English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
beard هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
beards هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
Other Matches
knuckle برامدگی یا گره گیاه
knuckles برامدگی یا گره گیاه
papillary مانند برامدگی دارای برامدگی
isomorph جانور یا گیاه ویاگروهی که مشابه گیاه یاگروه دیگری است
ear خوشه [بخشی از ساقه گیاه غلاتی] [گیاه شناسی]
gametophyte گیاه یا نژادی از گیاه که دارای عضو جنسی تناوبی
rhubarb گیاه ریواس [از برگ های این گیاه در چین و هند جهت تهیه رنگ زرد لیمویی استفاده می شود.]
all- هرگونه همگی
all هرگونه همگی
madder گیاه روناس [از ریشه این گیاه رنگینه قرمز به دست می آید که یکی از اصلی ترین مواد رنگی در رنگرزی فرش محسوب می شود.]
free of all average معاف از هرگونه خسارت
to make all doubts even هرگونه شک را مرتفع کردن
bunk هرگونه تختخواب تاشو
bunks هرگونه تختخواب تاشو
hoppers هرگونه حشره جهنده
hopper هرگونه حشره جهنده
stenosed دچار هرگونه تنگی مجرا
clean هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
cleaned هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
cleans هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
cleanest هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
halophyte گیاه اب شور یا گیاه شوره زی
wildling گیاه وحشی گیاه خودرو
aeromotor هرگونه دستگاهی که با جریان هواکار کند
at the owner's risk با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
channeled هرگونه نقل وانتقال چیز یااندیشه ونظر و غیره
channel هرگونه نقل وانتقال چیز یااندیشه ونظر و غیره
channels هرگونه نقل وانتقال چیز یااندیشه ونظر و غیره
channelled هرگونه نقل وانتقال چیز یااندیشه ونظر و غیره
channeling هرگونه نقل وانتقال چیز یااندیشه ونظر و غیره
all right reserved هرگونه حقی محفوظ است اعم از چاپ یا تقلید یاترجمه
hemp گیاه شاهدانه [در فرش هند، افغانستان و بعضی از فرش های چین از ساقه های چوبی این گیاه، الیاف تهیه کرده و در تار فرش از آن استفاده می کنند.]
vortex tube وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
living creatuse حیوان
animals حیوان
animal حیوان
beasts حیوان
beast حیوان
kitten بچه حیوان
lost animal حیوان ضاله
kittens بچه حیوان
bough شانه حیوان
pack animals حیوان باربر
pack animal حیوان باربر
beastly حیوان صفت
boughs شانه حیوان
carnivorous حیوان گوشتخوار
spinal animal حیوان نخاعی
slick ear حیوان بی گوش
lost animal حیوان گمشده
hilding حیوان چموش
bipeds حیوان دوپا
draft animal حیوان بارکش
bestiality جماع با حیوان
bestiality حیوان صفتی
fries حیوان نوزاد
option of animals خیار حیوان
fry حیوان نوزاد
frying حیوان نوزاد
mavericks حیوان بیصاحب
maverick حیوان بیصاحب
ectotherm حیوان خونسرد
brute حیوان صفت
reptiles حیوان خزنده
whiffet حیوان رشدنکرده
wildling حیوان وحشی
zoophily حیوان خواهی
zooerasty جماع با حیوان
zoolatry حیوان پرستی
zoophilous حیوان دوست
zoophobia حیوان هراسی
biped حیوان دوپا
zoophilia حیوان خواهی
zootheism حیوان پرستی
zoophilic حیوان دوست
animalization تبدیل به حیوان
reptile حیوان خزنده
zooparasite حیوان انگل
brute جانور حیوان
brutes حیوان صفت
brutes جانور حیوان
zoology حیوان شناسی
beast of burden حیوان باربری
beastby حیوان صفت
granulation برامدگی
gibbous برامدگی
ganglion برامدگی
knurr برامدگی
knurl برامدگی
nub برامدگی
burred برامدگی
knur برامدگی
knosp برامدگی
nib برامدگی
knop برامدگی
burring برامدگی
ridges برامدگی
ridge برامدگی
dome برامدگی
heaved برامدگی
burrs برامدگی
convexity برامدگی
entasis برامدگی
antinode برامدگی
bluging برامدگی
burr برامدگی
domes برامدگی
cusp برامدگی
extuberance برامدگی
heave برامدگی
bumpy پر از برامدگی
neuroma برامدگی پی
nub or nubble برامدگی
bulging برامدگی
bulges برامدگی
bulged برامدگی
nurl برامدگی
knobs برامدگی
bump برامدگی
whaleback برامدگی
turgescence برامدگی
bumpier پر از برامدگی
bumpiest پر از برامدگی
nibs برامدگی
overhang برامدگی
overhangs برامدگی
tuberosity برامدگی
knob برامدگی
ledges برامدگی
mounds برامدگی
mound برامدگی
bulge برامدگی
ledge برامدگی
varmint حیوان یا پرنده شکارکننده
feral حیوان شکاری وحشی
brutalization حیوان صفت نمودن
cade حیوان دست اموز
acephalon حیوان راستهء بی سران
bald animal or tree درخت یا حیوان برهنه
abalone قسمی حیوان صدف
housebroken حیوان تربیت شده
zoopsia توهم حیوان بینی
acephalous حیوان راستهء بی سران
animal glue سریشم از انساج حیوان
brutal حیوان صفت وحشی
animal distress calls فریادهای درماندگی حیوان
zoomorphism حیوان ریخت انگاری
imbrute حیوان صفت کردن
yahoo ادم حیوان صفت
hollers صدای مخصوص هر حیوان
armadillos نوعی حیوان گورکن
armadillo نوعی حیوان گورکن
hollering صدای مخصوص هر حیوان
hollered صدای مخصوص هر حیوان
stags کره اسب حیوان نر
stag کره اسب حیوان نر
pets حیوان اهلی منزل
flycatcher حیوان مگس خوار
holler صدای مخصوص هر حیوان
pizzle الت ذکور حیوان
pet حیوان اهلی منزل
petted حیوان اهلی منزل
the fountain of life چشمه حیوان یازندگی
slick ear حیوان فاقدگوش خارجی
lump برامدگی [تورم]
bosses برامدگی تزیینی
tumescence برامدگی [تورم]
tumidity برامدگی [تورم]
bossing برامدگی تزیینی
sill برامدگی دریایی
sills برامدگی دریایی
turgor برامدگی [تورم]
tumors تومور برامدگی
bossed برامدگی تزیینی
knuckle bone برامدگی بندانگشت
protuberance برامدگی [تورم]
bumpiness دارای برامدگی
swelling برامدگی [تورم]
knarred دارای برامدگی
knar برامدگی درچوب
boss برامدگی تزیینی
bulge برامدگی [تورم]
tumour تومور برامدگی
tumours تومور برامدگی
boll برامدگی مانند
tumor تومور برامدگی
bowing of bed برامدگی کف نهر
cuspidal دارای برامدگی
bulginess برامدگی شکم
bulging test ازمایش برامدگی
tubercle برامدگی گرد
bunchout برامدگی یافتن
circular projection برامدگی گرد
caput نوک برامدگی
villus برامدگی مویی
phyma برامدگی پوست
eminency برامدگی بزرگی
jag برامدگی تیز
hyperostosis برامدگی استخوان
mezzo rillievo نیم برامدگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com