Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
accretion
هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
Other Matches
electromagnetism
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
alluviation
رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه
puddles
ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
puddle
ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
quick count
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
diplococcic
ایجاد شده بوسیله باکتری اوره
diplococcal
ایجاد شده بوسیله باکتری اوره
projective
طرحی ایجاد شده بوسیله انعکاس یاتصویر
ultraviolet
ایجاد شده بوسیله اشعه ماورا بنفش یافرابنفش
linocut
چاپی که بوسیله کلیشه روی مشمع ایجاد میگردد
electrolyze
تجزیه کردن بوسیله جریان برق
electroanalysis
تجزیه شیمیایی بوسیله جریان برق
electrolysis
تجزیه جسمی بوسیله جریان برق
parthenogenesis
ایجاد مولود بوسیله جنس مونث بدون عمل لقاح
thermoelectricity
ایجاد جریان برق در اثرحرارت
orifice meter
روزنهای که مقدار جریان اب بوسیله ان اندازه گرفته میشود
battery
وسیله شیمیایی که جریان الکتریکی ایجاد میکند
batteries
وسیله شیمیایی که جریان الکتریکی ایجاد میکند
entrance head
بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
acoustic
تاخیر ایجاد میکند و داده نیز در رسانه جریان دارد
to puddle clay and sand
ازرس و ماسه گل ساختن ماسه و گل رس را بهم امیختن
building sand
خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
quicksand
ماسه روان ماسه دانه نچسبیده
electromagnet
اهنی که بوسیله جریان برق خاصیت مغناطیسی پیدا میکند اهن ربای الکتریکی مغناطیس برقی
terminator
ثباتی که در آخرین وسیله SCSI قرار می گیرد در یک زنجیره و باعث ایجاد جریان اکتریکی میشود
quicksand
ماسه ناپای ماسه غلطان
clandestine assembly area
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
Faraday cage
صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
marking current
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
phototransistor
نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
leakage current
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
ActiveX
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
old red sandstone
سنگ ماسه قرمز قدیمی ماسه سنگ سرخ قدیمی
flow
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
push pull
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverts
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
invert
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverting
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
ampere
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
counter current
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
constant current
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
induction current
جریان القاء شده جریان تحریک
public meeting
تجمع
congestion
تجمع
association
تجمع
accumulation
تجمع
accumulations
تجمع
assembly
تجمع
aggregation
تجمع
associations
تجمع
forming up
تجمع
collecting point
منطقه تجمع
hive
مرکز تجمع
assembly area
منطقه تجمع
line official
داور خط تجمع
rendezvous area
منطقه تجمع
accumulation point
نقطه تجمع
trafficking
تجمع مدافعان
trafficked
تجمع مدافعان
traffic
تجمع مدافعان
traffics
تجمع مدافعان
capital agglomeration
تجمع سرمایه
turout
تجمع پرسنل
assembling area
منطقه تجمع
swarmer
تجمع کننده
furunculosis
تجمع چندکورک
runoff coefficient
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
gravel
ماسه
gritted
ماسه
grit
ماسه
ballast
ماسه
yield of cdoncrete
ماسه
crushed stone sand
ماسه
gritting
ماسه
green sand
ماسه تر
sand
ماسه
sands
ماسه
current compensation
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
current flow
سیلان جریان فلوی جریان
three phase current
جریان سه فاز جریان دوار
parasitic current
جریان نشتی جریان خارجی
rallying points
محل تجمع مجدد
number forward
مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
rendezvous area
منطقه تجمع موقت
loose forward
مهاجم تک رو پشت خط تجمع
pigmentation
تجمع رنگدانه ها در بافتها
line backing
دفاع پشت خط تجمع
boat rendezvous area
منطقه تجمع قایقها
rallying point
محل تجمع مجدد
concentration camps
منطقه تجمع اسرا
line backer
مدافع پشتیبان خط تجمع
concentration camp
منطقه تجمع اسرا
association
تداعی معانی تجمع
coagulation
تجمع مواد در یک ناحیه
pipe the side
تجمع گارد احترام
associations
تداعی معانی تجمع
dust laden
تجمع گرد وغبار
unlawful assembly
تجمع غیر قانونی
uniform sand
ماسه یکدست
uniform sand
ماسه یکنواخت
he was neat
بی ماسه خالص
sanding
ماسه گذاری
sandrock
ماسه سنگ
heap of sand
توده ماسه
sandblasting
ماسه پرانی
sandstorm
ماسه باد
sandstorms
ماسه باد
sand store
انبار ماسه
sand trap
ماسه گیر
sandband
کران ماسه
sandblast
باپاشیدن ماسه
fine sand
ماسه ریز
quarry
معدن شن و ماسه
sand dressing
ماسه پاشی
sand equivalent
همسنگ ماسه
body sand
ماسه پر کننده
sand filling
ماسه گرفتگی
detritic sand
ماسه فرسایهای
sand layer
لایه ماسه
desilter
ماسه گیر
running sand
ماسه بادی
quarrying
معدن شن و ماسه
sand clay
رس ماسه دار
sand pile
توده ماسه
sanded
ماسه دار
sanbar
کران ماسه
sand blasting
ماسه پاشی
quarries
معدن شن و ماسه
sand stone
ماسه سنگ
dune sand
ماسه بادی
magazines
مخزن ماسه
quick sand
ماسه روان
marine sand
ماسه بادی
sandbanks
کرانه ماسه
magazine
مخزن ماسه
sandstone
سنگ ماسه
marine sand
ماسه دریایی
sandstone
ماسه سنگ
pit sand
ماسه معدنی
masonry sand
ماسه ملاتی
sandbank
کرانه ماسه
quicksand
ماسه بادی
gritted
ماسه درشت
sands
ماسه ریختن شن
arenaceous
ماسه وار
sand
ماسه ریختن شن
greensand
ماسه سبز
gritting
ماسه درشت
quicksand
ماسه متحرک
grit
ماسه درشت
masonry sand
ماسه بنایی
recall
دستور تجمع قوا دادن
broken field
محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
casual water
تجمع موقتی اب روی زمین
hike
گرفتن توپ درشروع تجمع
sacking
حمله به مهاجم پشت خط تجمع
hydrothorax
تجمع مایع در حفره جنب
coil up
تجمع ستون در راحت باش
bomb cemetery
محل تجمع بمبهای فاسد
recalled
دستور تجمع قوا دادن
sick call
تجمع برای رفتن به بهداری
dummies
گول زدن حریف در تجمع
pipe the side
فرمان تجمع گارد احترام
hikes
گرفتن توپ درشروع تجمع
hiked
گرفتن توپ درشروع تجمع
recalls
دستور تجمع قوا دادن
dummy
گول زدن حریف در تجمع
hiking
گرفتن توپ درشروع تجمع
sand blasting practice
عملیات ماسه پاشی
core sand
ماسه ریخته گری
sand blast unit
واحد ماسه پاشی
grit
خاک ماسه سنگ
sand mix
ماسه اغشته سرد
sabulous
ریگزار ماسه دار
feldspathic sandstone
ماسه سنگ فلدسپاتی
explosion shot
ضربه چوب به ماسه
siliceous sandstone
ماسه سنگ سیلیس
pipe sand trap
ماسه گیر لولهای
sandy soil
زمین ماسه زار
gritting
درشت ماسه سنگ
sandy earth
زمین ماسه دار
sand dredger
ماشین مکنده ماسه
sand blast nozzle
شیپوره ماسه پاشی
sandblast machine
ماشین ماسه پاش
backing sand
ماسه پشت قالب
micaceous sandstone
ماسه سنگ میکادار
aggradation
فراسازی ماسه گرفتگی
gritting
خاک ماسه سنگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com