Dictiornary-Farsi | هر چه گذشت گذشته. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
snows of yesteryear [water under the bridge] <idiom>	هر چه گذشت گذشته. [غیر قابل تغییراست] [اصطلاح]


Other Matches

forgivingness	گذشت
ungenerous	بی گذشت
illiberal	بی گذشت
generously	یا گذشت
forgave	از ... گذشت
forgiveness	گذشت
forbearingly	با گذشت
amnesties	گذشت
uncharitable	بی گذشت
forbearing	با گذشت
unforgiving	بی گذشت
big-hearted	با گذشت
amnesty	گذشت
passing	در گذشت
lapses	گذشت زمان
forbears	گذشت کردن
with each passing year	با گذشت هر سال
remissive	گذشت کننده
forbearingly	از روی گذشت
lapse	گذشت زمان
lapsing	گذشت زمان
period/stretch/lapse of time	گذشت زمان
time lapse	گاه گذشت
time is up	وقت گذشت
I had an awful time .	به من خیلی بد گذشت
remittal	گذشت پرداخت
time period	گذشت زمان
it is all up	گذشت ورفت
With passage of time .	با گذشت زمان
it crossed my mind	بخاطری گذشت
period	گذشت زمان
time span	گذشت زمان
forbear	گذشت کردن
pardon	امرزش گذشت
pardons	امرزش گذشت
pardoned	امرزش گذشت
obituary	اگهی در گذشت
pardoning	امرزش گذشت
obituaries	اگهی در گذشت
tolerances	مرز گذشت
waives	گذشت کردن از
waive	گذشت کردن از
tolerance	مرز گذشت
waived	گذشت کردن از
intolerant	بی گذشت متعصب
remission	گذشت تخفیف
due out	از وقت مصرف گذشته از وقت گذشته
We had a very enjoyable time .	به ما خیلی خوش گذشت
reentry point	نقطه باز گذشت
Many years passed .	چندین سال گذشت
We had a very rough time.	نه ما خیلی سخت گذشت
We had a lovely ( nice ,enjoyable ) time .	به ما خیلی خوش گذشت
got through (the bill got through the ma	لایحه از مجلس گذشت
i was too indulgent to him	زیاد به او گذشت کردم
last sunday	همین یکشنبه که گذشت
generosity <adj.>	گذشت [صفت اخلاقی]
the bill got throught the majlis	لایحه از مجلس گذشت
remise	انتقال دادن گذشت کردن
My holiday did me a world of good.	درتعطیلات یک دنیا به من خوش گذشت
It has been a very enjoyable stay.	در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
close call/shave <idiom>	خطراز بیخ گوشش گذشت
to try to stop the march of time	تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
I stayed in concealment until the danger passed.	خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
we had a good time	خوش گذشت وقت خوشی داشتیم
to turn the corner <idiom>	بهبود یافتن پس از گذشت مرحله دشواری یا بحرانی [اصطلاح روزمره]
ageing	ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
age hardening	سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
let [leave] alone <conj.>	گذشته از
forepast	گذشته
beyoned the pale	از حد گذشته
foretime	گذشته
by gone	گذشته
aside from	گذشته از
due out	گذشته
bypast	گذشته
gone by	گذشته
foreby	گذشته
last night	شب گذشته
spun or span	گذشته
forepassed	گذشته
agone	گذشته
not to mention <conj.>	گذشته از
not to speak of <conj.>	گذشته از
bygone	گذشته
aside	گذشته از
asides	گذشته از
oldest	گذشته
departed	گذشته
What is past is past . what is gone is gone .	گذشته ها گذشته
to say nothing of <conj.>	گذشته از
yesternight	شب گذشته
preceded	گذشته
past	گذشته
last a	گذشته
and certainly not <conj.>	گذشته از
older	گذشته
old	گذشته
historical	گذشته
over with	گذشته
whish	بسرعت گذشته
pt	زمان گذشته
bled	گذشته Bleed
furthermore	از این گذشته
further on	از این گذشته
upheld	گذشته uphold
outdid	گذشته outdo
besides <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
over and above <adv.>	از این گذشته
on top of this <adv.>	از این گذشته
moreover <adv.>	از این گذشته
in addition <adv.>	از این گذشته
further [moreover] <adv.>	از این گذشته
forby <adv.>	از این گذشته
besides <adv.>	از این گذشته
aside from that <adv.>	از این گذشته
also [moreover] <adv.>	از این گذشته
additionally <adv.>	از این گذشته
beyond that <adv.>	از این گذشته
on top of that <adv.>	از این گذشته
aside from that <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
also [moreover] <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
forby <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
furthermore <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
additionally <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
further [moreover] <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
in addition <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
moreover <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
on to <adv.>	از این گذشته
on to <adv.>	گذشته از این
beyond that <adv.>	گذشته از این
over and above <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
retrospective view [on]	نگاه به گذشته
what is more <adv.>	از این گذشته
what is more <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
on top of that <adv.>	گذشته از این
beyond that <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
on top of that <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
on top of this <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
what is more <adv.>	گذشته از این
over and above <adv.>	گذشته از این
on top of this <adv.>	گذشته از این
moreover <adv.>	گذشته از این
in addition <adv.>	گذشته از این
further [moreover] <adv.>	گذشته از این
forby <adv.>	گذشته از این
aside from that <adv.>	گذشته از این
also [moreover] <adv.>	گذشته از این
additionally <adv.>	گذشته از این
on to <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
ultimo	در ماه گذشته
lastmonth	ماه گذشته
expired	گذشته از موعد
redolence	خاطرات گذشته
retrospect	نگاه به گذشته
retrospect	شامل گذشته
past	گذشته از ماورای
regression	بازگشت به گذشته
bygone	چیزهای گذشته
yesterday	زمان گذشته
past tense	زمان گذشته
belatedly	ازموقع گذشته
belated	ازموقع گذشته
nostalgia	حسرت گذشته
retrospective falsification	تحریف گذشته
out of date	از تاریخ گذشته
late	تازه گذشته
furthermore <adv.>	از این گذشته
last year	سال گذشته
next week	هفته گذشته
last week	هفته گذشته
last sunday	یکشنبه گذشته
over and above	گذشته ازاین
in the p	درزمان گذشته
in a. to this	گذشته ازاین
ex post	به اعتبار گذشته
desperado	از جان گذشته
past years	سالهای گذشته
by gone	چیزهای گذشته
by gone	قدیمی گذشته ها
retroactive	معطوف به گذشته
furthermore <adv.>	گذشته از این
self devoted	از خود گذشته
swore	گذشته sweatr
rode	گذشته ride
backs	عقبی گذشته
back	عقبی گذشته
the past tense	زمان گذشته
exposed	سر راه گذشته
desperate	از جان گذشته
the present and the past	اکنون و گذشته
the present and the past	حال و گذشته
the present and the past	گذشته و حال
the preterite tense	زمان گذشته
the year past	سال گذشته
over-	گذشته اضافی
ultimo	ماه گذشته
sware	گذشته swear
besides <adv.>	گذشته از این
yesteryear	سال گذشته
stale cheque	چک تاریخ گذشته