Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
as memory serves
هر وقت بیاد انسان بیاید
Other Matches
anthropo
پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
anthrop
پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
artificial intelligence
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
intelligence
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
in memoriam
بیاد
in memory of blessedmemory
بیاد
in rememberbrance of
بیاد
recalled
بیاد اوردن
recall
بیاد اوردن
recalls
بیاد اوردن
after
بیاد بود
id
مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
to put in remembrance
یاداور شدن بیاد
anthropography
علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
from immemorial times
اززمانی که کسی بیاد ندارد
reminded
یاداور شدن بیاد اوردن
reminds
یاداور شدن بیاد اوردن
remind
یاداور شدن بیاد اوردن
reminding
یاداور شدن بیاد اوردن
It reminds me of my schooldays .
مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
Dont get my back up.
نگذار آنرویم (روی سگه ) بالا بیاد
first come, first served
<idiom>
هرکی زودتر بیاد اول نوبت اوست
feelings indigenous to man
احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
month's mind
ایین مذهبی بیاد بود کسیکه درگذشته در روز سی ام مردنش
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
he may come late
شایددیر بیاید
pay a way the sheet
کاغذ را بدهید بیاید
He asked permission to come in.
اجازه خواست بیاید تو
He was not supposed to come today .
قرارنبود امروز بیاید
rising mine
مینی که میتواند به سطح اب بیاید
i sat down to recover
نشستم زمین که حالم جا بیاید
he may come late
ممکن است دیر بیاید
It all depends on how things develop.
بستگی دارد چه پیش بیاید
drown one's sorrows
<idiom>
مس میکند که بی خبری سراغش بیاید
We are waiting for the rain to stop .
معطل بارانم که بند بیاید
He is bound to come.
احتمال زیادی دارد که بیاید
It is pointless for her to come here .
موضوع ندارد اینجا بیاید
to be long in coming
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
Wait up!
صبر بکن!
[تا کسی بیاید یا برسد]
to be a long time in the coming
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
Now, of all times!
از همه وقتها حالا
[باید پیش بیاید]
!
in one's element
<idiom>
شرایطی که به شکل طبیعی به سمت شخص بیاید
lich gate
سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
Supposing it rains , what shall you do ?
فرض کنیم باران بیاید آنوقت شما چه می کنید ؟
Is that enough to be a problem?
آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
to refresh
[jog]
your memory
خاطره خود را تازه کردن
[ که دوباره یادشان بیاید]
This must not happen in future at any cost.
در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
still fishing
ماهیگیری با روش ثابت نگهداشتن نخ و قلاب تا ماهی بسراغ ان بیاید
to sugar-coat the pill
[American E]
<idiom>
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
to sweeten the pill
<idiom>
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
to sugar the pill
<idiom>
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
First come first served.
هرکس اول (زودتر ) بیاید زودتر کارش انجام می شود
He is expected to arrive in acople of days.
فردا پ؟ فردا قرار است بیاید
in human shape
انسان
loard of creation
انسان
human being
انسان
mortal
انسان
homo
انسان
homosapiens
انسان
man
انسان
mans
انسان
human beings
انسان
mortals
انسان
humansit
انسان دوست
anthropocentrism
انسان محوری
palms
کف دست انسان
eudemonology
گفتاردرسعادت انسان
primitive
انسان اولیه
infrahuman
مادون انسان
infrahuman
پایین تر از انسان
godman
انسان خداوار
kindlity
انسان وار
atomy
اسکلت انسان
economic man
انسان اقتصادی
human movement
حرکت انسان
palm
کف دست انسان
homo faber
انسان ابزارساز
humanly
مثل انسان
brisket
سینه انسان
homo politicus
انسان اجتماعی
anthropophobia
انسان هراسی
humanist
انسان گرا
heidelberg man
انسان هایدلبرگ
homo economicus
انسان اقتصادی
misanthropy
انسان بیزاری
anthropomorphism
انسان انگاری
homosapiens
نوع انسان
hominid
جنس انسان
anthropology
انسان شناسی
voices
صدای انسان
anthropoid
انسان نما
anthropoids
شبه انسان
anthropoids
انسان نما
humanitarian
انسان گرایانه
bod
بدن انسان
egalitarian
طرفدارتساوی انسان
voice
صدای انسان
the outward man
انسان فاهر
dewlap
غبغب انسان
anthropologist
انسان شناس
misanthropes
انسان گریز
voicing
صدای انسان
The human body
بدن انسان
human nature
طبیعت انسان
rump
کفل انسان
rumps
کفل انسان
misanthrope
انسان گریز
dewlaps
غبغب انسان
manward
بطرف انسان
subhuman
مادون انسان
anthropomorphic
شبیه انسان
cannibalism
ادمخواری انسان
superhuman
برتر از انسان
humanoid
شبیه انسان
marginal man
انسان حاشیهای
humanoids
شبیه انسان
bods
بدن انسان
humankind
نوع انسان
mankind
نوع انسان
pithecanthrope
انسان میمونی
anthropoid
شبه انسان
man of mould
انسان خاکی یا فانی
feces
مدفوع انسان وحیوان
kindlily
بطورملایم انسان وار
foliate mask
صورت مجسمه انسان
theophany
فهور خدابه انسان
cultural anthropology
انسان شناسی فرهنگی
man trap
دام برای انسان
prehuman
پیش از پیدایش انسان
physical anthropology
انسان شناسی جسمانی
theophany
تجلی خدا به انسان
neoanthropic
شبیه انسان جدید
varment
انسان یاحیوان مزاحم
varmint
انسان یاحیوان مزاحم
manxman
اهل جزیره انسان
neoanthropic
وابسته به انسان جدید
homosapiens
نام علمی انسان
hu man
وابسته ب ه انسان بشری
pre adamite
انسان پیش از ادم
hypomorph
انسان سرگرد وپاکوتاه
equalitarian
طرفدار تساوی انسان
anthropomorphic
دارای شکل انسان
ethos
صفات وشخصیت انسان
humanism
مکتب اصالت انسان
anthropology
علم انسان شناسی
misanthropic
مربوط به انسان گریزی
trunks
خرطوم بینی انسان
buffs
جلا پوست انسان
buff
جلا پوست انسان
man made
مصنوع انسان انسانی
man made
ساخته دست انسان
man-made
مصنوع انسان انسانی
man-made
ساخته دست انسان
humankind
بشریت نژاد انسان
trunk
خرطوم بینی انسان
voice
صدای سخنرانی انسان
anthropometry
انسان سنجی جسمانی
supermen
موجود مافوق انسان
voicing
صدای سخنرانی انسان
ape
میمون انسان نما
apes
میمون انسان نما
voices
صدای سخنرانی انسان
superman
موجود مافوق انسان
homo sapiens
انسان اندیشه ورز
aped
میمون انسان نما
aping
میمون انسان نما
pithecanthrope
برزخ میان انسان و میمون
polygenesis
پیدایش انسان ازنژادهاومبادی مختلف
non human
غیر متعلق به نژاد انسان
non-human
غیر متعلق به نژاد انسان
superhuman
ابر انسان فوق بشری
subhuman
دارای صفاتی شبیه انسان
man is a risible creature
انسان مخلوقی است خنده کن
macaque
بوزینه دم کوتاه شبیه انسان
automaton
ماشینی که کارهای انسان را میکند
preadolescence
دوره قبل از بلوغ انسان
automatons
ماشینی که کارهای انسان را میکند
man eater
جانوری که انسان را میخورد ادمخوار
man-eater
جانوری که انسان را میخورد ادمخوار
man-eaters
جانوری که انسان را میخورد ادمخوار
ash
بقایای جسد انسان پس از مرگ
truncal
وابسته به تنه انسان یا درخت
trichotomy
تقسیم وجود انسان به سه قسمت
satyr
موجود نیمه انسان ونیمه بز
satyrs
موجود نیمه انسان ونیمه بز
theophanic
وابسته به تجلی خدا به انسان
self born
پیدا شده در نفس انسان
zombi
انسان زنده شد ادم احمق
gorilla
بزرگترین میمون شبیه انسان
gorillas
بزرگترین میمون شبیه انسان
macaca
بوزینه دم کوتاه شبیه انسان
crutch
محل انشعاب بدن انسان
anthropogenic
مربوط به پیدایش و تکامل انسان
hu man
دارای خوی انسانی انسان
anthropology
مبحث روابط انسان با خدا
droid
یک ادم ماشینی شبیه انسان
zombie
انسان زنده شد ادم احمق
zombies
انسان زنده شد ادم احمق
anthropic
مربوط به دوران پیدایش انسان
glanders
بیماری مسری اسب و انسان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com