English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 134 (7 milliseconds)
English Persian
grand هزار دلار
grander هزار دلار
grandest هزار دلار
Search result with all words
thou یک هزار دلار
Other Matches
Loo sanpra [منطقه ای در چین که در آن یک فرش کوچک در ابعاد یک متر در یک متر با رنگ های قرمز، زرد، سیاه و آبی به دست آمده است و عمری بین هزار و هفتصد پانزده تا دو هزار و دویست و نود سال دارد.]
bucks دلار
buck دلار
dollar دلار
dollars دلار
petrodollars دلار نفتی
eurodollars دلار اروپایی
dollar area منطقه پولی دلار
petrodollars دلار حاصل ازفروش نفت
long green دلار کاغذی پشت سبز
accelerated meran مران شتابان دلار دفاع اسلاو
krona مسکوک ایسلند و سوئد معادل 6202/0 دلار
cents سنت که معادل یک صدم دلار امریکایی است
cent- سنت که معادل یک صدم دلار امریکایی است
centi- سنت که معادل یک صدم دلار امریکایی است
cent سنت که معادل یک صدم دلار امریکایی است
milfoil بومادران هزار برگ هزار برگ
thousands هزار
million هزار در هزار
millions هزار در هزار
thousandth یک هزار
multiped هزار پا
mil هزار
labyrinthine fret هزار تو
thousand هزار
milliped هزار پا
thousandths یک هزار
ten thousand ده هزار
milleped هزار پا
per mill در هزار
per mill در هر هزار
myriads ده هزار
per mil در هزار
one thousand یک هزار
myriad ده هزار
thousand and one هزار ویک
kilocycle هزار چرخه
bimillenary دو هزار ساله
polypody هزار پایی
myriapoda هزار پایان
several thousands چندین هزار
myriametre ده هزار متر
myriameter ده هزار متر
myrialitre ده هزار لیتر
myriagram ده هزار گرم
milliard هزار میلیون
millepore هزار سوراخ
spline هزار خار
diplopodous دارای هزار پا
chiliad هزار ساله
kilometres هزار متر
millenniums هزار سال
kilos معادل هزار
kilos در معنای یک هزار
millennia هزار سال
kilo معادل هزار
tonne هزار کیلوگرم
tonnes هزار کیلوگرم
kilogrammes هزار گرم
kilograms هزار گرم
kilometre هزار متر
kilo هزار گرم
chiliad هزار عدد
kilo در معنای یک هزار
kilos هزار گرم
kilogram هزار گرم
kilometers هزار متر
millennium هزار سال
yarrow بومادران هزار برگ
hectare ده هزار متر مربع
two thousand tonner کشتی دو هزار تنی
millenium دوره هزار ساله
billionth یک تقسیم بر هزار میلیون
billionths یک تقسیم بر هزار میلیون
kilos هزار بیت داده
omasum هزار لاخئذقث خق ذثق
To take ones leave . هزار تومان کم آورده ام
kilo هزار بیت داده
hectares ده هزار متر مربع
millennial جشن هزار ساله
kilomegacycle هزار میلیون چرخه
k نشانه بیان یک هزار
metric ton تن متریک یا تن هزار کیلویی
kips هزار دستورالعمل درثانیه
kilohertz هزار سیکل در یک ثانیه
gigacycle هزار میلیارد چرخه
gigabyte یک هزار میلیون بابت
g در معنای یک هزار میلیون
kilobaud هزار بیت در ثانیه
Kbit معادل هزار بایت
I have all kinds of problems. هزار جور گرفتار ؟ دارم
it was valued at rials 000 پنج هزار ریال قیمت شد
This is only one instance out of many . این یک مورداز هزار تا است
kilos فرکانس هزار سیکل در ثانیه
I am inundated with work. هزار جور کارسرم ریخته
kilo فرکانس هزار سیکل در ثانیه
millenial وابسته به دوره هزار ساله
to die a thousand deaths هزار مرگ و میر مردن
puff paste خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
phyllo (pastry) خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
The losses run into hundreds of thousands. خسارات بالغ به صدها هزار می شوند.
flaky pastry خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
millenarian معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
gigaflop یک هزار میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
gigahertz فرکانس یک هزار میلیون سیکل در ثانیه
kilovoltage نیروی برق برحسب هزار ولت
millenarianism اعتقاد به سلطنت هزار ساله مسیح
it was valued at rials 000 پنج هزار ریال بهابران گذاردند
puff pastry خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
the hall seats one thousand تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
postmillenarian معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
postmillennialist معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
angstrom واحد اندازه گیری معادل با یک هزار میلیونیوم متر
Analogical architecture [معماری بومی ایتالیا در سال هزار و نهصد و هفتاد]
premillennial وابسته بظهور ثانوی عیسی قبل از هزار سال
kiloton weapon جنگ افزار اتمی که قدرت انفجاران برابر هزار تن تی ان تی است
Kbyte واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا معادل هزار بایت
kb واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
Jehovah's Witnesses دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
kilos هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
kilo هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
kilos واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilo واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
the early bird catches the worm <proverb> کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
it is a thousand pities جای هزار افسوس است مایه بسی تاسف است
terabyte یک هزار گیگا بایت یا یک میلیون مگا بایت داده
capital ship کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
kabal قبال [نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
I dont have one toman let alone a thousand tomans . هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
Moghat مقات [نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com