Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
kips	هزار دستورالعمل درثانیه
Other Matches
mips	یک میلیون دستورالعمل درثانیه
shift instruction	دستورالعمل تغییر مکان دستورالعمل انتقال دستورالعمل جابجایی
briefing direction	دستورالعمل اجرای توجیه دستورالعمل جلسه توجیهی
statitizing	فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
cycles per second	حلقه درثانیه
hz	چرخه درثانیه
character per second	کاراکتر درثانیه
arithmetic instruction	دستورالعمل محاسباتی دستورالعمل حسابی
pause instruction	دستورالعمل وقفه دستورالعمل توقف
instruction counter	شمارنده دستورالعمل شمارشگر دستورالعمل
baud rate	نسبت علائم درثانیه
Loo sanpra	[منطقه ای در چین که در آن یک فرش کوچک در ابعاد یک متر در یک متر با رنگ های قرمز، زرد، سیاه و آبی به دست آمده است و عمری بین هزار و هفتصد پانزده تا دو هزار و دویست و نود سال دارد.]
hypervelocity	سرعت دهانهای و ابتدایی توپی که از 0001 متر درثانیه بیشتر باشد
bell 0	فرم استاندارد انتقال توسط تلفن با سرعت 003 بیت درثانیه یا کمتر
milfoil	بومادران هزار برگ هزار برگ
mil	هزار
ten thousand	ده هزار
thousandths	یک هزار
per mill	در هزار
per mil	در هزار
multiped	هزار پا
thousandth	یک هزار
one thousand	یک هزار
thousands	هزار
labyrinthine fret	هزار تو
myriad	ده هزار
thousand	هزار
million	هزار در هزار
millions	هزار در هزار
milliped	هزار پا
per mill	در هر هزار
myriads	ده هزار
milleped	هزار پا
millenniums	هزار سال
millepore	هزار سوراخ
tonne	هزار کیلوگرم
millennium	هزار سال
millennia	هزار سال
myriameter	ده هزار متر
thousand and one	هزار ویک
myriapoda	هزار پایان
myrialitre	ده هزار لیتر
grandest	هزار دلار
grander	هزار دلار
myriagram	ده هزار گرم
bimillenary	دو هزار ساله
polypody	هزار پایی
milliard	هزار میلیون
kilograms	هزار گرم
kilogrammes	هزار گرم
kilogram	هزار گرم
tonnes	هزار کیلوگرم
myriametre	ده هزار متر
thou	یک هزار دلار
kilometre	هزار متر
kilometres	هزار متر
diplopodous	دارای هزار پا
kilos	در معنای یک هزار
kilos	معادل هزار
kilometers	هزار متر
kilo	هزار گرم
kilos	هزار گرم
kilo	در معنای یک هزار
kilo	معادل هزار
kilocycle	هزار چرخه
chiliad	هزار ساله
grand	هزار دلار
several thousands	چندین هزار
chiliad	هزار عدد
spline	هزار خار
To take ones leave .	هزار تومان کم آورده ام
kilo	هزار بیت داده
g	در معنای یک هزار میلیون
kilohertz	هزار سیکل در یک ثانیه
Kbit	معادل هزار بایت
gigacycle	هزار میلیارد چرخه
omasum	هزار لاخئذقث خق ذثق
k	نشانه بیان یک هزار
millenium	دوره هزار ساله
gigabyte	یک هزار میلیون بابت
metric ton	تن متریک یا تن هزار کیلویی
two thousand tonner	کشتی دو هزار تنی
yarrow	بومادران هزار برگ
hectare	ده هزار متر مربع
hectares	ده هزار متر مربع
billionths	یک تقسیم بر هزار میلیون
kilos	هزار بیت داده
kilomegacycle	هزار میلیون چرخه
kilobaud	هزار بیت در ثانیه
billionth	یک تقسیم بر هزار میلیون
millennial	جشن هزار ساله
ground rule	دستورالعمل
perscription	دستورالعمل
instruction	دستورالعمل
directions	دستورالعمل
recipes	دستورالعمل
recipe	دستورالعمل
functions	دستورالعمل
functioned	دستورالعمل
function	دستورالعمل
order	دستورالعمل
operating manual	دستورالعمل
procedure	دستورالعمل
instructions	دستورالعمل
to die a thousand deaths	هزار مرگ و میر مردن
This is only one instance out of many .	این یک مورداز هزار تا است
I am inundated with work.	هزار جور کارسرم ریخته
I have all kinds of problems.	هزار جور گرفتار ؟ دارم
it was valued at rials 000	پنج هزار ریال قیمت شد
kilo	فرکانس هزار سیکل در ثانیه
kilos	فرکانس هزار سیکل در ثانیه
millenial	وابسته به دوره هزار ساله
ship husbandary manual	دستورالعمل جرثقیل ها
instruction set	مجموعه دستورالعمل
instruction repertoire	موجودی دستورالعمل
instruction register	ثبات دستورالعمل
instruction mix	اختلاط دستورالعمل
one address instruction	دستورالعمل یک ادرسه
instruction length	طول دستورالعمل
no op instruction	دستورالعمل بی اثر
instruction foramt	قالب دستورالعمل
instruction cycle	چرخه دستورالعمل
object code	دستورالعمل مقصود
instruction code	رمز دستورالعمل
null instruction	دستورالعمل پوچ
instruction word	کلمه دستورالعمل
ir	ثبات دستورالعمل
privileged instruction	دستورالعمل ممتاز
microcode	ریز دستورالعمل
micro instruction	ریز دستورالعمل
macro instruction	درشت دستورالعمل
repetition instruction	دستورالعمل تکرار
machine instruction	دستورالعمل ماشین
logical instruction	دستورالعمل منطقی
nonexecutable statement	دستورالعمل اجراناپذیر
logic instruction	دستورالعمل منطقی
push instruction	دستورالعمل نشاندن
pull instruction	دستورالعمل بازیابی
pseudo instruction	شبه دستورالعمل
quasi instruction	شبه دستورالعمل
pseudo code	شبه دستورالعمل
instruction time	زمان دستورالعمل
computer instruction	دستورالعمل کامپیوتر
branch instruction	دستورالعمل انشعاب
entry instruction	دستورالعمل دخول
order	دستورالعمل دستور
conditional instruction	دستورالعمل شرطی
call instruction	دستورالعمل فراخوانی
current instruction	دستورالعمل جاری
direction	دستورالعمل جهت
code	برنامه دستورالعمل ها
action statement	دستورالعمل اقدام
decision instruction	دستورالعمل تصمیم
decision instruction	دستورالعمل تصمیمی
field order	دستورالعمل رزمی
flight manual	دستورالعمل پرواز
stop instruction	دستورالعمل توقف
halt instruction	دستورالعمل توقف
dummy instruction	دستورالعمل ساختگی
arithmetic instruction	دستورالعمل حسابی
prescription	تجویز دستورالعمل
prescriptions	تجویز دستورالعمل
command processing	پردازش دستورالعمل
guidance	دستورالعمل راهنما
The losses run into hundreds of thousands.	خسارات بالغ به صدها هزار می شوند.
kilovoltage	نیروی برق برحسب هزار ولت
millenarian	معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
millenarianism	اعتقاد به سلطنت هزار ساله مسیح
flaky pastry	خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
puff paste	خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
puff pastry	خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
gigaflop	یک هزار میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
it was valued at rials 000	پنج هزار ریال بهابران گذاردند
gigahertz	فرکانس یک هزار میلیون سیکل در ثانیه
phyllo (pastry)	خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
verb	دستورالعمل انجام عملی
pop instruction	دستورالعمل بازیابی از پشته
looping instruction	دستورالعمل حلقه زنی
assembly language instruction	دستورالعمل زبان اسمبلی
verbs	دستورالعمل انجام عملی
variable instruction length	دستورالعمل با طول متغیر
multiple address instruction	دستورالعمل چند ادرسه
airworthiness directive	دستورالعمل صلاحیت پرواز
million instructions per second	میلیون دستورالعمل در ثانیه
letter of instruction	دستورالعمل انجام کار
instruction cycle	سیکل یاچرخش دستورالعمل
instruction lookahead	پیش بینی دستورالعمل
damage control bills	دستورالعمل کنترل خسارات
instruction control unit	واحد کنترل دستورالعمل
machine instruction set	مجموعه دستورالعمل ماشین
conditional jump instruction	دستورالعمل پرش شرطی
computer instruction set	مجموعه دستورالعمل کامپیوتر
microcode	دستورالعمل های ریز
effective date	تاریخ شروداجرای دستورالعمل
budget directive	دستورالعمل تهیه بودجه
postmillenarian	معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
the hall seats one thousand	تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
postmillennialist	معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
initiating directive	دستورالعمل شروع عملیات اب خاکی
four address instruction	نتیجه و آدرس دستورالعمل بعدی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com