Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
secondary costs
هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
Other Matches
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
tangible costs
هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
differential cost analysis
تحلیل هزینههای تفاضلی سیستمی که در ان هزینههای روشهای مختلف برسی میگردد
business expenses
هزینههای کار و کسب هزینههای شرکت
production overheads
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
bye
چیزهای کناری یاثانوی فرعی
byes
چیزهای کناری یاثانوی فرعی
capital outlays
هزینههای تاسیساتی هزینههای سرمایهای
dasd
Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission
مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basics
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
direct
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange
تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
directs
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directed
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
ordering costs
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
direct command
فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
direct fire sights
زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
elicitation
کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct dyes
رنگینه های مستقیم
[که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
aggregate expenditures
هزینههای کل
preliminary expenses
هزینههای ابتدائی
storage costs
هزینههای انبارداری
prime costs
هزینههای اولیه
standard costs
هزینههای نرمال
standard costs
هزینههای استاندارد
real costs
هزینههای واقعی
spillover costs
هزینههای خارجی
government expenditures
هزینههای دولت
selling costs
هزینههای فروش
sunk cost
هزینههای اضافی
preliminary expenses
هزینههای مقدماتی
joint costs
هزینههای مشترک
fixed costs
هزینههای ثابت
fixed costs
هزینههای سرمایهای
freight charges
هزینههای حمل
increasing cost
هزینههای صعودی
implicit costs
هزینههای ضمنی
increasing cost
هزینههای فزاینده
incidental expenses
هزینههای واقعی
material costs
هزینههای مواد
national expenditures
هزینههای ملی
pilot charges
هزینههای راهنما
personal outlays
هزینههای شخصی
operational costs
هزینههای عملیاتی
overhead costs
هزینههای عمومی
overhead costs
هزینههای حاشیهای
overhead costs
هزینههای اضافی
overhead costs
هزینههای بالاسری
on costs
هزینههای غیرمستقیم
implicit costs
هزینههای نامرئی
supplementary costs
هزینههای اضافی
supplementary costs
هزینههای مکمل
capital charges
هزینههای سرمایه
financial expenses
هزینههای مالی
capital expenditure
هزینههای سرمایهای
deferred charges
هزینههای انتقالی
capital expenditures
هزینههای سرمایهای
capital outlays
هزینههای تاسیساتی
competition cost
هزینههای رقابتی
comparative costs
هزینههای نسبی
transaction costs
هزینههای معاملاتی
consumption expenditures
هزینههای مصرفی
building costs
هزینههای ساختمان
anchor dues
هزینههای لنگر
bank charge
هزینههای بانکی
dock dues
هزینههای لنگرگاه
overheads
هزینههای بالاسری
bank charges
هزینههای بانکی
overheads
هزینههای عمومی
design costs
هزینههای طراحی
surcharges
درصد هزینههای اضافی
constant cost industry
صنعت هزینههای ثابت
outlays
هزینههای سرمایهای مخارج
handling charges
هزینههای جابجایی کالا
surcharge
درصد هزینههای اضافی
opportunity cost
هزینههای کالای تولیدی
increasing cost industry
صنایع با هزینههای افزایشی
loading participation in profits
هزینههای مشارکت در سود
unliquidated obligation
هزینههای پرداخت نشده
recurring costs
هزینههای تکرار شونده
taxation of costs
ارزیابی هزینههای دعوی
selling costs
هزینههای فروش کالا
stevedoring charges
هزینههای بارگیری وباراندازی
cost category
هزینههای انجام شده
avoidable costs
هزینههای قابل اجتناب
direct access storage device
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
contango
هزینههای دیرکرد خرید سهم
cost analysis
تجزیه تحلیل هزینههای کار
average cost
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
pad the bill
<idiom>
اضافه شدن هزینههای کاذب
privy purse
اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
life cycle costs
هزینههای دوره عمر یک محصول
ordering costs
هزینههای مربوط به سفارش کالا
analysis
یات هزینههای محصول جدید
unforeseen expenses
هزینههای پیش بینی نشده
fixed costs
هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
dock charges
هزینههای حوض dock-dues : syn
discounted cash flow
ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
correlation
جدول نسبت بین هزینههای متغیر تولید
contingent fund
اعتبار هزینههای پیش بینی نشده ذخیره احتیاطی
loading for contingencies
کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
direct materials costs
هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
docl pass
گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
deferred expense
هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
crowding out effect
نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
demurrage
هزینه معطلی در حمل با قطار یا کشتی هزینههای معطلی
engels law
ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
first-hand
مستقیم
attributive
مستقیم
bee line
خط مستقیم
firsthand
مستقیم
levels
مستقیم
leveled
مستقیم
levelled
مستقیم
beeline
خط مستقیم
straight line code
کد مستقیم
directed
مستقیم
level
مستقیم
unintermediate
<adj.>
مستقیم
upstanding
مستقیم
direct
<adj.>
مستقیم
straight line
خط مستقیم
right
مستقیم
righted
مستقیم
righting
مستقیم
straight line
مستقیم
straight line code
کد خط مستقیم
straightish
مستقیم
directs
مستقیم
straight
مستقیم
straightest
مستقیم
on line
مستقیم
straighter
مستقیم
straightening flute drill
مته مستقیم
d.c
جریان مستقیم
direct outlet
ابگیر مستقیم
spur offtake
ابگیر مستقیم
direct observation
دیدبانی مستقیم
direct pressure
فشار مستقیم
direct process
فرایند مستقیم
direct processing
پردازش مستقیم
through call
مکالمه مستقیم
airlines
خط مستقیم هوایی
airline
خط مستقیم هوایی
highroads
صراط مستقیم
visual fire
تیر مستقیم
close supervision
نظارت مستقیم
video disk
دسترسی مستقیم
straight position
فرم مستقیم
Go straight ahead.
مستقیم بروید.
backstair
غیر مستقیم
uncurl
مستقیم شدن
wall pass
پاس مستقیم
uniaxial bending
خمش مستقیم
d.c.
جریان مستقیم
highroad
صراط مستقیم
forward voltage
ولتاژ مستقیم
direct material
مواد مستقیم
direct load
بارگذاری مستقیم
direct lighting
روشنایی مستقیم
direct labour
دستمزد مستقیم
rectiliner
مستقیم الخط
direct fire
تیر مستقیم
direct fire
اتش مستقیم
direct file
پرونده مستقیم
direct file
فایل مستقیم
random access
دستیابی مستقیم
direct selection
انتخاب مستقیم
forward resistance
مقاومت مستقیم
line storm
طوفان مستقیم
on line help
کمک مستقیم
positive relation
رابطه مستقیم
proximate
بیفاصله مستقیم
proximate cause
علت مستقیم
direct support
کمک مستقیم
direct support
پشتیبانی مستقیم
direct selling
فروش مستقیم
direct dye
رنگینه مستقیم
direct damage
ضرر مستقیم
direct address
نشانی مستقیم
straight left
چپ مستقیم در بوکس
direct access
دستیابی مستقیم
straight line
بخط مستقیم
straight line
دارای خط مستقیم
direct access
دسترسی مستقیم
direct relationship
وابستگی مستقیم
direct relationship
ارتباط مستقیم
direct address
آدرس مستقیم
straight edge
لبه مستقیم
direct coupling
کوپلینگ مستقیم
direct coupling
جفتگری مستقیم
direct cost
هزینه مستقیم
direct conversion
تبدیل مستقیم
direct control
کنترل مستقیم
sideway
غیر مستقیم
direct aggression
پرخاشگری مستقیم
sonna deung koot
دست مستقیم
specific cost
هزینه مستقیم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com