Dictiornary-Farsi | هستی مطلق | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
ens	هستی مطلق
individuum	هستی مطلق


Search result with all words

nirvana	پیوستن به کل هستی خشنودی مطلق
nirvanas	پیوستن به کل هستی خشنودی مطلق
Other Matches

absolute volue	مقدار مطلق قدر مطلق
reality	هستی
realities	هستی
existence	هستی
thou art	تو هستی
essence	هستی
esse	هستی
being	هستی
existences	هستی
to give being to	هستی بخشیدن
to bring existence	هستی دادن
extant	دارای هستی
realities	هستی اصلیت
What are you waiting for ?	معطل چه هستی ؟
reality	هستی اصلیت
objectivity	هستی واقعیت
vivifier	هستی بخش
existentialism	هستی گرایی
to call into being	هستی دادن
Are you hungry?	تو گرسنه هستی؟
existential	مربوط به هستی
corporality	هستی جسمانی تن
All right?	سالم هستی؟
ingenerate	هستی دادن
Is everything all right?	سالم هستی؟
ontologist	هستی شناس
ontology	هستی شناسی
cosmic	مربوط به عالم هستی
raw deal <idiom>	آخر خط ،پایان هستی
cosmic	مربوط بعالم هستی
antitheist	منکر هستی خدا
inesse	دارای هستی واقعی
individuum	هستی تجزیه ناپذیر
ontological	وابسته به هستی شناسی
pre existence	هستی از پیش ازلیت
substantively	با داشتن هستی جداگانه
Are you still on the line?	هنوز پشت تلفن هستی؟
atheistical	مبنی برانکار هستی خدا
being	زمان حال فعل be to هستی
I want to swim ,are you on ?	اهلش هستی شنا کنیم ؟
You are stll a child in her eyes.	به چشم اوهنوز یک بچه هستی
Very funny ! Ha , ha , ha !	یخ کنی ( خیلی لوس وبی مزه هستی )
Are you still around?	هنوز هستی ؟ [مانند پشت تلفن یا درچت اینترنت]
Let's see how much you can take. <idiom>	ببینیم چند مرد حلاج هستی. [اصطلاح روزمره]
I'm still not quite sure how good you are.	من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
I appreciate your concern, but I'm fine.	خیلی سپاسگذارم از اینکه دلواپس هستی اما من حالم خوب است.
metagnosticism	عقیده باینکه اثبات هستی خدااز گنجایش علم بشر بیرون است
alodial	مطلق
categoric	مطلق
absolute	مطلق
allodial	مطلق
thetic	مطلق
positive	مطلق
implicit	مطلق
absolutes	مطلق
thorough going	مطلق
thetical	مطلق
inconditionate	مطلق
downright	مطلق
stark	مطلق
unalienable <adj.>	مطلق
inevitable <adj.>	مطلق
indispensable <adj.>	مطلق
inalienable <adj.>	مطلق
absolute <adj.>	مطلق
totalling	مطلق
abstract	مطلق
abstracting	مطلق
abstracts	مطلق
unconditional	مطلق
total	مطلق
unalterable <adj.>	مطلق
starker	مطلق
starkest	مطلق
starkly	مطلق
slick	مطلق
slickest	مطلق
pure	مطلق
purer	مطلق
purest	مطلق
free	مطلق
freed	مطلق
freeing	مطلق
frees	مطلق
totaled	مطلق
sheer	مطلق
categorical	مطلق
magisterial	مطلق
arbitrary	مطلق
sovereigns	مطلق
totals	مطلق
sovereign	مطلق
utter	مطلق
unrestrained	مطلق
totaling	مطلق
autocratic	مطلق
utters	مطلق
uttered	مطلق
totalled	مطلق
autarchy	حاکم مطلق
autarky	حاکم مطلق
almightly	قادر مطلق
alodium	ملک مطلق
command automatism	فرمانبری مطلق
an abstroct number	عدد مطلق
categorical imperative	امر مطلق
absolute temperature scale	مقیاس مطلق
abstractly	بطور مطلق
absolute value	مقدار مطلق
absolute temperature	دمای مطلق
absolute value	ارزش مطلق
absolute value	قدر مطلق
absolute vacuum	خلاء مطلق
absolute unit	واحد مطلق
absolute velocity	سرعت مطلق
absolute zero	صفر مطلق
absolute zaro	صفر مطلق
absolute volume	حجم مطلق
absolute volue	ارزش مطلق
absolute viscosity	گرانروی مطلق
absolute viscosity	لزجت مطلق
dead halt	توقف مطلق
seizin	تصرف مطلق
simpliciter	بطور مطلق
summum bonum	خیر مطلق
the positive d.	درجه مطلق
the preterite tense	ماضی مطلق
universal legacy	وصیت مطلق
welsh mortgage	رهن مطلق
all-powerful	قادر مطلق
(not a) snowball's chance in hell <idiom>	بد شانس مطلق
seisin	تصرف مطلق
quiet enjoyment	واگذاری مطلق
dynamic viscosity	گرانروی مطلق
freeholder	مالک مطلق
general power of attorney	وکالت مطلق
global maximum	حداکثر مطلق
global minimum	حداقل مطلق
imperator	فرمانروای مطلق
irrelative	نا مربوط مطلق
modulus	قدر مطلق
modulusp	قدر مطلق
oversoul	حقیقت مطلق
pansophism	دانش مطلق
past or preterite d.	ماضی مطلق
perfect loss	زیان مطلق
shoo-in <idiom>	برنده مطلق
absolute gravity	سنگینی مطلق
absolute error	اشتباه مطلق
absolute error	خطای مطلق
autocratically	بطور مطلق
absolute energy	انرژی مطلق
arbitrary	مطلق مستبدانه
absolute majority	اکثریت مطلق
magisterially	بطور مطلق
magistrially	بطور مطلق
absolute efficiency	کارائی مطلق
absolutism	مطلق نگری
absolute frequency	بسامد مطلق
omnipotent	قادر مطلق
autocracy	حکومت مطلق
absolute frequency	فراوانی مطلق
absolutism	مطلق گرایی
absolute ether	اثر مطلق
absolutism	مطلق گرائی
absolute drought	خشکی مطلق
absolute discharge	آزادی مطلق
absolute address	نشانی مطلق
absolute accommodation	انطباق مطلق
absolute address	آدرس مطلق
absolute advantage	برتری مطلق
absolute alcohol	الکل مطلق
anhydrous alcohol	الکل مطلق
absolute altitude	ارتفاع مطلق
absolute authortity	اختیار مطلق
princes	فرمانروای مطلق
absolute coulomb	کولن مطلق
freehold	ملک مطلق
absolute deviation	انحراف مطلق
absolute density	چگالی مطلق
prince	فرمانروای مطلق
absolute deficiency	نقص مطلق
absolute authortity	اقتدار مطلق
absolute humidity	رطوبت مطلق
omnipotence	قدرت مطلق
absolute pressure	فشار مطلق
absolute poverty	فقر مطلق
absolute potential	پتانسیل مطلق
absolute permeability	نفوذپذیری مطلق
absolute paths	مسیر مطلق
absolute nullity	بطلان مطلق
absolute movement	حرکت مطلق
absolute monopoly	انحصار مطلق
absolute methanol	متانول مطلق
absolute price	قیمت مطلق
magnitude	قدر مطلق
absolute sensitivity	حساسیت مطلق
abstract	مطلق خیالی
abstracting	مطلق خیالی
absolute scale	مقیاس مطلق

ens