Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
upkeep
هزینه نگهداری وتعمیر
Other Matches
maintenance cost
هزینه نگهداری
upkeep
هزینه نگهداری و تعمیر
cost of maintenance
هزینه نگهداری و ترمیم نفقه و خرجی
maintainability
ویژگی مربوط به جداسازی وتعمیر یک خرابی
corrective maintenance
نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
maintenance
تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
cost center
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
lighterage
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
cost contract
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
economic of scale
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
sustentation
نگهداری
protection
نگهداری
internment
نگهداری
keeping
نگهداری
retinues
نگهداری
guardianship
نگهداری
retinue
نگهداری
sustenance
نگهداری
preservation
نگهداری
upkeep
نگهداری
safe keeping
نگهداری
maintenance
نگهداری
safe guard
نگهداری
storage
نگهداری
holding
نگهداری
detentions
نگهداری
detention
نگهداری
landing, storage, delivery
نگهداری
detainer
نگهداری
custody
نگهداری
guarding subsidy
حق نگهداری
retention
نگهداری
conservation
نگهداری
sustention
نگهداری
maturing
نگهداری بتن
depot maintenance
نگهداری امادگاهی
depot maintenance
نگهداری دپویی
keep
نگهداری کردن
safeguard
نگهداری کردن
safeguarded
نگهداری کردن
safeguarding
نگهداری کردن
safeguards
نگهداری کردن
warehousing
نگهداری در انبار
deffered maintenance
نگهداری مخصوص
conserved
نگهداری کردن
retentivity
قدرت نگهداری
conserve
نگهداری کردن
maintain
نگهداری کردن
conserving
نگهداری کردن
care of supplies
نگهداری اماد
maintains
نگهداری کردن
field maintenance
نگهداری در صحرا
conserves
نگهداری کردن
tending
نگهداری کردن از
upkeep
نگهداری کردن
holding capacity
فرفیت نگهداری
maintained
نگهداری کردن
tended
نگهداری کردن از
holding costs
مخارج نگهداری
tend
نگهداری کردن از
tenure
نگهداری اشغال
holding time
زمان نگهداری
tends
نگهداری کردن از
record keeping
نگهداری سوابق
organizational maintenance
نگهداری سازمانی
keep track of
<idiom>
نگهداری یاداشت
support
نگهداری کردن
granfather file
نگهداری می شوند
keeps
نگهداری کردن
program maintenance
نگهداری برنامه
energy preservation
نگهداری انرژی
account
نگهداری حسابها
category
طبقه نگهداری
maintenance
تعمیر و نگهداری
care
نگهداری موافبت
maintrain
نگهداری کردن
preventive maintenance
نگهداری حفافتی
maintenance support
پشتیبانی نگهداری
levels of maintenance
ردههای نگهداری
preventive maintenance
نگهداری پیشگیری
interlude
نگهداری مقدماتی
tenability
قابلیت نگهداری
maintenance status
وضعیت نگهداری
to maintain one's family
نگهداری کردن
maintain
نگهداری کردن
cared
نگهداری موافبت
cares
نگهداری موافبت
to take keep
نگهداری کردن
manage
نگهداری کردن
field maintenance
نگهداری صحرایی
interludes
نگهداری مقدماتی
the keeping of a festival
نگهداری عید
categories of maintenance
انواع نگهداری
preventive maintenance
نگهداری پیشگیرانه
categories of maintenance
طبقات نگهداری
maintenance functions
کارکردهای نگهداری
maintenance cost
ارزش نگهداری
holds
ایست نگهداری
to maintain a road
نگهداری کردن
maintenance period
دوره نگهداری
hold
ایست نگهداری
restraint
نگهداری خودداری
maintenance
نگهداری و تعمیر
restraints
نگهداری خودداری
LSD
نگهداری تحویل
field capacity
فرفیت نگهداری
baby farm
محل نگهداری کودکان
maintenance routine
روال تعمیر و نگهداری
ammunition depot
محل نگهداری مهمات
maintenance work
کار تعمیر و نگهداری
keep time
<idiom>
نگهداری میزان و وزن
hold something back
<idiom>
نگهداری اطلاعات از کسی
management
اجرا و نگهداری شبکه
entertainable
قابل پذیرائی و یا نگهداری
managements
اجرا و نگهداری شبکه
gurantee period
دوره نگهداری تاسیسات
system maintenance
تامین و نگهداری سیستم
gasholder
محل نگهداری بنزین
to bear up
نا امیدنشدن نگهداری کردن
bestride
نگهداری ودفاع کردن از
maintenance
نگهداری از تاسیسات یاساختمان
support
تایید کردن نگهداری
custody of goods
حفافت یا نگهداری کالا
power of reservation
حق نگهداری وذخیره کردن
remote servicing
نگهداری از راه دور
remote maintenance
نگهداری از راه دور
mewing
دراصطبل نگهداری کردن
mewed
دراصطبل نگهداری کردن
mew
دراصطبل نگهداری کردن
poor law
قانون نگهداری از تهیدستان
software maintenance
نگهداری نرم افزار
membrane curing
نگهداری غشایی بتن
moist curing
نگهداری مرطوب بتن
gasholders
محل نگهداری بنزین
schedule maintenance
نگهداری زمانبندی شده
depositery
محل نگهداری سپرده
maintenance shop
کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
fit call
رده یکم تعمیر و نگهداری
patronizes
نگهداری کردن مشتری شدن
administrative crypto account
نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
carry over
<idiom>
برای بعد نگهداری کردن
columbarium
جای نگهداری خاکستر مردگان
preventive
ماده نگهدارنده وسایل نگهداری
tape library
اتاق مخصوص نگهداری نوار
patronized
نگهداری کردن مشتری شدن
patronize
نگهداری کردن مشتری شدن
patronises
نگهداری کردن مشتری شدن
patronised
نگهداری کردن مشتری شدن
accountable supply distribution activity
سازمان نگهداری سوابق امادی
remote maintenance
تعمیر و نگهداری از راه دور
remote servicing
تعمیر و نگهداری از راه دور
serviced
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
accountable depot
مرکز نگهداری سوابق حسابداری
to safeguard
[against]
نگهداری کردن
[علیه]
[در برابر]
administrators
تنظیم و نگهداری شبکه دارد
confessio
[محل نگهداری جسد شهید]
bee-keepers
متصدی نگهداری از زنبور عسل
administrator
تنظیم و نگهداری شبکه دارد
bee-keeper
متصدی نگهداری از زنبور عسل
hold at disposal
در اختیار دیگری نگهداری کردن
customer
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
customers
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
to have custody of
نگهداری یا امانت داری کردن از
service
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
warrens
محل نگهداری حیوانات وحشی
warren
محل نگهداری حیوانات وحشی
stickboy
متصدی نگهداری چوبهای هاکی
bone-house
[جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
lay up
<idiom>
ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
hand-held
آنچه قابل نگهداری در دست است
for keeps
برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
file maintenaee
اصلاح و نگهداری پرونده پشتیبانی فایل
maintenance float
شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
white paternoster
دعای نگهداری ازشر روح پلید
threes
سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
three
سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
bonded store
انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
magazine area
محل نگهداری مواد منفجره یامهمات
sacrist
متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
keep in trust
به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
spoin bank
محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
conservancy
نگهداری جنگلهاوشیلات ومنابع طبیعی دیگر
maintenance calibration
تنظیمات مربوط به نگهداری تنظیم تعمیراتی
buffer
کل حروفی که قابل نگهداری در بافر هستند
lay up
<idiom>
گذاشتن درگاراژ یا محل نگهداری قایق
apicultural
مربوط به پرورش و نگهداری زنبور عسل
gross negligence
تقصیر در نگهداری مال تعدی و تفریط
DBA
ول اجزا و نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
fe
فردمسئول نگهداری و تعمیرسخت افزار و نرم افزارکامپیوتر
cycle stock
موجودی که جهت تولید در انبار نگهداری میشود
accountability
ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
maternal school
اموزشگاهی که درانجا مانند مادرازکودک نگهداری میشود
maintenance window
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
service time window
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
databases
ول اجرا نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
database
ول اجرا نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com