Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
nominal cost
هزینه اسمی
Other Matches
cost center
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
lighterage
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
nominal
اسمی
onomastic
اسمی
rated
اسمی
nounal
اسمی
denominative
اسمی
trinomial
سه اسمی
substantival
اسمی
nominal value
ارزش اسمی
par value
ارزش اسمی
nominal value
بهای اسمی
nominal value
قیمت اسمی
nominal value
مقدار اسمی
nominal wage
مزد اسمی
nominal voltage
ولتاژ اسمی
rated candlepower
شمع اسمی
rating
رژیم اسمی
ratings
رژیم اسمی
ostensible
شریک اسمی
smee battery
پیل اسمی
rated voltage
ولتاژ اسمی
rated quantity
مقدار اسمی
rated duty
کار اسمی
rated current
جریان اسمی
nominal size
اندازه اسمی
at par
به قیمت اسمی
at par
بقیمت اسمی
nominal diameter
قطر اسمی
nominal data
داده اسمی
nominal capital
سرمایه اسمی
call price
ارزش اسمی
face value
بهای اسمی
face value
ارزش اسمی
nominal income
درامد اسمی
nominal price
بهای اسمی
nominal rating
کار اسمی
nominal price
قیمت اسمی
nominal pitch
گام اسمی
nominal partner
شریک اسمی
nominal load
بار اسمی
nominal scale
مقیاس اسمی
nominal value
قیمت اسمی سهمی
continuous rating
کار پیوسته اسمی
gerunds
اسمی که از اضافه کردن
full load
بار خارجی اسمی
intermittent rating
کار اسمی متناوب
above par
بالاتر از بهای اسمی
it answers to its name
اسمی است بامسمی
below par
کمتر از ارزش اسمی
below par
کمتر از بهای اسمی
n.h.p.
توان اسمی دستگاه
at par
قیمت اسمی سند
nominal load
بار خارجی اسمی
nominal interest rate
نرخ بهره اسمی
gerund
اسمی که از اضافه کردن
voltage rating of a condenser
ولتاژ اسمی خازن
indicated horsepower
توان اسب اسمی دستگاه
nominal horsepower
توان اسب اسمی دستگاه
nominal gross national product
محصول ناخالص ملی اسمی
at par
بقیمت اصلی برابرقیمت اسمی
nominative indepdent
اسمی که درحالت نداواقع شود
asthmatics
دچار تنگی نفس اسمی
asthmatic
دچار تنگی نفس اسمی
abjectival use of a noun
استعمال اسمی به طور صفت
cost contract
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
economic of scale
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
bond discount
تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
write down
تنزل دادن بهای اسمی سهام
pentaptote
اسمی که دارای پنج حالت باشد
debt discount
تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
depreciation of currency
کاهش قیمت اسمی سکه طلای استاندارد
at par
قیمت ثابت انتقال ارز به بهای اسمی
His name is never mentioned anywhere .
اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
write down
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
premiums
مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
premium
مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
imparisyllabic
دردستوریونانی اسمی که حالت اضافه هجاهای بیشتری داردتادرحالت فاعلیت
cation
یونی با بار مثبت که در جهت اسمی جریان حرکت میکند
nominative appositive
اسمی که بعلت بدل شدن حالت فاعلیت پیدا کند
tolerance
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
tolerances
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
callable bond
نوعی قرضه که صادر کننده حق بازخرید ان را قبل ازموعد اسمی ندارد
face value
مبلغ اسمی مبلغی که روی سکه اسکناس و یا سهام نوشته شده است
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
nominal scale
شاخص مقیاس اسمی مقیاس غیر واقعی مقیاس تقریبی
cost expenditure
هزینه
expense
هزینه
out goings
هزینه
outlay
هزینه
mise
هزینه
outgo
هزینه
overall cost
هزینه کل
levied
هزینه
outgoing
هزینه
charges
هزینه
expenditure
هزینه
levies
هزینه
charge
هزینه
goings-on
هزینه ها
levy
هزینه
at someone expense
به هزینه
at the expence of
به هزینه
overhead expenses
به هزینه
outlays
هزینه
expenditures
هزینه ها
benefit cost analysis
هزینه
vouchers
هزینه
tab
هزینه
levying
هزینه
eight bit system
کم هزینه
cost benefit ratio
هزینه
light expense
هزینه کم
toll
هزینه
battels
هزینه
outgoings
هزینه
disbursement
هزینه
voucher
هزینه
total cost
هزینه کل
tolls
هزینه
tolling
هزینه
tabs
هزینه
cost
هزینه
initial cost
هزینه اولیه
cost of production
هزینه تولید
job costing
ارزیابی هزینه ها
joint costs
هزینه مشترک
cost of removal
هزینه جابجایی
indirect cost
هزینه غیرمستقیم
cost to entry
هزینه ورود
indirect materials
هزینه موادغیرمستقیم
cost push
فشار هزینه
initial expenses
هزینه نخستین
cost of reproduction
هزینه بازسازی
initial expenses
هزینه ابتدائی
expenditure credit
اعتبار هزینه
cost variance
نوسانات هزینه
at the expense of recovery
در هزینه های بازیابی
extra cost
هزینه اضافی
incremental cost
هزینه نهایی
extra expenses
هزینه نهایی
additional costs
[expenses]
هزینه نهایی
direct cost
هزینه مستقیم
family expenditure
هزینه خانواده
family expenditure
هزینه خانوار
external cost
هزینه خارجی
decreasing cost
هزینه نزولی
explicit cost
هزینه اشکار
dockage
هزینه اسکله
economic cost
هزینه اقتصادی
differential cost
هزینه نهایی
energy expenditure
هزینه انرژی
defrayal
تحمل هزینه
estimated cost
هزینه براوردی
expenditure approach
روش هزینه
first cost
هزینه اولیه
flow of expenditure
جریان هزینه
household expenditure
هزینه خانوار
income and expenditure
درامد و هزینه
incremental cost
هزینه نهائی
incremental cost
هزینه اضافی
incremental cost
هزینه نهایی
current expenditure
هزینه جاری
costs of proceedings
هزینه دادرسی
historical costs
هزینه واقعی
historical costs
هزینه اولیه
handing charge
هزینه باربری
flow of expenditure
گردش هزینه
freight forwarder
هزینه حمل
freight rate
هزینه حمل
freightage
هزینه حمل
grant in aid
کمک هزینه
debit note
سند هزینه
gross expenditure
هزینه ناخالص
variable cost
هزینه متغیر
research cost
هزینه تحقیق
replacement cost
هزینه تعویض
replacement cost
هزینه جایگزینی
recoupment
اقساط هزینه
cost-effective
کارآمد هزینه
cost-effective
هزینه کاه
costings
کارآمد هزینه
costings
هزینه کاه
public cost
هزینه عمومی
program cost
هزینه برنامه
production cost
هزینه تولید
private cost
هزینه خصوصی
prime cost
هزینه متغیر
social spending
هزینه هایسرویسهایرفاهاجتماعی
prime cost
هزینه پایه
poundage
هزینه اضافی
with costs
با هزینه دادرسی
social cost
هزینه اجتماعی
user cost
هزینه استعمال
unit cost
هزینه واحد
travelling expense
هزینه سفر
total variable cost
هزینه متغیر کل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com