی
traprock
لایه بازالتی
undercoat
زیر لایه
waterproofing course
لایه اب بندی
plying
لایه کاغذ
wearing course
لایه رویی
impervious blanket
لایه نفوذناپذیر
sub grade
لایه زیرین
subfloor
لایه زیر کف
sublevel
زیر لایه
subsell
زیر لایه
impervious blanket
لایه ناتراوا
substrate
زیر لایه
substratum
زیر لایه
superstratum
ابر لایه
hard layer
لایه سخت
hard layer
لایه سفت
surface course
لایه رویی
stratosphere
لایه- سپهر
silt layer
لایه لای
boundary layer
لایه مرزی
filter layer
لایه صافی
bottom layer
لایه مشترک
frost blanket course
لایه ضد یخ قشر ضد یخ
depletion layer
تهی لایه
blockstone course
لایه سنگچین
blocking layer
لایه سدی
lamella
لایه صفحه
drainage course
لایه زهکش
euphotic
اب لایه نورگیر
filter layer
لایه پالایش
damp proof course=
لایه نمگیر
frost blanket course
لایه پاد یخ
five ply
پنج لایه
coat of plastering
لایه اندود
ionosphere
لایه یونسفر
layering
لایه بندی
layer of rock
لایه سنگی
concrete layer
لایه بتنی
carbon deposite
لایه کربن
confining layer
لایه فشارزا
damp proof course=
لایه نمبند
epilimnion
اب لایه زبرین
epilimnion
اب لایه سطحی
pad
لایه پشتی
binder course
لایه استر
energy stage
لایه انرژی
bioderm
لایه زنده
energy shell
لایه انرژی
pads
لایه پشتی
cutis
لایه زیرین پوست
abyssal pelagic
زیر لایه ژرفی
steady flow
جریان لایه وار
thropholyt
لایه خوراک کاه
surface boundary layer
لایه مرزی سطح
throphogen
لایه خوراک ساز
wadable
قابل لایه گذاری
laminar boundary layer
لایه مرزی خطی
subbase course
لایه زیر اساس
troposphere
لایه تروپوسفر هوا
cortex
لایه رویی روپوش
cortices
لایه رویی روپوش
stratosphere
لایه استراتوسفر جوی
stabilized layer
لایه تثبیت شده
impermeable layer
لایه غیرقابل نفوذ
cushion
لایه گذاشتن چنبره
epipelagic
زیر لایه زبرین
cushioned
لایه گذاشتن چنبره
electrical double layer
لایه مضاعف الکتریکی
medial layer
لایه میانی
[پزشکی]
veneer
لایه نازک چوب
deposition
سطح با یک لایه نازک
cushioning
لایه گذاشتن چنبره
cushions
لایه گذاشتن چنبره
dermatome
لایه پوست ساز
layered
دارای لایه یا طبقه
thin layer chromatography
کروماتوگرافی لایه نازک
padding
پیمایش لایه گذاری
fascia
لایه پوششی فیبری
hardened case
لایه سخت شده
depositions
سطح با یک لایه نازک
coating
پوششی از یک لایه رنگ یا گچ
lamella
عضو شبیه لایه
fascias
لایه پوششی فیبری
heeltap
لایه پاشنه کفش
flat coat
[painting]
لایه صاف رنگ
levelling course
لایه تسطیح کننده
insulated intermediate layer
لایه میانی عایق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com