Total search result: 201 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
avoidable costs |
هزینههای قابل اجتناب |
|
|
Other Matches |
|
inevitable |
غیر قابل اجتناب |
unavoidable |
غیر قابل اجتناب |
tangible costs |
هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی |
evasive steering |
اجتناب از زیردریایی دشمن حرکت اجتناب امیز ناو |
differential cost analysis |
تحلیل هزینههای تفاضلی سیستمی که در ان هزینههای روشهای مختلف برسی میگردد |
business expenses |
هزینههای کار و کسب هزینههای شرکت |
production overheads |
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید |
capital outlays |
هزینههای تاسیساتی هزینههای سرمایهای |
evasion |
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز |
evasions |
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز |
ordering costs |
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش |
eschewal |
اجتناب |
avoidance |
اجتناب |
shirk |
اجتناب |
shirking |
اجتناب |
shirks |
اجتناب |
elusion |
اجتناب |
shirked |
اجتناب |
passes |
اجتناب کردن |
stay away from <idiom> |
اجتناب کردن |
steer clear of someone <idiom> |
اجتناب کردن |
aviod |
اجتناب کردن از |
avoidance gradient |
شیب اجتناب |
avoidancae training |
اجتناب اموزی |
eschew |
اجتناب کردن |
eschewed |
اجتناب کردن |
inevitable <adj.> |
اجتناب ناپذیر |
inalienable <adj.> |
اجتناب ناپذیر |
absolute <adj.> |
اجتناب ناپذیر |
unalienable <adj.> |
اجتناب ناپذیر |
unalterable <adj.> |
اجتناب ناپذیر |
active avoidance |
اجتناب فعال |
forbear |
اجتناب کردن از |
steer clear |
اجتناب کردن |
evitable |
اجتناب پذیر |
eschews |
اجتناب کردن |
forbears |
اجتناب کردن از |
eschewing |
اجتناب کردن |
indispensable <adj.> |
اجتناب ناپذیر |
eluding |
اجتناب کردن از |
eludes |
اجتناب کردن از |
inevitable |
اجتناب ناپذیر |
to shuffle throuch shun |
اجتناب کردن از |
pass |
اجتناب کردن |
passed |
اجتناب کردن |
unavoidable |
اجتناب ناپذیر |
eluded |
اجتناب کردن از |
elude |
اجتناب کردن از |
avoidable |
اجتناب پذیر |
inescapable |
غیرقابل اجتناب |
aggregate expenditures |
هزینههای کل |
refrainment |
خود داری اجتناب |
risk avoider |
اجتناب کننده از خطر |
risk avoider |
اجتناب کننده از ریسک |
capital charges |
هزینههای سرمایه |
material costs |
هزینههای مواد |
national expenditures |
هزینههای ملی |
selling costs |
هزینههای فروش |
on costs |
هزینههای غیرمستقیم |
operational costs |
هزینههای عملیاتی |
spillover costs |
هزینههای خارجی |
anchor dues |
هزینههای لنگر |
overheads |
هزینههای بالاسری |
deferred charges |
هزینههای انتقالی |
joint costs |
هزینههای مشترک |
increasing cost |
هزینههای صعودی |
capital expenditure |
هزینههای سرمایهای |
capital expenditures |
هزینههای سرمایهای |
increasing cost |
هزینههای فزاینده |
overheads |
هزینههای عمومی |
overhead costs |
هزینههای بالاسری |
overhead costs |
هزینههای اضافی |
standard costs |
هزینههای استاندارد |
transaction costs |
هزینههای معاملاتی |
bank charge |
هزینههای بانکی |
consumption expenditures |
هزینههای مصرفی |
preliminary expenses |
هزینههای مقدماتی |
preliminary expenses |
هزینههای ابتدائی |
comparative costs |
هزینههای نسبی |
real costs |
هزینههای واقعی |
prime costs |
هزینههای اولیه |
competition cost |
هزینههای رقابتی |
bank charges |
هزینههای بانکی |
supplementary costs |
هزینههای اضافی |
supplementary costs |
هزینههای مکمل |
building costs |
هزینههای ساختمان |
overhead costs |
هزینههای حاشیهای |
standard costs |
هزینههای نرمال |
overhead costs |
هزینههای عمومی |
storage costs |
هزینههای انبارداری |
capital outlays |
هزینههای تاسیساتی |
personal outlays |
هزینههای شخصی |
pilot charges |
هزینههای راهنما |
dock dues |
هزینههای لنگرگاه |
sunk cost |
هزینههای اضافی |
design costs |
هزینههای طراحی |
fixed costs |
هزینههای سرمایهای |
freight charges |
هزینههای حمل |
financial expenses |
هزینههای مالی |
incidental expenses |
هزینههای واقعی |
government expenditures |
هزینههای دولت |
implicit costs |
هزینههای نامرئی |
implicit costs |
هزینههای ضمنی |
fixed costs |
هزینههای ثابت |
emergency risk |
خطرات غیرقابل اجتناب اتمی |
to stay away from something |
اجتناب کردن از چیزی یا جایی |
selling costs |
هزینههای فروش کالا |
handling charges |
هزینههای جابجایی کالا |
loading participation in profits |
هزینههای مشارکت در سود |
cost category |
هزینههای انجام شده |
recurring costs |
هزینههای تکرار شونده |
unliquidated obligation |
هزینههای پرداخت نشده |
taxation of costs |
ارزیابی هزینههای دعوی |
surcharges |
درصد هزینههای اضافی |
stevedoring charges |
هزینههای بارگیری وباراندازی |
surcharge |
درصد هزینههای اضافی |
increasing cost industry |
صنایع با هزینههای افزایشی |
outlays |
هزینههای سرمایهای مخارج |
constant cost industry |
صنعت هزینههای ثابت |
opportunity cost |
هزینههای کالای تولیدی |
contango |
هزینههای دیرکرد خرید سهم |
ordering costs |
هزینههای مربوط به سفارش کالا |
average cost |
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد |
analysis |
یات هزینههای محصول جدید |
life cycle costs |
هزینههای دوره عمر یک محصول |
cost analysis |
تجزیه تحلیل هزینههای کار |
privy purse |
اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه |
secondary costs |
هزینههای غیر مستقیم یاثانوی |
pad the bill <idiom> |
اضافه شدن هزینههای کاذب |
unforeseen expenses |
هزینههای پیش بینی نشده |
tax avoidance |
اجتناب از پرداخت مالیات کاهش بدهی مالیاتی |
last chance rule |
مقررات مربوط به اجتناب ازتصادم با قایقهای دیگر |
stagnation thesis |
ایجاد رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود |
dock charges |
هزینههای حوض dock-dues : syn |
discounted cash flow |
ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی |
fixed costs |
هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد |
evaded |
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن |
evade |
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن |
evading |
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن |
evades |
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن |
terrain avoidance |
اجتناب خودکار هواپیما از برخورد باموانع زمینی هنگام فرود |
correlation |
جدول نسبت بین هزینههای متغیر تولید |
lay up |
ضربه زدن به مسافت کوتاهتر از عادی برای اجتناب از افتادن ان در مانع |
loading for contingencies |
کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود |
contingent fund |
اعتبار هزینههای پیش بینی نشده ذخیره احتیاطی |
chop |
کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو |
chopped |
کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو |
docl pass |
گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود |
direct materials costs |
هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود |
deferred expense |
هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است |
crowding out effect |
نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود |
recoverable item |
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی |
friendly front end |
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است |
archival quality |
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود |
escrow |
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد |
demurrage |
هزینه معطلی در حمل با قطار یا کشتی هزینههای معطلی |
engels law |
ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت |
adducible |
قابل اضهار قابل ارائه |
presentable |
قابل معرفی قابل ارائه |
presentable |
قابل نمایش قابل تقدیم |
thankworthy |
قابل تشکر قابل شکر |
exigible |
قابل تقاضا قابل ادعا |
combustible |
قابل سوزش قابل تراکم |
tenable |
قابل مدافعه قابل تصرف |
transferable |
قابل واگذاری قابل انتقال |
changeable |
قابل تعویض قابل تبدیل |
elastic |
قابل کش امدن قابل انعطاف |
presumable |
قابل استنباط قابل استفاده |
bilable |
قابل رهایی قابل ضمانت |
sensible |
قابل درک قابل رویت |
flexile |
قابل تغییر قابل تطبیق |
achievable |
قابل وصول قابل تفریق |
observable |
قابل مشاهده قابل گفتن |
exigible |
قابل مطالبه قابل پرداخت |
avoid |
احتراز کردن اجتناب کردن |
shuns |
پرهیز کردن اجتناب کردن از |
shunned |
پرهیز کردن اجتناب کردن از |
avoided |
احتراز کردن اجتناب کردن |
avoiding |
احتراز کردن اجتناب کردن |
avoids |
احتراز کردن اجتناب کردن |
shun |
پرهیز کردن اجتناب کردن از |
shunning |
پرهیز کردن اجتناب کردن از |
capacities |
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است |
capacity |
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است |
cost fraction |
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات |
visual display unit |
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند |
visual display terminal |
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند |
irrefrangible |
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب |
indemonstrable |
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح |
indiscoverable |
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص |
inconvertible |
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر |
floatable |
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی |
adobe type manager |
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است |
inexplicably |
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر |
vendible |
قابل فروش جنس قابل فروش |
vendable |
قابل فروش جنس قابل فروش |
cleavable |
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن |
air transportable sonar |
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی |
capable |
قابل |
soluble |
قابل حل |