Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
overhead charges
هزینه ثابت عمومی
overhead gharges
هزینه ثابت عمومی
Other Matches
burdens
هزینه عمومی
burden
هزینه عمومی
public cost
هزینه عمومی
general administration cost
هزینه عمومی اداری
total fixed cost
کل هزینه ثابت
fixed cost curve
منحنی هزینه ثابت
average fixed cost
هزینه ثابت متوسط
fixed cost
هزینه ثابت و معین
cost plus a fixed fee
هزینه بعلاوه حق الزحمه ثابت
constant cost
هزینه ثابت معادل cost fixed
general quarters
اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introducing
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware
ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
static employment
کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
cost center
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
general orders
دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
general porpose
کارهای عمومی مصارف عمومی
fixed capital
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test
ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
lighterage
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
standing orders
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing order
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
sampled
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sample
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
economic of scale
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost contract
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
consolidated dining facility
تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
standing
ثابت دستورالعمل ثابت
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
steadying
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
fixes
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fix
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
common control
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
total cost
هزینه کل
tab
هزینه
mise
هزینه
out goings
هزینه
outgo
هزینه
overall cost
هزینه کل
tabs
هزینه
light expense
هزینه کم
charge
هزینه
vouchers
هزینه
voucher
هزینه
tolls
هزینه
tolling
هزینه
expenditure
هزینه
toll
هزینه
levied
هزینه
levies
هزینه
levy
هزینه
levying
هزینه
charges
هزینه
overhead expenses
به هزینه
expenditures
هزینه ها
benefit cost analysis
هزینه
battels
هزینه
eight bit system
کم هزینه
at someone expense
به هزینه
cost expenditure
هزینه
cost benefit ratio
هزینه
outgoing
هزینه
at the expence of
به هزینه
outlays
هزینه
outlay
هزینه
disbursement
هزینه
goings-on
هزینه ها
outgoings
هزینه
expense
هزینه
cost
هزینه
commoners
عمومی
commonest
عمومی
ecumenic
عمومی
commoners
:عمومی
the public voice
عمومی
common
:عمومی
common
عمومی
universal
عمومی
commonest
:عمومی
general
عمومی
overt
عمومی
popular
عمومی
rife
عمومی
widest
عمومی
wider
عمومی
wide
عمومی
oecumenical
عمومی
general porpose
عمومی
common user
عمومی
generals
عمومی
hackneyed
عمومی
generic
عمومی
outline
خط عمومی
public
عمومی
outlined
خط عمومی
outlining
خط عمومی
outlines
خط عمومی
freight
هزینه حمل
grant in aid
کمک هزینه
handing charge
هزینه باربری
incremental cost
هزینه نهایی
incremental cost
هزینه اضافی
incremental cost
هزینه نهائی
income and expenditure
درامد و هزینه
gross expenditure
هزینه ناخالص
household expenditure
هزینه خانوار
historical costs
هزینه واقعی
historical costs
هزینه اولیه
costing
هزینه گذاری
freightage
هزینه حمل
flow of expenditure
جریان هزینه
cost of living
هزینه زندگی
flow of expenditure
گردش هزینه
costs
هزینه دادرسی
expense account
حساب هزینه
faring
هزینه عبور
fares
هزینه عبور
fared
هزینه عبور
fare
هزینه عبور
expense accounts
حساب هزینه
cost
ارزیدن هزینه
subsidy
کمک هزینه
freight forwarder
هزینه حمل
freight rate
هزینه حمل
first cost
هزینه اولیه
indirect cost
هزینه غیرمستقیم
prime cost
هزینه متغیر
out of pocket expenses
هزینه واقعی
opportunity cost
هزینه فرصت
operating cost
هزینه عملیاتی
nominal cost
هزینه اسمی
marketing cost
هزینه بازاریابی
outgo
هزینه عزیمت
prime cost
هزینه پایه
poundage
هزینه اضافی
per capita expenditure
هزینه سرانه
export duty
هزینه صادرات
overhead gharges
هزینه اداری
export charge
هزینه صادرات
export tariff
هزینه صادرات
over head
هزینه سربار
private cost
هزینه خصوصی
marginal cost
هزینه نهائی
margin cost
هزینه جنبی
financing
پرداخت هزینه
labor cost
هزینه کار
joint costs
هزینه مشترک
job costing
ارزیابی هزینه ها
initial expenses
هزینه ابتدائی
initial expenses
هزینه نخستین
initial cost
هزینه اولیه
finances
پرداخت هزینه
financed
پرداخت هزینه
manufacturing cost
هزینه تولید
manufacturing cost
هزینه ساخت
maintenance cost
هزینه نگهداری
living expenses
هزینه زندگی
living cost
هزینه زندگی
least cost
حداقل هزینه
finance
پرداخت هزینه
indirect materials
هزینه موادغیرمستقیم
cost of construction
هزینه ساختمان
extra expenses
هزینه نهایی
cost allocation
بخش هزینه
cost allocation
تخصیص هزینه
conversion cost
هزینه تسعیر
actual cost
هزینه واقعی
conversion cost
هزینه تبدیل
incremental cost
هزینه نهایی
cost calculation
براورد هزینه
cost category
بخش هزینه
cost center
مرکز هزینه زا
surcharge
هزینه اضافی
cost indexes
شاخص هزینه
cost function
تابع هزینه
cost estimate
براورد هزینه
cost curve
منحنی هزینه
cost center
تمرکز هزینه
additional costs
[expenses]
هزینه نهایی
alternative cost
هزینه جایگزین
conduct money
هزینه سفرشاهد
average cost
هزینه متوسط
certificate of expenditure
صورت هزینه
carring cost
هزینه حمل
carriage paid to ...
با هزینه حمل تا ...
carriage freight paid to ...
با هزینه حمل تا ...
carriage costs
هزینه باربری
capitalized cost
هزینه سرمایهای
capital expenditure
هزینه سرمایهای
cost of capital
هزینه سرمایه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com