English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (12 milliseconds)
English Persian
whoso هر شخصی که باشد
whosoever هر شخصی که باشد
Search result with all words
nobleman شخصی که از طبقه اعیان و شایسته عضویت درمجلس اعیان باشد
noblemen شخصی که از طبقه اعیان و شایسته عضویت درمجلس اعیان باشد
werewolf شخصی که تبدیل به گرگ شده باشد
werewolves شخصی که تبدیل به گرگ شده باشد
intervener در CL علت وروددعوی ثالث ممکن است نفع شخصی یا لزوم حفظ منافع جامعه باشد
werwolf شخصی که تبدیل به گرگ شده باشد
I don't think it wise to publicly proffer a political opinion. من فکر نمی کنم عاقلانه باشد بطور علنی عقیده سیاسی شخصی خود را بیان کرد.
Other Matches
f.drss جامه شخصی که باتفتن شخصی دوخته درمجلس رقص بپوشند
subscriber 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscribers 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
lapheld کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Zel-i Sultan vase طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
charges عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
private شخصی
personal شخصی
privates شخصی
informal شخصی
some one شخصی
personable شخصی
civilians شخصی
civilian شخصی
civil شخصی
one شخصی
ones شخصی
personas شخصی
personae شخصی
persona شخصی
cobb doglas production function ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
personal action دعوی شخصی
personal affairs امور شخصی
personal motive غرض شخصی
personal ownership مالکیت شخصی
personal property مایملک شخصی
personal constructs سازههای شخصی
personal computing محاسبات شخصی
personal outlays هزینههای شخصی
personal exemptions معافیتهای شخصی
personal identity هویت شخصی
personal influence نفوذ شخصی
personal interest نفع شخصی
personal error خطای شخصی
private motive غرض شخصی
personal remarks انتقادات شخصی
personal requirment احتیاجات شخصی
proenomen نام شخصی
self interest نفع شخصی
self interest غرض شخصی
self intrest نفع شخصی
self will اراده شخصی
on one's shoulders <idiom> مسئولیت شخصی
separate estate اموال شخصی زن
paraphernalia اموال شخصی زن
self-employed کار شخصی
self employed کار شخصی
private property دارایی شخصی
personalty دارایی شخصی
under one's thumb <idiom> زیرنظر شخصی
personal requirment حوائج شخصی
personal right حقوق شخصی
personal saving پس انداز شخصی
under one's belt <idiom> میل شخصی
personal service خدمت شخصی
personal service ابلاغ شخصی
personal staff ستاد شخصی
A private car. اتوموبیل شخصی
personalized form letter فرم شخصی
personalty اموال شخصی
bomb scare اطلاعتلفنیازوجودبمبدرمکانیتوسط شخصی
self-interest نفع شخصی
by end غرض شخصی
oomph چاذبه شخصی
backcourt foul خطای شخصی
ea state in severalty ملک شخصی
ibm personal computer IBکامپیوتر شخصی
personal effects لوازم شخصی
somebody یک شخص شخصی
personal pronoun ضمیر شخصی
personal computers کامپیوتر شخصی
personal computer کامپیوتر شخصی
personal pronouns ضمائر شخصی
who چه شخصی چه اشخاصی
personal income درامد شخصی
idiograph نشان شخصی
individual foul خطای شخصی
personal property اموال شخصی
idols of the cave اوهام شخصی
informal observations مشاهدات شخصی
hire out <idiom> اجاره شخصی
very own <adj.> خصوصی [شخصی]
particular good عین شخصی
passanger car اتومبیل شخصی
to hold in d. درتصرف شخصی داشتن
theatergoer شخصی که مکرر به تئاترمیرود
personal income tax مالیات بر درامد شخصی
individual income tax مالیات بر درامد شخصی
unbeknownst خارج از معلومات شخصی
mannerisms اطوار واخلاق شخصی
personalize جنبه شخصی دادن به
valor ارزش شخصی واجتماعی
paraphernal وابسته به دارایی شخصی زن
individualization of punshment شخصی کردن مجازاتها
ibm personal computer system/ کامپیوتر ای بی ام سیستم شخصی 2
personal identification number شماره شناسایی شخصی
author شخصی که برنامه می نویسد
personal chattels دارایی شخصی منقول
self interested در بند نفع شخصی
onother's money پول شخصی دیگر
self-interested در بند نفع شخصی
unbeknown خارج از معلومات شخصی
ibm personal computer xt کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل XT
pocket expenses هزینه مختصر شخصی
own شخصی مال خودم
duffle bag کیسه لوازم شخصی
personal property دارایی شخصی منقول
pinning شماره شناسایی شخصی
pinned شماره شناسایی شخصی
pin شماره شناسایی شخصی
home use entry اعلامیه مصرف شخصی
private property دارایی شخصی بلامعارض
privy seal مهر شخصی پادشاه
leave alone <idiom> راحت گذاشتن (شخصی)
mannerism اطوار واخلاق شخصی
self regard حفظ منافع شخصی
self intrested دربند نفع شخصی
owned شخصی مال خودم
bunched income درامد خدمات شخصی
bye end غرض شخصی قصدپنهان
owns شخصی مال خودم
owning شخصی مال خودم
ibm personal computer at کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل AT
With my own capital . با سرمایه شخصی خودم
in one's hair <idiom> عصبانی کردن شخصی
turn (someone) on <idiom> به هیجان آوردن شخصی
valour ارزش شخصی واجتماعی
toe the line <idiom> انجام وفایف شخصی
mend one's ways <idiom> اثبات عادت شخصی
put in one's two cents <idiom> به شخصی نظریه دادن
in one's best interest به صلاح خود شخصی
fill (someone) in <idiom> جزئیات را به شخصی گفتن
play (someone) for something <idiom> به بازی گرفتن شخصی
shaggy ugs فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
personal information manager برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
message اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
lowerclassman شخصی که از طبقه پایین است
commercial type vehicle خودروی تجارتی خودروهای شخصی
lightplane هواپیمای شخصی کوچک وسبک
pull the rug out from under <idiom> بهم ریختن نقشه شخصی
It's for my personal use. برای استفاده شخصی است.
self revelation افشاء افکار واحساسات شخصی
pin down <idiom> اجبار شخصی دربیان واقعیت
let (someone) have it <idiom> شخصی را به سختی صدمه زدن
commercial water movement حمل و نقل با کشتیهای شخصی
stentor شخصی که صدای بلندی دارد
analyst شخصی مسئلهای را بررسی میکند
analysts شخصی مسئلهای را بررسی میکند
operators شخصی که با کامپیوتر کار میکند
operator شخصی که با کامپیوتر کار میکند
take for <idiom> اشتباه شخصی برای چیزی
senders شخصی که پیام ارسال میکند
sender شخصی که پیام ارسال میکند
wear down <idiom> زوار شخصی ازخستگی در رفتن
names کلمه فراخوانی شخصی یا چیزی
name کلمه فراخوانی شخصی یا چیزی
personal disposable income درامد قابل تصرف شخصی
personal computing استفاده ازیک کامپیوتر شخصی
pc 00 IBریزکامپیوتر سازگار باکامپیوتر شخصی XT
pim برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
take to the cleaners <idiom> همه پولهای شخصی رابردن
musical chairs <idiom> هر روز شخصی را سریککار گذاشتن
stand up and be counted <idiom> گفتن نظر شخصی درجمع
square peg in a round hole <idiom> شخصی که مناسب کاری نباشد
messages اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
put one's own house in order <idiom> سروسامان دادن کار شخصی
talk shop <idiom> درموردکار شخصی صحبت کردن
chew out (someone) <idiom> به شدت سرزنش کردن (شخصی)
get a grip of oneself <idiom> کنترل کردن احساسات شخصی
disposable income درامد شخصی پس از مالیات و بیمه
accessor شخصی که به داده دسترسی دارد
callers شخصی که تقاضای تماس دارد
consulting شخصی که نصیحات تخصصی میدهد
lifeguards نجات غریق محافظ شخصی
crackpot <idiom> شخصی خنثی وبی اهمیت
fair-weather friend <idiom> شخصی که تنها دوست است
woodworth personal data sheet پرسشنامه اطلاعات شخصی وودورث
lifeguard نجات غریق محافظ شخصی
ex-directory شخصی که چنین شمارهای را دارد
caller شخصی که تقاضای تماس دارد
close to home <idiom> به احساسات شخصی نزدیک شدن
chattel مال منقول دارایی شخصی
vectra pc tm IBریزکامپیوتر سازگار باکامپیوتر شخصی AT
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com