Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
bimestrial
هر دوماه یکبار دوماه ادامه یابنده
Other Matches
bimester
دوماه
money for months
دوماه است
bimester
مدت دوماه
interlunar
بین دوماه
interlunary
بین دوماه
bimonthly
مجلهای که دوماه یکبارمنتشر میشود
semimonthly
دوهفته یکبار نشریه دو هفته یکبار
discoverers
یابنده
discoverer
یابنده
getter
یابنده
trover
یابنده
finder
یابنده
detectors
یابنده
detector
یابنده
stretchers
بسط یابنده
ameliorative
بهبود یابنده
intuent
با فراست یابنده
finder
یابنده فایندر
stretcher
بسط یابنده
who seeks will find
جوینده یابنده است
pointer
سگ شکاری یابنده شکار
viewfinder adjustment keys
دکمه یابنده هدف
pointers
سگ شکاری یابنده شکار
diminishing returns
بازده کاهش یابنده
circulative
انتشار دهنده یا یابنده
impedance unbalance finder
دستگاه یابنده امپدانس نامتعادل
hold over
به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
remittent
تخفیف یابنده موقتا تسکین دهنده
once in a whiled
یکبار
ever and anon
هرچندوقت یکبار
triweekly
هر سه هفته یکبار
every now and then
هرچندوقت یکبار
for once
یکبار استثناء
write once read many
یکبار نویس
biweekly
دوهفته یکبار
throwaway
یکبار مصرف
from time to time
هرچندوقت یکبار
trimonthly
هر سه ماه یکبار
triennial
هر سه سال یکبار
this once
همین یکبار
quatrerly
سه ماه یکبار
semiannual
شش ماه یکبار
horary
هرساعت یکبار
septan
هفت وز یکبار
sexennial
شش سال یکبار
weeklies
هفتهای یکبار
sextan
6 روز یکبار
monthly
ماهی یکبار
that once
همین یکبار
Every now and then . Occassionally .
هر چند یکبار
once
یکبار دیگر
biyearly
دوسال یکبار
just for once
یکبار استثناء
fortnights
هر دوهفته یکبار
once
فقط یکبار
fortnight
هر دوهفته یکبار
weekly
هفتهای یکبار
TAN
[Transaction authentication number]
رمز یکبار مصرف
Wednesdays
هر چهار شنبه یکبار
septennially
هفت سال یکبار
again
باز
[یکبار دیگر]
sepennial
هفت سال یکبار
septennial
هفت سال یکبار
tertian
هرسه روز یکبار
triennal
سه سال یکبار رخ دهنده
How often ?
چند وقت یکبار ؟
quartan
چهار روز یکبار
quinquennial
هر پنج سال یکبار
quadrennial
چهار سال یکبار
octennially
هشت سال یکبار
trimensual
سه ماه یکبار رخ دهنده
Wednesday
هر چهار شنبه یکبار
off and on
گاهی هرچند وقت یکبار
bidental
دوسال یکبار رخ دهنده دوساله
sabbatical year
مرخصی هر هفت سال یکبار
old wool
پشم یکبار مصرف شده
biannual
سالی دوبار دوسال یکبار
sabbatic year
مرخصی هر هفت سال یکبار
expendable packing
بسته بندی یکبار مصرف
needleful
نخی که یکبار درته سوزن میکنند
She comes here at least once a week .
دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
wormed
چند بار بخوان یکبار بنویس
Fortune Knocks at least once at everymans gate.
<proverb>
خوشبختى بالاخره یکبار در خانه هر کس را مى زند.
worms
چند بار بخوان یکبار بنویس
worm
چند بار بخوان یکبار بنویس
She comes here once in a blue moon .
سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
leet
دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
casual labour
کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
open cycle reactor system
سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
continuation line
خط ادامه
going on
ادامه
resumption
ادامه
continuance
ادامه
continuation
ادامه
to carry on
ادامه دادن
keep up
<idiom>
ادامه دادن
to drag on or out
ادامه دادن
to keep on
ادامه دادن
to run on
ادامه داشتن
hold on
ادامه دادن
to take up
ادامه دادن
hold good
<idiom>
ادامه دادن
hang on
<idiom>
ادامه دادن
over run
ادامه به کاردادن
continuative
ادامه دهنده
to continue
ادامه دادن
to follow
ادامه دادن
for a continuance
برای ادامه
run on
ادامه دادن
go along
<idiom>
ادامه دادن
take up
ادامه دادن
keep on
ادامه دادن
go on
<idiom>
ادامه دادن
extends
ادامه دادن
furthered
ادامه دادن
furthering
ادامه دادن
discontinuance
عدم ادامه
furthers
ادامه دادن
discontinue
ادامه ندادن
duration
مدت ادامه
continue statement
حکم ادامه
continuation card
کارت ادامه
continuant
ادامه دهنده
continuable
قابل ادامه
reopening
ادامه دادن
continue
ادامه دادن
continues
ادامه دادن
keep
ادامه دادن
discontinuation
عدم ادامه
bring on
ادامه دادن
keeps
ادامه دادن
reopen
ادامه دادن
extending
ادامه دادن
extend
ادامه دادن
discontinuing
ادامه ندادن
reopened
ادامه دادن
carry-on
ادامه دادن
carry on
ادامه دادن
discontinues
ادامه ندادن
discontinued
ادامه ندادن
further
ادامه دادن
reopens
ادامه دادن
thwart
ادامه دادن یا کشیدن
track
ادامه گوی در مسیربولینگ
tracked
ادامه گوی در مسیربولینگ
tracks
ادامه گوی در مسیربولینگ
sustaining
نگهدارنده ادامه دهنده
thwarted
ادامه دادن یا کشیدن
shorthanded
ادامه با بازیگر کمتر
fall behind
<idiom>
درمانده از ادامه راه
continuation
عمل ادامه دادن
time in
ادامه بازی پس از توقف
follow-through
ادامه حرکت پس از ضربه
bide
بکاری ادامه دادن
contd
مخفف ادامه یافته
transattack period
مدت ادامه تک اتمی
keep the home fires burning
<idiom>
اجازه ادامه دادن
live on
بزندگی ادامه دادن
detainer
حکم ادامه توقیف
to press ahead with
با زور ادامه دادن
to set on
با زور ادامه دادن
follow-throughs
ادامه حرکت پس از ضربه
inability to box
ناتوان از ادامه دادن
dwell at
اتش را ادامه دادن
continuator
ادامه دهنده مستمر
dwell at
به تیراندازی ادامه دادن
dash
مسیری را ادامه دادن
dashed
مسیری را ادامه دادن
dashes
مسیری را ادامه دادن
go head
ادامه بدهید بفرماید
viability
امکان ادامه حیات
run
دوام یافتن ادامه دادن
maintained
ابقا کردن ادامه دادن
Keep moving!
ادامه بده
[بدهید ]
به راه!
Gothic Survival
[ادامه عنصر سبک گوتیک]
viability
قدرت ادامه زندگی پس از تولد
robust
که کار را پس از خطا ادامه میدهد
robustly
که کار را پس از خطا ادامه میدهد
maintain
ابقا کردن ادامه دادن
stick it out
<idiom>
طاقت آوردن ،ادامه دادن
keep up with
<idiom>
به شکل قبل ادامه دادن
maintains
ابقا کردن ادامه دادن
runs
دوام یافتن ادامه دادن
resume
چکیده کلام ادامه یافتن
resumes
چکیده کلام ادامه یافتن
resuming
چکیده کلام ادامه یافتن
maintrain
ادامه دادن عقیده داشتن
hang on
ادامه دادن دوام داشتن
give someone the green light
<idiom>
اجازه ادامه به کار رادادن
discounting match
ادامه ندادن به مسابقه کشتی
extrapolation
ادامه روند تعمیم دهی
i took up where he left
از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
topspin
ادامه حرکت چرخش توپ
touch in goal line
ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
resumed
چکیده کلام ادامه یافتن
border break
ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
extrapolations
ادامه روند تعمیم دهی
go on
سخن خود را ادامه دهید
trey
پیشوندیست بمعنی دارای سه قسمت وسه قسمتی وسه تایی وهرسه واحد یکبار
continue port/starboard
چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com