Dictiornary-Farsi | هستی شناس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
ontologist	هستی شناس


Other Matches

penny wise and pound foolish	دینار شناس و ریال شناس
lapidarian	سنگ شناس گوهر شناس
lapidary	سنگ شناس گوهر شناس
virologist	متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
being	هستی
existence	هستی
existences	هستی
esse	هستی
reality	هستی
realities	هستی
essence	هستی
thou art	تو هستی
All right?	سالم هستی؟
Is everything all right?	سالم هستی؟
Are you hungry?	تو گرسنه هستی؟
ens	هستی مطلق
corporality	هستی جسمانی تن
to bring existence	هستی دادن
to call into being	هستی دادن
to give being to	هستی بخشیدن
vivifier	هستی بخش
What are you waiting for ?	معطل چه هستی ؟
existential	مربوط به هستی
individuum	هستی مطلق
extant	دارای هستی
existentialism	هستی گرایی
objectivity	هستی واقعیت
ontology	هستی شناسی
reality	هستی اصلیت
ingenerate	هستی دادن
realities	هستی اصلیت
antitheist	منکر هستی خدا
individuum	هستی تجزیه ناپذیر
inesse	دارای هستی واقعی
substantively	با داشتن هستی جداگانه
cosmic	مربوط به عالم هستی
raw deal <idiom>	آخر خط ،پایان هستی
pre existence	هستی از پیش ازلیت
ontological	وابسته به هستی شناسی
cosmic	مربوط بعالم هستی
You are stll a child in her eyes.	به چشم اوهنوز یک بچه هستی
nirvanas	پیوستن به کل هستی خشنودی مطلق
nirvana	پیوستن به کل هستی خشنودی مطلق
I want to swim ,are you on ?	اهلش هستی شنا کنیم ؟
atheistical	مبنی برانکار هستی خدا
being	زمان حال فعل be to هستی
Are you still on the line?	هنوز پشت تلفن هستی؟
Very funny ! Ha , ha , ha !	یخ کنی ( خیلی لوس وبی مزه هستی )
I'm still not quite sure how good you are.	من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
Are you still around?	هنوز هستی ؟ [مانند پشت تلفن یا درچت اینترنت]
Let's see how much you can take. <idiom>	ببینیم چند مرد حلاج هستی. [اصطلاح روزمره]
I appreciate your concern, but I'm fine.	خیلی سپاسگذارم از اینکه دلواپس هستی اما من حالم خوب است.
metagnosticism	عقیده باینکه اثبات هستی خدااز گنجایش علم بشر بیرون است
technologist	فن شناس
graphologist	خط شناس
paleographer	خط شناس
physiognomist	قیافه شناس
philologist	واژه شناس
pteridologist	کرف شناس
philologist	زبان شناس
orologist	کوه شناس
ornithologist	پرنده شناس
mythologist	اساطیر شناس
paleontologist	دیرین شناس
phonologist	صوت شناس
operation decoder	عمل شناس
opcode decoder	رمزالعمل شناس
phrenologist	جمجمه شناس
orientalist	خاور شناس
phenomenologist	پدیده شناس
petrologist	سنگ شناس
mythologist	اسطوره شناس
osteologist	استخوان شناس
numismatist	سکه شناس
numismatist	مدال شناس
mythologist	افسانه شناس
odontologist	دندان شناس
oenologist	باده شناس
oenologist	شراب شناس
myologist	ماهیچه شناس
parasitologist	انگل شناس
philologer	زبان شناس
pteridologist	سرخس شناس
prudent [discreet] <adj.>	موقع شناس
discretional <adj.>	موقع شناس
discrete <adj.>	موقع شناس
discreet <adj.>	موقع شناس
vermeologist	کرم شناس
topologist	مکان شناس
therapeutist	درمان شناس
teleologist	پایان شناس
syphilologist	سفلیس شناس
spectroscopist	طیف شناس
serologist	سرم شناس
self knowing	خود شناس
selenographer	ماه شناس
vulcanologist	دانشمنداتشفشان شناس
weather wise	هوا شناس
rhythmist	سجع شناس
bibliographer	کتاب شناس
conscientious	وفیفه شناس
punctual	وقت شناس
godly	خدا شناس
astronomers	ستاره شناس
astronomer	ستاره شناس
loyal	وفیفه شناس
statisticians	امار شناس
statistician	امار شناس
geneticists	نسل شناس
geneticist	نسل شناس
tactfully	موقع شناس
tactful	موقع شناس
genealogist	شجره شناس
botanist	گیاه شناس
botanists	گیاه شناس
zoologist	جانور شناس
bibliograph	کتاب شناس
bacteriologist	میکرب شناس
astronmer	ستاره شناس
arborist	درخت شناس
anatomist	کالبد شناس
esthetician	زیبایی شناس
aesthetician	زیبایی شناس
actinolagy	پرتو شناس
acoustician	صدا شناس
antiquary	عتیقه شناس
antiquaries	عتیقه شناس
astrologers	ستاره شناس
astrologer	ستاره شناس
toxicologist	زهر شناس
herbalists	گیاه شناس
herbalist	گیاه شناس
ecologist	بوم شناس
philatelists	تمبر شناس
philatelist	تمبر شناس
oceanographer	اقیانوس شناس
naturalists	طبیعت شناس
naturalist	طبیعت شناس
biologist	زیست شناس
pathologists	اسیب شناس
pathologist	اسیب شناس
gourmets	خوراک شناس
gourmet	خوراک شناس
technologist	حرفه شناس
ecologists	بوم شناس
ethnologist	قوم شناس
grateful	متشکر حق شناس
antiquarian	عتیقه شناس
dutiful	وفیفه شناس
dutiful	گماشت شناس
seismologist	زلزله شناس
geologist	زمین شناس
sociologist	انسگان شناس
sociologist	جامعه شناس
anthropologist	انسان شناس
archeologist	باستان شناس
archaeologist	باستان شناس
criminologist	جرم شناس
ethnologists	قوم شناس
neurologist	عصب شناس
musicologist	موسیقی شناس
gemologist	گوهر شناس
feal	وفیفه شناس
etymologer	اشنقاق شناس
ethologist	کردار شناس
epigraphist	کتیبه شناس
insectologist	حشره شناس
methodologist	اسلوب شناس
entomologist	حشره شناس
embryologist	رویان شناس
fossilist	سنگواره شناس
duteous	گماشت شناس
heliologist	افتاب شناس
herborist	گیاه شناس
hypnologist	خواب شناس
mineralogist	معدن شناس
microbiologist	میکرب شناس
metallographer	فلز شناس
lunarian	ماه شناس
petologist	سنگ شناس
lithologist	سنگ شناس
lexicologist	لغت شناس
ideologist	ارمان شناس
iconologist	شمایل شناس
ichthyologist	ماهی شناس
dendrologist	درخت شناس
demographer	جمعیت شناس
characterologist	منش شناس
climatologist	اقلیم شناس
conchologist	صدف شناس
cosmographer	کیهان شناس
crystallographer	بلور شناس
cosmologist	کیهان شناس
craniologist	جمجمه شناس
craniologist	کله شناس
carpologist	میوه شناس
cytology	یاخته شناس
bryologist	خزه شناس
cytology	سلول شناس
decoder	رمز شناس