English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
limb هرکدام از طرفین کمان
limbs هرکدام از طرفین کمان
Other Matches
lock forward هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
contracting parties طرفین متعاهدین طرفین متعاقدین
target bow کمان مخصوص تیراندازی باتیر و کمان
high contracting parties طرفین معظمین متعاقدین طرفین معظمین متعاهدین
apiece هرکدام
either pron هرکدام
prop forward هرکدام ازدو مهاجم خط جلودرتجمع
face off spot هرکدام از 9 نقطه مخصوص رویارویی
bows کمان کمان هدفگیری
bowed کمان کمان هدفگیری
bowing کمان کمان هدفگیری
bow کمان کمان هدفگیری
paragraph three هرکدام از حرکات روی یک پاتوام با چرخش
face off circle هرکدام از پنج دایره کوچک مخصوص رویارویی
phonotypy چاپ با حروفی که هرکدام نماینده یک صدای معینی است
anchoring هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
anchors هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
anchor هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
pleadings افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
to interlock levers اهرم هارابهم پیوستن بدانسان که هرکدام راتکان دهندهمه باهم تکان می خورد
hazard امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
hazards امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
hazarding امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
hazarded امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
checkpoints علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
checkpoint علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
check-points علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
rainbow border حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
extremes طرفین
parties طرفین
the litigants طرفین دعوی
the contracting parties طرفین متعاقدین
the contracting parties طرفین متعاهدین
mutual concent تراضی طرفین
mutual agreement توافق طرفین
parties to the contract طرفین عقد
parties to a contract طرفین متعاهدین
contracting parties طرفین قرارداد
disposed flank طرفین باز
contracting parties طرفین متقاعدین
parties to a contract طرفین قرارداد
tilt angle زاویه تمایل به طرفین
privity of a contract مسئوولیت طرفین قرارداد
privity of contract مسئولیت طرفین قرارداد
corners طرفین پایگاه اصلی
cornering طرفین پایگاه اصلی
corner طرفین پایگاه اصلی
side lights چراغهای طرفین ناو
sidelining خطوط طرفین میدان بازی
sidelines خطوط طرفین میدان بازی
pitch curves تلاقی سطوح طرفین دندانه
parties to the contract طرفین معامله یاتعهد متعاهدین
sideline خطوط طرفین میدان بازی
side lights چراغ دریانوردی طرفین ناو
straddle split وضع باز پاها به طرفین
sidelined خطوط طرفین میدان بازی
verandah ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
veranda ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
covenant که بین طرفین مبادله می گردد
voluntary partition افراز با رضایت یا سازش طرفین
covenants که بین طرفین مبادله می گردد
verandahs ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
leeboard یکی از دو تخته طرفین کف قایق
consensual مبنی بر رضایت طرفین رضایتی
like as we lie طرفین دارای ضربات مساوی
verandas ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
The two parties seem irreoncilable. طرفین آشتی راناپذیر بنظر می رسند ت
hamstring زردپی طرفین حفره پشت زانو
privity in contract انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
hamstringing زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrung زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrings زردپی طرفین حفره پشت زانو
side staddle hep پرش به بالا با پاهای باز ودستها به طرفین
rectification تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
ten yard خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
popping crease خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
equitable mortgage از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
blackguard سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
blackguards سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
limbers ناودانهای طرفین ته کشتی که از انجا اب به منبع تلمبه میرسد
parlementaire کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
unilateral contract پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
In this contract , there are no loopholes for either party . دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
contra proferentem قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
outrigger چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
re axtent تجدید نظر در ارزیابی یامساحی زمین و خانه در اثراعتراض یکی از طرفین
sightscreen دیوار یا نرده در طرفین زمین کریکت به عنوان زمینه برای توپ انداز
restraint of trade قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
fiddlestick کمان
fiddle bow کمان
bowstring زه کمان
arcs کمان
arc کمان
arches کمان
bows کمان
arches : کمان
arch- : کمان
arch کمان
arch : کمان
spots کمان
spot کمان
sagittarii کمان
sagittarius کمان
bowed کمان
arch- کمان
bow کمان
bowing کمان
bowman تیرانداز با کمان
bowyer کمان ساز
bowyer کمان فروش
cant کج گرفتن کمان
central angle of arch دهانه کمان
included angle of arch دهانه کمان
circular measure اندازه کمان
crossbow کمان پولادی
cock feather پر وصل به کمان
bowman تیرانداز کمان کش
cross bow کمان زنبورکی
saw frame کمان اره
stacked bow کمان باریک
straight bow کمان راست
string picture روزنه کمان
sunbow رنگین کمان
opalesce مانندرنگین کمان
nock جای زه کمان
power hacksaw کمان اره
swede saw کمان اره
swede saw اره کمان
long bow کمان دستی
handbow کمان تیراندازی
to bend or draw the bow کمان کشیدن
to feel any one's pulse کمان کردن
cross bow گوله کمان
cross bow کمان پولادی
reflex arc کمان بازتاب
bow weight وزن کمان
crossbows کمان زنبورکی
arches چفت کمان
bend کمان خمش
arch- چفت کمان
arch چفت کمان
longbow کمان بزرگ
bow کمان شکاری
longbows کمان بزرگ
crossbows کمان پولادی
bowed تعظیم کمان
bowed کمان شکاری
bowing تعظیم کمان
bowing کمان شکاری
bows تعظیم کمان
crossbows کمان صلیبی
arblast کمان زنبورکی
atabalist کمان زنبورکی
arch of corti کمان کورتی
rainbow رنگین کمان
archers تیرانداز با کمان
archer تیرانداز با کمان
rainbows رنگین کمان
face شکم کمان
faces شکم کمان
bow and arrow تیر و کمان
bare bow کمان لخت
bows کمان شکاری
bow تعظیم کمان
arch thrust رانش کمان
iris رنگین کمان
irises رنگین کمان
crossbow کمان صلیبی
crossbow کمان زنبورکی
ditch حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
prize fighting درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
ditches حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditched حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
string fingers سه انگشتی که زه کمان را می کشند
anchors کشیدن زه کمان تاصورت
soundboard کمان ویولن وتار
van کمان سینه ناو
arc length طول کمان [ریاضی]
rectification of a curve طول کمان [ریاضی]
anchoring کشیدن زه کمان تاصورت
anchor کشیدن زه کمان تاصورت
understrung فاصله زه تا دستگیره کمان
to bend or draw the bow کمان را چله کردن
sounding board کمان ویولن وتار
sounding boards کمان ویولن وتار
slingshot [American E] تیر و کمان سنگی
catapult [British E] تیر و کمان سنگی
slingshot [American E] تیر و کمان قلابسنگی
catapult [British E] تیر و کمان قلابسنگی
archery تیراندازی با تیر و کمان
fogbow رنگین کمان حاصل از مه
frame قاب چارچوب کمان
iridescency نمایش رنگین کمان
bow arm بازویی که کمان را می گیرد
bowstring ریسمان دار زه کمان
bow hunter شکارچی با تیر و کمان
nock شکاف انتهای کمان
iridescence نمایش رنگین کمان
crossbow man کمانگیر با کمان صلیبی
vans کمان سینه ناو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com