English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
There are two sides to every question . <proverb> هر مساله ای دو جنبه دارد.
Other Matches
western european union ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد
warsaw treaty پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
problem مساله
problems مساله
problem box جعبه مساله
domestic problem مساله خانوادگی
pseudoproblem شبه مساله
problem-solving مساله گشایی
mind body problem مساله تن و روان
the heart of the problem اصل مساله
pseudoproblem مساله ساختگی
matters مشکل یا مساله قابل بحث
numerical مط العه روشهای حل مساله ریاضی
mattering مشکل یا مساله قابل بحث
matter مشکل یا مساله قابل بحث
mattered مشکل یا مساله قابل بحث
scalar متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
probative حقایقی که مالا" به اثبات مساله اصلی منجر شود
leer جنبه
leers جنبه
leering جنبه
leered جنبه
aspect جنبه
aspects جنبه
perspectives جنبه فکری
perspective جنبه فکری
self شخصیت جنبه
sights جنبه چشم
forte جنبه قوی
fortes جنبه قوی
pro جنبه مثبت
pro- جنبه مثبت
ambivalence دارای دو جنبه
provisionality جنبه موقتی
sight جنبه چشم
sinify جنبه چینی دادن
rheostat جنبه مقاومت الکتریکی
politick جنبه سیاسی دادن به
personalize جنبه شخصی دادن به
phase اهله قمر جنبه
phased اهله قمر جنبه
phases اهله قمر جنبه
prospects پیش بینی جنبه
prospecting پیش بینی جنبه
prospected پیش بینی جنبه
prospect پیش بینی جنبه
materiality جنبه مادی ضرورت
laicize جنبه عامیانه دادن به
mysteriousness جنبه سری مرموزیت
pragmatism جنبه عملی قطعیت
spiritualization جنبه روحانی دادن به
the reverse of the medal طرف یا جنبه دیگر موضوع
specifying جنبه خاصی قائل شدن برای
despiritualize فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
specifies جنبه خاصی قائل شدن برای
specify جنبه خاصی قائل شدن برای
politicizing سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicised سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicises سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicising سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicize سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicization سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
anthropomorphism قائل شدن جنبه انسانی برای خدا
anthropomorphize جنبه انسانی برای خدا قائل شدن
politicized سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicizes سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
c استفاده مشابه از کامپیوتر در هر جنبه طراحی و ساخت
The pros and cons ( of something ) . جنبه های موافق ومخالف ( مثبت ومنفی )
qui tam action دعوی کیفری که واجد جنبه عمومی و خصوصی باشد
coroner هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
coroners هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
kenosis اعتقادباینکه مسیح بصورت ادمی جنبه خدایی را ازخوددورساخته است
wise کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wiser کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wisest کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
. The car is gathering momentum. اتوموبیل دارد دور بر می دارد
coroner مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroners مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
Walls have ears <idiom> دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
commercialize بصورت تجارتی دراوردن جنبه تجارتی دادن به
enclave economices اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears دیوار موش دارد موش گوش دارد
sinicize جنبه چینی دادن چینی کردن
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
final act سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
he has a rage for money دارد
heavy fighting is in progress دارد
are there any remarks? دارد
chains دارد.
chain دارد.
hast او دارد
has دارد
he is ill with fever تب دارد
there is a time for everything دارد
he has worms دارد
Buttonhole کتی که در دو طرف دکمه دارد
he has a maggot in his head وسواس دارد
Windows GDI بیتی دارد
he has a spite against me بامن لج دارد
he has an a. to grind مقصود دارد
he has an axe to grind غرض دارد
god is خداوجود دارد
There is something wrong with the ... ... عیب دارد.
He has a day off. او مرخصی دارد.
I owe him a dept of gratitude. حق بگردنم دارد
There is a knack in it . یک فنی دارد
what hurt is there in that چه زیانی دارد
what the odds چه اهمیت دارد
what matter? چه اهمیت دارد
it depends [on] بستگی دارد [به]
viruses وجود دارد
virus وجود دارد
the probability is احتمال دارد
he is 0 years old او ده سال دارد
leek d;[,vjvi ;i fv'ihd \ik , بزرگ دارد
it is sufficiently stamped کسرتمبر دارد
it has sides سه پهلو دارد
not a patch on چه دخلی دارد
But one leg to the fowl. <proverb> مرغ یک پا دارد .
it is usual with him عادت دارد
the reason is manifold چنددلیل دارد
he tops .0 metres یک مترونیم قد دارد
he speaks to the purpose قصدی دارد
our library is well stocked خوبی دارد
walls have ears گوش دارد
there is a rumour that شهرت دارد که
he is fifty تمام دارد
multungulate که بیش از دو سم دارد
figure on <idiom> بستگی دارد به
the reason is two fold دودلیل دارد
There are ticks in every trade . <proverb> هر کار لمى دارد .
Every flow must have its ebb. <proverb> هر فرازى نشیبى دارد.
there removred revolution شورشی که شهرت دارد
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea. شهوت کلام دارد
battery که یک باتری پشتیبان دارد
batteries که یک باتری پشتیبان دارد
There is always a right way of doing everything. هرکاری راهی دارد
to bring grist to the mill نان دراب دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure . فشار خون دارد
My hair is falling. موهایم دارد می ریزد
Somebody is beating at (upon)the door. یک کسی دارد در می زند
With his foul temper. با اخلاق سگه که دارد
There is only one condition attached to it . فقط یک شرط دارد
(not to be) sneezed at <idiom> ارزش داشتن را دارد
the work is in full swing کاربخوبی جریان دارد
the switch is on برق جریان دارد
the cat has nine lives سگ هفت جان دارد
that word is obsolescent ان واژه کم کم دارد مهجور
that bridge has openings ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
tea is preferable to water چایی بر اب ترجیح دارد
rubrician کتاب نماز دارد
She has engaging manners . رفتار گیرایی دارد
She has a soft voice صدای نرمی دارد
backs که یک باتری پشتیبان دارد
back که یک باتری پشتیبان دارد
bass کسی که صدای بم دارد
basses کسی که صدای بم دارد
lengths خط با طول جر حرف دارد
length خط با طول جر حرف دارد
She has a lovely (nice) voice. صدای قشنگه دارد
He is against [opposed to] me . با من ضد است. [ضدیت دارد]
She has a subtle charm. جذابیت ظریفی دارد
She has a lovely ( nice ) voice. صدای قشنگه دارد
She has a delightfully mellow voice . صدای گرمی دارد
She has got regular teeth . دندانهای منظمی دارد
the party is led by him او بر ان حزب ریاست دارد
He is distantly related to us . نسبت دوری با ما دارد
he insists on going اصرار دارد برفتن
It is much sought after خیلی طالب دارد.
it is of frequent خیلی مورد دارد
it is particularly difficult یک اشکال بخصوصی دارد
double decker هرچیزیکه دو لایه دارد
it is particularly difficult یک دشواری ویژه دارد
delectus برای ترجمه دارد
what does it meant یعنی چه چه معنی دارد
it is very important بسیار اهمیت دارد
well and good باشد چه ضرر دارد
in all like احتمال کلی دارد
it askes for attention توجه لازم دارد
he is f. of money پول فراوان دارد
he has much merit خیلی قابلیت دارد
he has much merit بسیار شایستگی دارد
he is in a hurry to go عجله دارد برفتن
he is rightly named اسم بامسمائی دارد
he must needs go بیخوداصرار دارد برفتن
he has a loose tongue دهان لقی دارد
he bears out his name اسم بامسمایی دارد
How long is the ticket valid? بلیت تا کی اعتبار دارد؟
what is that to you به شما جه دخلی دارد
it is worth 0 rials ده ریال ارزش دارد
Does it matter if I dont come ? اشکالی دارد اگرنیایم ؟
The kettel is boiling. قوری دارد می جوشد
He takes my advice. He listens to me. از من حرف شنوایی دارد
He writes a legible ( beautiful ) hand . خط خوانایی ( قشنگه ) دارد
He has influential contacts everywhere. همه جا دست دارد
likelihood احتمال کلی دارد
He writes well . he wields a formidable pen . قلم خوبی دارد
it stand well with him بامن نظرمساعدی دارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com