English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 137 (7 milliseconds)
English Persian
To take ones leave . هزار تومان کم آورده ام
Other Matches
I dont have one toman let alone a thousand tomans . هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
major general امیر تومان تومان اغا
major generals امیر تومان تومان اغا
Loo sanpra [منطقه ای در چین که در آن یک فرش کوچک در ابعاد یک متر در یک متر با رنگ های قرمز، زرد، سیاه و آبی به دست آمده است و عمری بین هزار و هفتصد پانزده تا دو هزار و دویست و نود سال دارد.]
I was stung for a fiver. پنج تومان تیغم زدند
unearned باد آورده
Mother left me 500 tomans . مادرم برایم 500 تومان گذاشت
I knocked off another 1000 tomans. 1000 تومان دیگه از قیمت زدم
money for jam <idiom> پول باد آورده
I wI'll give him credit for a mI'llion tomans . He is good for a mI'llion tomans . پیش من تا یک میلیون تومان محل ( اعتبار) دارد
My rent is 2000 tomanas per month. اجاره خانه ام ماهی 2000 تومان است
He is a capable man . he is a man of ability . بنظر او یک میلیارد تومان بی قابل [ناقابل] است
My earnings come to around 5ooo Tomans per month. درآمدم به حدود 5000 تومان درماه می رسد
The story goes that … آورده اند که (چنین روایت کنند )…
The campaign was considered to have failed. مبارزه [انتخاباتی] شکست خورده بحساب آورده شد.
to have stood the test of time برای مدت زیاد دوام آورده باشد
milfoil بومادران هزار برگ هزار برگ
accumulated profit پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
ten thousand ده هزار
millions هزار در هزار
mil هزار
per mil در هزار
per mill در هزار
milleped هزار پا
milliped هزار پا
multiped هزار پا
one thousand یک هزار
per mill در هر هزار
myriads ده هزار
myriad ده هزار
thousand هزار
thousands هزار
million هزار در هزار
labyrinthine fret هزار تو
thousandth یک هزار
thousandths یک هزار
easy come, easy go <idiom> باد آورده را باد میبرد
Easy come, easy go. باد آورده را باد می برد
myriameter ده هزار متر
myrialitre ده هزار لیتر
myriagram ده هزار گرم
thou یک هزار دلار
milliard هزار میلیون
millepore هزار سوراخ
kilometers هزار متر
kilometre هزار متر
myriapoda هزار پایان
kilometres هزار متر
kilo هزار گرم
thousand and one هزار ویک
spline هزار خار
several thousands چندین هزار
kilo معادل هزار
kilo در معنای یک هزار
kilos هزار گرم
polypody هزار پایی
kilos معادل هزار
kilos در معنای یک هزار
tonne هزار کیلوگرم
grand هزار دلار
myriametre ده هزار متر
diplopodous دارای هزار پا
chiliad هزار ساله
chiliad هزار عدد
kilograms هزار گرم
bimillenary دو هزار ساله
millenniums هزار سال
millennium هزار سال
millennia هزار سال
grandest هزار دلار
grander هزار دلار
kilogrammes هزار گرم
kilogram هزار گرم
kilocycle هزار چرخه
tonnes هزار کیلوگرم
metric ton تن متریک یا تن هزار کیلویی
millennial جشن هزار ساله
hectares ده هزار متر مربع
kilo هزار بیت داده
kips هزار دستورالعمل درثانیه
hectare ده هزار متر مربع
yarrow بومادران هزار برگ
billionths یک تقسیم بر هزار میلیون
kilohertz هزار سیکل در یک ثانیه
kilomegacycle هزار میلیون چرخه
billionth یک تقسیم بر هزار میلیون
gigacycle هزار میلیارد چرخه
k نشانه بیان یک هزار
gigabyte یک هزار میلیون بابت
omasum هزار لاخئذقث خق ذثق
g در معنای یک هزار میلیون
two thousand tonner کشتی دو هزار تنی
Kbit معادل هزار بایت
kilos هزار بیت داده
millenium دوره هزار ساله
kilobaud هزار بیت در ثانیه
I am inundated with work. هزار جور کارسرم ریخته
to die a thousand deaths هزار مرگ و میر مردن
This is only one instance out of many . این یک مورداز هزار تا است
I have all kinds of problems. هزار جور گرفتار ؟ دارم
kilos فرکانس هزار سیکل در ثانیه
millenial وابسته به دوره هزار ساله
it was valued at rials 000 پنج هزار ریال قیمت شد
kilo فرکانس هزار سیکل در ثانیه
flaky pastry خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
phyllo (pastry) خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
puff paste خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
The losses run into hundreds of thousands. خسارات بالغ به صدها هزار می شوند.
puff pastry خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
gigaflop یک هزار میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
gigahertz فرکانس یک هزار میلیون سیکل در ثانیه
it was valued at rials 000 پنج هزار ریال بهابران گذاردند
millenarian معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
millenarianism اعتقاد به سلطنت هزار ساله مسیح
kilovoltage نیروی برق برحسب هزار ولت
the hall seats one thousand تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
postmillenarian معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
postmillennialist معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
Analogical architecture [معماری بومی ایتالیا در سال هزار و نهصد و هفتاد]
angstrom واحد اندازه گیری معادل با یک هزار میلیونیوم متر
premillennial وابسته بظهور ثانوی عیسی قبل از هزار سال
kiloton weapon جنگ افزار اتمی که قدرت انفجاران برابر هزار تن تی ان تی است
khamseh خمسه [در جنوب غرب ایران و از پنج قبیله قدیمی ایران تشکیل شده که در گذشته با قبائل دیگر منطقه اتحادیه ای را در مقابل ایل قشقایی بوجود آورده بودند. امروز نقش خمسه بیشتر با طرح بهارلو شناخته می شود.]
Jehovah's Witnesses دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
Kbyte واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا معادل هزار بایت
kb واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
kilo هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
kilos هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
kilo واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilos واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
the early bird catches the worm <proverb> کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
it is a thousand pities جای هزار افسوس است مایه بسی تاسف است
terabyte یک هزار گیگا بایت یا یک میلیون مگا بایت داده
capital ship کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
kabal قبال [نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
Moghat مقات [نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com