Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (17 milliseconds)
English
Persian
surcharge
هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharges
هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
Other Matches
surcharges
نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
surcharge
نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
demurrage
هزینه معطلی در حمل با قطار یا کشتی هزینههای معطلی
surcharges
مالیات اضافی
surtax
مالیات اضافی
surcharge
مالیات اضافی
surcharge
هزینه اضافی
overcharging
هزینه اضافی
poundage
هزینه اضافی
surcharges
هزینه اضافی
overcharge
هزینه اضافی
overcharged
هزینه اضافی
overcharges
هزینه اضافی
incremental cost
هزینه اضافی
extra cost
هزینه اضافی
droppers
قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
dropper
قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
excess burden of taxation
بار اضافی مالیات
surtax
مالیات بر درامد اضافی
supertax
مالیات بر درامد اضافی
overcharged
اضافی هزینه کردن
extra expenses
هزینه های اضافی
overcharges
اضافی هزینه کردن
overcharge
اضافی هزینه کردن
overcharging
اضافی هزینه کردن
additional costs
[expenses]
هزینه های اضافی
incremental cost
هزینه های اضافی
accrued expenditures
هزینه های اضافی
I crossed out the extra expenses .
هزینه های اضافی را قلم زدم
over break
خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
expanded memory system
کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
extra duty
وفیفه اضافی ماموریت اضافی
withholding tax
مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
withholding taxes
مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
gaps
عدد اضافی که به یک گروه داده اضافه میشود.
gap
عدد اضافی که به یک گروه داده اضافه میشود.
pillotage
وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
zero stage
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
crop end
بخشهای اضافی شمش که قبل از نوردکاری چیده میشود
table money
فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
cc
هزینه نقدا" دریافت میشود
charges collect
هزینه نقدا" دریافت میشود
redundant
قطعه اضافی که برای کاری در صورت خطا استفاده میشود
groundage
حقی که بابت ایستادن کشتی درلنگرگاه گرفته میشود حق لنگراندازی
freight collect
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
carriage forward
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
hiking stick
دسته اضافی سکان که خم میشود و در عین حال مسیررا تعیین میکند
salvaging
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvages
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvaged
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvage
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
stroke hole
بخشی از بازی گلف که درانجا امتیاز اضافی به حریف ضعیف داده میشود
lay day
روز معطلی در بندر
refresher
حق الوکاله اضافی که هنگام جریان دعوی زمانیکه مدت دادرسی از حد معمول تجاوزکند به وکیل داده میشود
internal modem
مودم روی کارت اضافی که به اتصال وصل میشود و اطلاعات را به پردازنده منتقل میکند از طریق باس و نه پورت سریال
keelage
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
expansion card
کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد
word
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
worded
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
remarked
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarking
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remark
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
rem
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarks
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
pay as you go principle
اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
charges forward
هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
cards
کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
card
کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
hook
کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
hooks
کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
unduly
اضافی
supplemantary
اضافی
relative
اضافی
surplusage
اضافی
supernumerary
اضافی
extensions
اضافی
overflowed
اضافی
extension
اضافی
additional
اضافی
accessional
اضافی
surplus
اضافی
overflow
اضافی
accesses
اضافی
surpluses
اضافی
excesses
اضافی
excess
اضافی
overtime
اضافی
supplementary
اضافی
access
اضافی
overflows
اضافی
accessing
اضافی
redundant
اضافی
plus
اضافی
paragogic
اضافی
de trop
اضافی
accessed
اضافی
floating
اضافی
forwarding merchant
کسی که بابت دریافت ورساندن مال التجاره به صاحب ان
overtime
ساعات اضافی
excess supply
عرضه اضافی
surplus water
ابهای اضافی
ancillary equipment
تجهیزات اضافی
over
گذشته اضافی
surplus value
ارزش اضافی
padding
متن اضافی
overtime
وقت اضافی
over-
گذشته اضافی
slip sheet
صفحه اضافی
surplus material
ماده اضافی
supplementary costs
هزینههای اضافی
spill water
ابهای اضافی
surplus stock
موجودی اضافی
shootoff
مسابقه اضافی
excess capacity
فرفیت اضافی
regulating cell
پیل اضافی
end cell
پیل اضافی
overvoltage
ولتاژ اضافی
extra current
جریان اضافی
excess length
طول اضافی
excess load
بار اضافی
excess price
قیمت اضافی
extra period
وقت اضافی
overpayment
پرداخت اضافی
overirrigation
ابیاری اضافی
auxiliary work
کارهای اضافی
extra equipment
تجهیزات اضافی
surplus production
تولید اضافی
extra duty
خدمت اضافی
overestimation
براورد اضافی
overhand knot
گره اضافی
overhead costs
هزینههای اضافی
extra time
وقت اضافی
extra premium
پاداش اضافی
an a.chapter
یک باب اضافی
barrage
وقت اضافی
excess stock
مواد اضافی
barrages
وقت اضافی
overload
بار اضافی
overloaded
بار اضافی
days of grace
مهلت اضافی
overloads
بار اضافی
excess pressure
فشار اضافی
boostes pump
پمپ اضافی
excess reserves
ذخائر اضافی
excess profit
سود اضافی
adscript
یادداشت اضافی
aditional service
سرویس اضافی
adduct
ترکیب اضافی
additional score
نمره اضافی
additional outlet
آبگیر اضافی
additional charges
خرجهای اضافی
additional charges
اتهامات اضافی
addition record
رکورد اضافی
sunk cost
هزینههای اضافی
intercalary
اضافی افزوده
furthered
اضافی زائد
sudden-death
وقت اضافی
sudden death
وقت اضافی
surcharge
نرخ اضافی
postiche
متن اضافی
further
اضافی زائد
furthering
اضافی زائد
furthers
اضافی زائد
surcharges
نرخ اضافی
supplementary
اضافی مکمل
redundant equation
معادله اضافی
superimposed
اتش اضافی
the intercalary month
ماه اضافی
beauty sleep
خواب اضافی
additional
<adj.>
مکمل اضافی
flab
گوشت اضافی
bonus
پرداخت اضافی
bonuses
پرداخت اضافی
climbing lane
خط اضافی در سر بالایی
dead freight
هزینه حمل بابت فرفیت استفاده نشده
extra
فوق العاده اضافی
addition
اسم اضافی ضمیمه
margin
زمان یا فضای اضافی
overflowed
ابهای اضافی لبریزی
surplus
اقلام اضافی و مازاد
extra-
فوق العاده اضافی
supplemented
تکمیل کننده اضافی
less than carload
وزن بار اضافی
surpluses
اقلام اضافی و مازاد
overflows
ابهای اضافی لبریزی
extrasystole
ضربان اضافی قلب
acompaniment
تزئینات اضافی در ساختمان
margins
زمان یا فضای اضافی
supplementary
موضع تکمیلی اضافی
shootoff
مسابقه اضافی تیراندازی
additionally
بطور اضافی یا زائد
additions
اسم اضافی ضمیمه
supplement
تکمیل کننده اضافی
supplementing
تکمیل کننده اضافی
extras
فوق العاده اضافی
plussage
سرامد مقدار اضافی
motorcar accessories
لوازم اضافی اتومبیل
terret or rit
حلقه یراق اضافی
overflow
ابهای اضافی لبریزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com