English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (3 milliseconds)
English Persian
gunship هلیکوپتر مسلح
Other Matches
armed services قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
copter هلیکوپتر
whirlybird هلیکوپتر
helicopters هلیکوپتر
attack helicopter هلیکوپتر تک
eggbeater [American E] هلیکوپتر
helicopter هلیکوپتر
attack helicopter هلیکوپتر تک ور
whirlybird [American E] هلیکوپتر
gunship هلیکوپتر آتشبار
helistat رتورهای هلیکوپتر
helicopter carrier ناو هلیکوپتر بر
heliports فرودگاه هلیکوپتر
heliport فرودگاه هلیکوپتر
helipad سکوی فرود هلیکوپتر
helicopter rescue strop کمربند نجات هلیکوپتر
helicopter rescue net تور نجات هلیکوپتر
ready position وضعیت حاضربه حرکت هلیکوپتر
retreating blade stall واماندگی تیغه پس رونده هلیکوپتر
autorotation روش فرود اضطراری هلیکوپتر
helicopter double rescue harness کمربند نجات دو نفره هلیکوپتر
chopper هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
choppers هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
army helicopter هلیکوپتر ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
helicopter pilot خلبان هلیکوپتر [شغل] [حمل و نقل هوایی]
disc loading نسبت وزن هلیکوپتر به مساحت دیسک رتوراصلی
blade flapping حرکت تیغههای گردنده هلیکوپتر حول لولای افقی
suspension strap نوار تعلیق بار به هلیکوپتر نوارهای اتصال طناب بارهلیکوپتر
sailing گردش ناخواسته رتورهای هلیکوپتر یا ملخ هواپیما درباد شدید
gyroplane نوعی هواپیما که حد فاصل میان هلیکوپتر و طیارههای معمولی است
sea bat نوعی هلیکوپتر ضد زیردریایی که دارای سونار اکتشافی واژدر صوتی است
armoured مسلح
in arms مسلح
armor bearer مسلح
riper مسلح
weaponed مسلح
mailed مسلح
armed مسلح
ripest مسلح
flattest مسلح
flat مسلح
reinforced مسلح
ripe مسلح
reinforced coat اندود مسلح
privateer کشتی مسلح
armored cable کابل مسلح
armed mine مین مسلح
armed peace صلح مسلح
to pack a weapon [colloquial] مسلح بودن
armed to the teeth کاملا` مسلح
to carry a weapon مسلح بودن
armement مسلح کردن
heavily armed کاملا مسلح
enarm مسلح کردن
ferroconcrete بتون مسلح
poised mine مین مسلح
pistoleer مسلح به طپانچه
mailed fist نیروی مسلح
ice crete بتون مسلح
to be packing [heat] [colloquial] مسلح بودن
reenforce مسلح کردن
reinforced coating اندود مسلح
service component نیروی مسلح
to take up arms مسلح شدن
armed guard گارد مسلح
ripest مسلح شدن
equipping مسلح کردن
weapon مسلح کردن
cocks مسلح کردن
equips مسلح کردن
cocking مسلح کردن
reinforce مسلح کردن
reinforces مسلح کردن
arming مسلح شدن
arming مسلح کردن
cock مسلح کردن
reinforced concrete بتن مسلح
ripe مسلح شدن
reinforced concrete بتون مسلح
unarmed غیر مسلح
riper مسلح شدن
weapon مسلح شده
weapons مسلح کردن
equip مسلح کردن
banditry سرقت مسلح
services نیروهای مسلح
armed ammunition مهمات مسلح
activated mine مین مسلح
weapons مسلح شده
bandit سارق مسلح
bandits سارق مسلح
armed مسلح شده
force مسلح کردن
forcing مسلح کردن
forces مسلح کردن
arm مسلح کردن
armed forces نیروهای مسلح
helicopter lane کریدور پرواز هلیکوپتر کریدور ازاد عبور هلیکوپترها
deactivates غیر مسلح کردن
arming vane پروانه مسلح کننده
rearmament دوباره مسلح شدن
forearms از پیش مسلح کردن
reinforced concrete facing پرده بتن مسلح
deactivating غیر مسلح کردن
deactivated غیر مسلح کردن
sword arm دست مسلح شمشیرباز
deactivate غیر مسلح کردن
unarm غیر مسلح کردن
up in arms مسلح واماده جنگ
disarmament غیر مسلح کردن
disarm غیر مسلح کردن
disarmed غیر مسلح کردن
armed forces courier پیک نیروهای مسلح
delay arming مسلح کننده تاخیری
arming wire سیم مسلح کننده
arming system دستگاه مسلح کننده
arming system سیستم مسلح کننده
arming range برد مسلح شدن
arming delay تاخیر در مسلح شدن
actuate مسلح کردن مین
actuated mine مین مسلح شده
armed mine مین مسلح شده
actuator دستگاه مسلح کننده
armed helicopter هلی کوپتر مسلح
armed forces police دژبان نیروهای مسلح
gun moll معشوقه دزد مسلح
disarms غیر مسلح کردن
forearm از پیش مسلح کردن
arming range مسافت مسلح شدن گلوله
rearm دوباره مسلح شدن یا کردن
rearmed دوباره مسلح شدن یا کردن
cocking circuit مدار مسلح کننده مین
uncharged غیر مسلح شارژ نشده
fitted mine مین مسلح اماده به کار
rearms دوباره مسلح شدن یا کردن
heavily armed مسلح به جنگ افزار سنگین
joint مشترک بین نیروهای مسلح
arming vane پروانه مسلح کننده بمب
reinforced concrete facing membrane پرده بتن مسلح نما
hoplite سرباز پیاده مسلح یونان قدیم
joint task force نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
lashkar گروهی از قبایل هندی که مسلح باشند
privateer درکشتی تجارتی مسلح کار کردن
joint exercise تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
enarm مسلح شدن اماده کارزار کردن
safing از حالت مسلح بودن خارج کردن
battalia بسیج دستههای نظامی ونیروهای مسلح
service component نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
chevalier سرباز سواره نظام و مسلح سوار
joint operations عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
service element عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
brigand سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
joint servicing دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
arm مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
brigands سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
order arms فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
recoil operated مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
armstrong سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
national component هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
joint petroleum office دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
rearming تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
revenue cutter کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
garnishes علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnished علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnish علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
moorings سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
uniservice متشکل ازیک نوع یکان یا یک نوع نیروی مسلح
permissive action link ضامن مسلح شدن جنگ افزاراتمی ضامن خودکار
characteristic actuation probability احتمال مسلح شدن مین توسط مین جمع کن
capital ship کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
cocked hat کلاهک مسلح شدن مین کلاهک برجسته
icing مسلح کردن بتون فشرده کردن فولاد
cocked hats کلاهک مسلح شدن مین کلاهک برجسته
armor مسلح کردن زره پوش کردن
military services نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
transfer order دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
levee en masse عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
geometrical percentage درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com