English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (15 milliseconds)
English Persian
lug هر عضو جلو امده چیزی
lugged هر عضو جلو امده چیزی
lugging هر عضو جلو امده چیزی
lugs هر عضو جلو امده چیزی
Search result with all words
apomict کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
Other Matches
fordone از پا در امده
gibbous بر امده
incoming امده
ridgy بر امده
who came? کی امده
who came? که امده
gets بدست امده
in- :رسیده امده
get بدست امده
leavened bread نان ور امده
impassionate به جنبش امده
left over زیاد امده
exserted بیرون امده
getting بدست امده
overshot پیش امده
jutting پیش امده
peregrin or rine از خارجه امده
exopathic ازبیرون امده
aggregate جمع امده
aggregates جمع امده
landed فرود امده
unbred بدببار امده
enthetic ازبیرون امده
worked up ازکار در امده
in :رسیده امده
exserted پیش امده
jamb تیربیرون امده
jambs تیربیرون امده
protrusile جلو امده
red-hot تاب امده
saleint بیرون امده
protrusive جلو امده
red hot تاب امده
worker ازکار در امده
protrudent جلو امده
protractive جلو امده
underhung پیش امده
saleintiant بیرون امده
prognathic پیش امده
overdue دیر امده
prognathous پیش امده
projective جلو امده
new come تازه امده
ecstatic بوجد امده نشئهای
ecstatically بوجد امده نشئهای
inchoate تازه بوجود امده
unhandy مشکل بدست امده
neoteric تازه بدنیا امده
bay windows پنجره پیش امده
take steps اقدامات بعمل امده
born in the purple در نازونعمت بدنیا امده
twinborn دوقلو بدنیا امده
bay window پنجره پیش امده
you might have come باید امده باشید
peregrine ازخارجه امده مسافر
petiolar از برگدم بیرون امده
cantilever تیر پیش امده
beetle brow پیشانی پیش امده
self born از خود بوجود امده
projecting jaw ارواره پیش امده
apogean از زمین بالا امده
extrusive اخراج کننده بیرون امده
prognathous دارای ارواره پیش امده
weather worn تحت تاثیر هوا در امده
air landed فرود امده از راه هوا
prognathic دارای ارواره پیش امده
hardly earned money پول سخت بدست امده
vizor لبه پیش امده کلاه
rimrock لبه بر امده صخره مزبور
venose دارای رگهای متعددوبر امده
to run short زیر short امده است
flanges لبه بیرون امده چرخ
instances have occurred that مواردی پیش امده است
bucktooth دندان گراز یا پیش امده
flange لبه بیرون امده چرخ
visor لبه پیش امده کلاه
to t. to account زیر account امده است
bow window پنجره پیش امده کمانی
his stomach sticks out شکمش پیش امده است
bow windows پنجره پیش امده کمانی
visors لبه پیش امده کلاه
ramus قسمت بر امده واطاله یافته
nook قطعه زمین پیش امده برامدگی
biologic بدست امده اززیست شناسی عملی
oversailing of facade قسمت برجسته یا پیش امده بنا
ill gotten با وسایل غیر مشروع بدست امده
the bird took its perch مرغ فرود امده بر چوب قرارگرفت
forestage قسمت جلو امده صحنه نمایش
kid glove ازلای زرق وبرق بیرون امده
whyŠthere is the answer شرط در امده تقریبا معنی میدهد
ventricous بادکرده دارای شکم پیش امده
bay window پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
lyophiled بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
it is of doubtful proveance معلوم نیست اصلا از کجا امده است
ribby دارای دندههای بیرون امده شبیه دنده
dormers پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
round-shouldered دارای شانههای جلو امده شانه گرد
dormer پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
round shouldered دارای شانههای جلو امده شانه گرد
industrial wealth مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
post edit ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
bay windows پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
lyophil بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
grilse ماهی ازادکوچک که برای نخستین بارازدریابرودخانه امده باشد
brown major براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
straight arm حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
prize courts به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
officinal names of drugs نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
rimrock صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
soever واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
matriculated students شاگردانی که ازدبیرستان بیرون امده دردانشگاه نام نویسی میکنند
catches ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
odontolite دندانی که تبدیل به سنگ شده و برنگ فیروزه در امده است
yardage تعداد یاردهای بدست امده بازیگر یا تیم فوتبال امریکایی
escarpments پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
pandects خلاصه قانون مدنی رم که درسده ششم بفرمان در05جلد امده است
ventriloquism سخن گفتن انسان بطوریکه شنونده نداند صدا ازکجابیرون امده
escarpment پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
lobes اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
lobe اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
vampires روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
vampire روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
microsoft word یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت microsoft به وجود امده است مایکروسافت ورد
margin productivity نسبت بین محصول بدست امده وعوامل تولیدی که در صرف ایجاد ان شده است
wind aided اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
to stop somebody or something کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
relevance 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
encloses احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
enclosing احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
querying پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushes فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modifying تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replace برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modify تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
query پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushed فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
queries پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replacing برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queried پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
via حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
replaces برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
to esteem somebody or something [for something] قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
coveting میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to pass by any thing از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
to hang over anything سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
covets میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controlling مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establish 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
control مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establishing 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
correction صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
telling مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
appreciate بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody [something] as something کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
think nothing of something <idiom> فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rates ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciated بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciates بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciating بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rate ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
flange لبه دار کردن لبه بیرون امده چرخ
flanges لبه دار کردن لبه بیرون امده چرخ
stillborn زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
hematogenous از خون بوجود امده بوسیله خون منتشر شده
ventricos بادکرده شکم دار دارای شکم پیش امده
stillbirths زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
derived information اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
stillbirth زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
brown minor براون کهتر یا ان براون که زودتر به اموزشگاه امده است
protrusile دارای ساختمان جلو امده جلو امدنی
he is an incarnate fiend دیوی است که بصورت ادمی در امده است
extensions طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
changed استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
see about (something) <idiom> دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
fence [around / between something] حصار [دور چیزی] [بین چیزی]
changing استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to wish for something ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
screw up <idiom> زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
fence [around / between something] نرده [دور چیزی] [بین چیزی]
changes استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to give up [to waste] something ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
change استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to portray somebody [something] نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
united nations organization سازمان جهانی که در تاریخ 42 اکتبر5491 در واقع به عنوان نتیجه قهری جنگ وکنفرانسهای راجع به ان به وجود امده است و در حقیقت جانشین جامعه ملل میباشد
trapdoors فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoor فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
recognition 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
to blame somebody for something کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی [اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن] [جرم یا گناه]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com