English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
blue book هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
Other Matches
yamen اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
make a diplomatic representation به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
the funds قرضه دولتی سهام وام دولتی
crown debt طلب دولتی بستانکاری دولتی
returns گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
reviews بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary مامور رسمی مقام رسمی
reviewed بازدید رسمی یاسان رسمی
review بازدید رسمی یاسان رسمی
officious نیمه رسمی شبهه رسمی
solemn form در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
exchange devaluation تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
governmental دولتی
governmental <adj.> دولتی
belonging to the state <adj.> دولتی
government-run [television, newspaper etc.] <adj.> دولتی
national [state, federal state] <adj.> دولتی
stated دولتی
stating دولتی
states دولتی
state- دولتی
state دولتی
public domain خالصه دولتی
public servants مامورین دولتی
government owned industries صنایع دولتی
state دولتی حالت
government officials مامورین دولتی
state prison زندان دولتی
state college دانشکده دولتی
state- دولتی حالت
government departments دوایر دولتی
government control کنترل دولتی
government control نظارت دولتی
public ownership خالصه دولتی
nationalized industries صنایع دولتی
government office اداره دولتی
state university دانشگاه دولتی
state socialism سوسیالیسم دولتی
the funds وام دولتی
government sector بخش دولتی
government regulation مقررات دولتی
government property مال دولتی
public schools مدارس دولتی
public ownership مالکیت دولتی
debenture حواله دولتی
states دولتی حالت
public ownership مالکیت دولتی
civil services خدمات دولتی
public assistance کمکهای دولتی
public monopoly انحصار دولتی
public domain خالصه دولتی
public institutions نهادهای دولتی
private غیر دولتی
public domain مالکیت دولتی
privates غیر دولتی
public ship ناو دولتی
stating دولتی حالت
political circles دوایر دولتی
state enterprise مالکیت دولتی
state ownership مالکیت دولتی
quasi public نیمه دولتی
stated دولتی حالت
etatism سوسیالیزم دولتی
civil servants مستخدم دولتی
civil servant مستخدم دولتی
economic unit موسسه دولتی و ...
state bank بانک دولتی
public service استخدام دولتی
public sector بخش دولتی
state enterprise بنگاه دولتی
The corruption in government offices . فساد دردستگاههای دولتی
adhesion الحاق دولتی به یک پیمان
granted کمک دولتی اعانه
lycee l دبیرستان دولتی درفرانسه
privatization غیر دولتی کردن
grant کمک دولتی اعانه
privatised غیر دولتی کردن
privatises غیر دولتی کردن
grants کمک دولتی اعانه
government bonds اوراق قرضه دولتی
government broadcasting پخش برنامههای دولتی
bureaucracy مجموع گماشتگان دولتی
bill of oredit اوراق قرضه دولتی
government securities اوراق بهادار دولتی
privatizing غیر دولتی کردن
privatizes غیر دولتی کردن
privatized غیر دولتی کردن
privatize غیر دولتی کردن
privatising غیر دولتی کردن
bureaucracies مجموع گماشتگان دولتی
order in council تصویب نامه دولتی
government enterprise موسسات تولیدی دولتی
quasi public company شرکت نیمه دولتی
state planning برنامه ریزی دولتی
the king in council شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
arms نشان دولتی نیرو
fund holder دارنده سهام قرضه دولتی
iranian state railways راه اهن دولتی ایران
security گرو سهام قرضه دولتی
fund تنخواه قرضه دولتی سهام
funded تنخواه قرضه دولتی سهام
dole کمک هزینه دولتی به بیکاران
public ship کشتی حمل و نقل و مسافربر دولتی
emissions انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
emission انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
barratry خرید و فروش مقامهای دولتی ومذهبی با پول
The subsidy will be phased out next year. یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
welfare state دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
floater گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
bureaucrat مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
demarche عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
bureaucrats مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
mandatory power دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
spoils system سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
transportation in kind وسیله حمل و نقل دولتی یامجانی اعم از هواپیما یاکشتی یا اتوبوس
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack. سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
serviced منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
service منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
free trade شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
revenue cutter کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
pluralism عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت
full power اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
common carrier شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
federal privacy act قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
safe conduct سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conducts سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
pork barrel برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
governmentalize تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
official رسمی
institutional رسمی
orthodox رسمی
solemn رسمی
formal رسمی
formmal رسمی
innocent passage مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
protesting اعتراض رسمی
official document سند رسمی
insigne نشان رسمی
semiofficial نیمه رسمی
semi official نیمه رسمی
protests اعتراض رسمی
protests واخواست رسمی
aregular cook اشپز رسمی
free and easy <idiom> غیر رسمی
smallage کرفس رسمی
solemn form طریقه رسمی
semiformal نیمه رسمی
boarding call بازدید رسمی
official authorities مراجع رسمی
official channels مجاری رسمی
bonspiel مسابقه رسمی
semi officially بطورنیم رسمی
insigne مدال رسمی
stand on ceremony <idiom> رسمی بودن
mare's tail هپوریس رسمی
vestment لباس رسمی
tux لباس رسمی
letter de chancellerie نامه رسمی
legalization شناسایی رسمی
insignia مدال رسمی
card-carrying عضو رسمی
protest واخواست رسمی
protest اعتراض رسمی
nonformal غیر رسمی
protested واخواست رسمی
protested اعتراض رسمی
intrant ورود رسمی
statute mile مایل رسمی
protesting واخواست رسمی
state religion مذهب رسمی
hansard مذاکرات رسمی
official channels طرق رسمی
public submission مناقصه رسمی
dress uniform انیفرم رسمی
driss uniform لباس رسمی
official meeting اجتماع رسمی
officiously بطورغیر رسمی
officialize رسمی کردن
extra official غیر رسمی
official prices قیمتهای رسمی
official rate نرخ رسمی
formal accountability ذیحسابی رسمی
formal education اموزش رسمی
official religion دین رسمی
official receipt رسید رسمی
formal review بررسی رسمی
formal review سان رسمی
noterial document سند رسمی
official meeting ملاقات رسمی
standard time زمان رسمی
throwaway غیر رسمی
Full dress. Formal dress. لباس رسمی
official communications ابلاغیه رسمی
prothonotary سردفتراسناد رسمی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com