English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 111 (6 milliseconds)
English Persian
i will do my possible هر چه از دستم براید کوتاهی نخواهم کرد
Other Matches
soon ripe soon rotten هرچه زود براید دیر نپاید
he says نخواهم رفت
i will not go نخواهم رفت
I wont budge an inch. من که از جایم تکان نخواهم خورد
I wont be bullied . Iwont cringe to power. I refuse to brow-beaten To use force(violence). زیر بار زور نخواهم رفت
nothing doing <idiom> مطمئنا هیچ ،من انجامش نخواهم داد
I wont buy it at this price . با این قیمت آنرا نخواهم خرید
On my way home. . . اگر سرم راببرند امضاء نخواهم کرد
Not on your life ! هرگز توعمرم ( چنین کاری نخواهم کرد) !
I shall not sign this contract in its present from (as it appears). این قرار داد را بصورت فعلی امضاء نخواهم کرد
I did it unwittingly. I lost count. از دستم دررفت
He twisted my arm. دستم را پیچاند
She furtively pressed my hand . یواشکی دستم را فشارداد
I am busy . my hands are tied. دستم بند است
She pressed my hand . دستم را فشار داد
I know Tehran like the back of my hand . تهران رامثل کف دستم می شناسم
The hot fat scalded my hand . روغن داغ دستم را سوزاند
How was I supposed to know . After all I didnt have a crystal ball. مگر کف دستم را بو کرده بودم.
My hand is bruised. دستم ضرب دیده است
My nose (hand)is bleeding. دماغم ( دستم ) خون می آید
I am tied up ( busy) at the moment. الان دستم بند است
I have no access to anywhere . دستم از همه جا کوتاه است
I cant reach the shelf . دستم به قفسه نمی رسد
The ring is too small for my finger. انگشتر به انگشتم ( دستم ) نمی رود
I have just received your letter. کاغذت تازه به دستم رسیده است
What's the damage? چقدر خرج روی دستم می افتد؟
If I lay my hands on him. اگر دستم به اوبرسد می دانم چکار کنم
I have a free hand in this matter. دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
have one's hand full کار مهمتر داشتن [دستم یا دستش بند است]
i lost my a دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
succinctness کوتاهی
dwarfishness کوتاهی
lowness کوتاهی
shortness کوتاهی
transience or cy کوتاهی
concise ness کوتاهی
non feasnce کوتاهی
defaulting کوتاهی
defaults کوتاهی
default کوتاهی
transience کوتاهی
defaulted کوتاهی
abridgement کوتاهی
brachylogy کوتاهی
delinquency کوتاهی
brevity کوتاهی
he did his level best کوتاهی نکرد
compend کوتاهی اختصار
non feasor کوتاهی کننده
in a short time در یک مدت کوتاهی
failing درصورت کوتاهی از
failings درصورت کوتاهی از
compendium مختصر کوتاهی
defult کوتاهی ورزیدن
negligence قصور کوتاهی
failures کوتاهی قصور
failure کوتاهی قصور
defaulters کوتاهی کننده
defaulter کوتاهی کننده
shorrcomer کوتاهی کننده
for a short time بری مدت کوتاهی
skateboards وسیله کوتاهی با 4 قرقره
skateboard وسیله کوتاهی با 4 قرقره
curtness کوتاهی وتندی سخن
hard hack بوته کوتاهی که دراتازونی میروید
impulse پالسی که زمان کوتاهی می ماند
to be in d. کوتاهی درانجام وفیفه کردن
to go for a spin با خودرو گردش کوتاهی کردن
impulses پالسی که زمان کوتاهی می ماند
initialling تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialled تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialing تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
trunk hose شلوار کوتاهی که تانیمه ران میرسیده
I have a short trip ahead. قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
to step out برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
initial تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialed تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
impulsive آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
initials تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
transient آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
transients آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
trundle bed تختخواب چرخکدار کوتاهی که زیرتختخواب بزرگتری جا بگیرد
interspinalis ماهیچه کوتاهی که برامدگی مهرههای پشت رابهم می پیوند د
led line خط کوتاهی که در بالایاته حامل برای نت هابیرون ازحامل می افزایند
to pause [برای مدت کوتاهی] در انجام کاری توقف کردن
knickers شلوارگشاد کوتاهی که نزدیک زانو جمع شده باشد
transient وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
transients وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
Gothic Revival [پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
gradine [پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
laniard طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
herdic کالسکهای که بدنه کوتاهی دارد واز عقب سوار ان میشوند
loader برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانج به حافظه اصلی می برد
local area network شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
card برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
cards برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
short timer پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
allocation برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
allocations برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
acrostic جدول شعر کوتاهی که حرف اول و وسط و آخر بندهای آن با هم عبارتی را برساند جابجا شونده
breach of trust کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
flash card ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
barnstorms مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
the quantity of a vowel کوتاهی وبلندی حرف صدایی کمیت حرف مصوت
splash screen صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود
truckle bed تختواب کوتاهی که زیر تختواب دیگرقرار گیرد
loader تابع کوتاهی که بخش اول برنامه را باز میکند و از آن به بعد خود پردازنده ها را باز میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com