Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
bulb
هر نوع برامدگی یاتورم شبیه پیاز
bulbs
هر نوع برامدگی یاتورم شبیه پیاز
Other Matches
olivary body
بر امدگی جلو پیاز مخ برامدگی قدامی بصل النخاع
papillary
مانند برامدگی دارای برامدگی
gooseneck
هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
pinnulate
شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulated
شبیه برگچه شبیه بالچه
common onion
پیاز
garden onion
پیاز
bulbs
پیاز
bulb
پیاز
onions
پیاز
hair follicle
پیاز مو
onion
پیاز
bulb onion
پیاز
boll
پیاز
onionskin
پوست پیاز
squill
پیاز عنصل
naked lady
پیاز حضرتی
naked boys
پیاز حضرتی
meadow saffron
پیاز حضرتی
lyonnaise
پیاز دار
scilla
پیاز عنصل
sea onion
پیاز عنصل
chive
پیاز کوهی
bulbiferous
پیاز دهنده
bulbiferous
پیاز اور
olfactory bulb
پیاز بویایی
broad-leaved garlic
پیاز خرسی
onion skin
پوست پیاز
bear's garlic
پیاز خرسی
ramsons
پیاز خرسی
buckrams
پیاز خرسی
wild garlic
پیاز خرسی
wood garlic
پیاز خرسی
bear leek
پیاز خرسی
medulla oblongata
پیاز مغز تیره
sego
پیاز خوراکی زنبق
soubise
سوس پیاز دار
alliaceous
بشکل سیر یا پیاز
It smell of opinion.
بوی پیاز می دهد
french onion soup
سوپ پیاز فرانسوی
From A to Z. In every deatail.
از سیر تا پیاز (جامع وکامل )
shallots
پیاز کوچک لوله نازک
shallot
پیاز کوچک لوله نازک
corm
ساقه پیاز مانند گیاه
bulb
لامپ چراغ برق پیاز گل
bulbs
لامپ چراغ برق پیاز گل
Onions stimulate the appetite.
پیاز اشتها راتحریک می کند
Onions whet ones appetite
پیاز اشتهای آدم راتیز می کند
chives
پیاز کوهی schoenoprasum Allium از خانوادهی سوسن
salmagundi
سالاد پیاز داغ وتخم مرغ وماهی
matelote
یکجور خوراک ماهی که باشراب و پیاز و چیزهای دیگر درست می کنند
bluging
برامدگی
bumpiest
پر از برامدگی
ganglion
برامدگی
extuberance
برامدگی
bumpier
پر از برامدگی
bumpy
پر از برامدگی
convexity
برامدگی
cusp
برامدگی
entasis
برامدگی
antinode
برامدگی
mound
برامدگی
bulged
برامدگی
bulges
برامدگی
bulging
برامدگی
nibs
برامدگی
nib
برامدگی
nub
برامدگی
ridges
برامدگی
ridge
برامدگی
overhangs
برامدگی
overhang
برامدگی
bulge
برامدگی
heave
برامدگی
heaved
برامدگی
domes
برامدگی
dome
برامدگی
burrs
برامدگی
burring
برامدگی
burred
برامدگی
burr
برامدگی
mounds
برامدگی
ledges
برامدگی
knurl
برامدگی
knurr
برامدگی
bump
برامدگی
neuroma
برامدگی پی
nub or nubble
برامدگی
knobs
برامدگی
whaleback
برامدگی
turgescence
برامدگی
nurl
برامدگی
tuberosity
برامدگی
ledge
برامدگی
knob
برامدگی
knur
برامدگی
knosp
برامدگی
granulation
برامدگی
knop
برامدگی
gibbous
برامدگی
tumor
تومور برامدگی
humping
برامدگی گرد
hump
برامدگی گرد
protuberance
برامدگی قلنبگی
protuberances
برامدگی قلنبگی
tumescence
برامدگی
[تورم]
splint
برامدگی کوچک
lump
غلنبه برامدگی
boss
برامدگی تزیینی
humps
برامدگی گرد
lumped
غلنبه برامدگی
lumps
غلنبه برامدگی
verruca
گندمه برامدگی
swelling
برامدگی
[تورم]
villus
برامدگی مویی
bulge
برامدگی
[تورم]
lump
برامدگی
[تورم]
protruding
برامدگی داشتن
protrudes
برامدگی داشتن
promontories
پرتگاه برامدگی
protruded
برامدگی داشتن
promontory
پرتگاه برامدگی
nodule
برامدگی عقده
protrude
برامدگی داشتن
nodule
برامدگی کوچک
nodules
برامدگی عقده
nodules
برامدگی کوچک
tumidity
برامدگی
[تورم]
protuberance
برامدگی
[تورم]
eminence
برامدگی بزرگی
verrucas
گندمه برامدگی
tubercle
برامدگی گرد
boll
برامدگی مانند
bowing of bed
برامدگی کف نهر
knuckle bone
برامدگی بندانگشت
bulginess
برامدگی شکم
bulging test
ازمایش برامدگی
bumpiness
دارای برامدگی
bunchout
برامدگی یافتن
caput
نوک برامدگی
circular projection
برامدگی گرد
knarred
دارای برامدگی
knar
برامدگی درچوب
jag
برامدگی تیز
cuspidal
دارای برامدگی
eminency
برامدگی بزرگی
hyperostosis
برامدگی استخوان
mezzo rillievo
نیم برامدگی
annular projection
برامدگی حلقوی
thenar
برامدگی کف دست
protuberancy
برامدگی قلنبگی
sill
برامدگی دریایی
phyma
برامدگی پوست
phantom tumour
برامدگی موقتی
papillose
دارای برامدگی
papilla
برامدگی کوچک
midrib
خط یا برامدگی حد فاصل
bossed
برامدگی تزیینی
bosses
برامدگی تزیینی
bossing
برامدگی تزیینی
sills
برامدگی دریایی
tumors
تومور برامدگی
tumour
تومور برامدگی
tumours
تومور برامدگی
exostosis
برامدگی استخوان
node
دشواری برامدگی
knobby
دارای برامدگی
turgor
برامدگی
[تورم]
bridges
برامدگی بینی
bridged
برامدگی بینی
bridge
برامدگی بینی
nodes
دشواری برامدگی
knuckle
برامدگی یا گره گیاه
cockles
گره و برامدگی پارچه
knuckles
برامدگی یا گره گیاه
hillocks
برامدگی در سطح صاف
stigmas
لکه ننگ برامدگی
hummock
برامدگی زمین در مرداب
tubercle
برامدگی دندان اسیاب
pigeon breast
برامدگی جناغ سینه
nubble
برامدگی یاگره کوچک
cockle
گره و برامدگی پارچه
hillock
برامدگی در سطح صاف
outgrwth
برامدگی گوشت زیادی
stigma
لکه ننگ برامدگی
tubercular
برامدگی دار سلی
projection
پیش افکنی برامدگی
projections
پیش افکنی برامدگی
inion
برامدگی پشت کله
papilla
برامدگی نوک دار
knag
گره چوب برامدگی
papula
برامدگی خارش دار
umbo
قبه سپر قوز برامدگی
gyrus
برامدگی چین خورده مغز
cam
برامدگی قطعه گوشه دار
finger
باندازه یک انگشت میله برامدگی
excrescency
اماس گیاهی یا حیوانی برامدگی
mounts
سوار شدن قله برامدگی
mount
سوار شدن قله برامدگی
glabella
برامدگی پیشانی میان دو ابرو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com