Dictiornary-Farsi | همانندی باصفات مشترک | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
interosculation	همانندی باصفات مشترک


Other Matches

common divisor	مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
joint venture	سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
likenesses	همانندی
likeness	همانندی
similarities	همانندی
self identity	همانندی
commonality	همانندی
commonalities	همانندی
likelihoood	همانندی
similarity	همانندی
similarty	همانندی
subscribers	مشترک روزنامه وغیره مشترک
joint	نیروهای مشترک عملیات مشترک
subscriber	مشترک روزنامه وغیره مشترک
analogies	شباهت همانندی
homology	همانندی ساختی
analogy	شباهت همانندی
homogeny	همانندی تشابه
parallelism	همانندی تطابق
nighness	همانندی خست
resemblance	همانندی همشکلی
appersonification	هذیان همانندی
appersonation	هذیان همانندی
homogeny	همانندی درنتیجه داشتن یک اصل
cooperative scorer	بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
homology	همانندی وتجانس ساختمان اعضای مختلف جانور یاگیاه در اثرمنشعب شدن از یک ریشه یامبدا متجانس
subscriber	مشترک
subscriber's line	خط مشترک
commonalities	مشترک
intercommon	حق مشترک
party lines	خط مشترک
common user	مشترک
party line	خط مشترک
participant	مشترک
held in common	مشترک
participants	مشترک
conjoint	مشترک
commonality	مشترک
sense	حس مشترک
joint	مشترک
sensed	حس مشترک
senses	حس مشترک
commonest	مشترک
commoners	مشترک
common	مشترک
subscribers	مشترک
joint staff	ستاد مشترک
joint demand	تقاضای مشترک
common language	زبان مشترک
joint declaration	بیانیه مشترک
common storage	حافظه مشترک
common multiple	مضرب مشترک
common progarm	برنامه مشترک
joint exercise	تمرین مشترک
joint exercise	مانور مشترک
common trait	ویژگی مشترک
joint shares	سهام مشترک
common gender	جنس مشترک
common fronties	مرز مشترک
telephone subscriber	مشترک تلفنی
common area	ناحیه مشترک
subscriber's station	مرکز مشترک
joint ownership	مالکیت مشترک
subscriber's number	شماره مشترک
joint products	محصولات مشترک
joint resolution	تصمیم مشترک
subscriber's line	خط متعلق به مشترک
subscriber's cable	کابل مشترک
common factor	عامل مشترک
joint services	خدمات مشترک
synergy	عمل مشترک
rachis	دیرک مشترک
joint force	نیروی مشترک
common fate	سرنوشت مشترک
combined publications	نشریات مشترک
party parpet	جانپناه مشترک
halvers	نیمه مشترک
joint supply	عرضه مشترک
joint command	یکان مشترک
jointly owned property	مال مشترک
joint zone	منطقه مشترک
insurance certificate	بیمه مشترک
joint command	فرماندهی مشترک
intercommunion	ارتباط مشترک
intercommunion	اقدام مشترک
joint stock	سرمایه مشترک
mutual interests	منافع مشترک
joint account	حساب مشترک
joint committee	کمیسیون مشترک
line termination circuit	اتصال مشترک
common wall	دیوار مشترک
common wealth	مشترک المنافع
joint costs	هزینه مشترک
commonweal	مشترک المنافع
my and his father	پدر مشترک من و او
mutual responsibility	مسئوولیت مشترک
complex fraction	مخرج مشترک
complex fraction	برخه مشترک
interrelation	مناسبات مشترک
concerted action	عمل مشترک
mutual debts	دیون مشترک
joint costs	هزینههای مشترک
local subscriber	مشترک داخلی
joint adventure	تجارت مشترک
party walls	دیوار مشترک
condominium	مالکیت مشترک
condominium	حکومت مشترک
Common Market	بازار مشترک
interfaces	سطح مشترک
co-operation	کار مشترک
collaboration	کار مشترک
condominium	حاکمیت مشترک
condominium	تسلط مشترک
condominiums	حکومت مشترک
party wall	دیوار مشترک
common fraction	مخرج مشترک
common denominators	مخرج مشترک
common denominator	مخرج مشترک
condominiums	تسلط مشترک
condominiums	حاکمیت مشترک
condominiums	مالکیت مشترک
cooperation	کار مشترک
cooperative work	کار مشترک
cooperative work	همکاری مشترک
intersections	فصل مشترک
intersection	فصل مشترک
coefficients	عامل مشترک
cooperation	همکاری مشترک
common	مشترک اشتراکی
commoners	مشترک اشتراکی
factors	عامل مشترک
factor	عامل مشترک
co-operation	همکاری مشترک
joint	مشترک الحاقی
joint	ستاد مشترک
collaboration	همکاری مشترک
commonest	مشترک اشتراکی
coefficient	عامل مشترک
trunk circuit	معبر مشترک
party line	مرز مشترک
party lines	مرز مشترک
subscriber line	خط مشترک [مخابرات]
commonwealth	مشترک المنافع
commonwealths	مشترک المنافع
EEC	بازار مشترک
interface	سطح مشترک
tenancy in common	استیجار مشترک
bottom layer	لایه مشترک
caveat subscriptor	اخطار به مشترک
cenotrope	گرایش مشترک
co-authors	نویسندهی مشترک
co insurance	بیمه مشترک
coinsurance	بیمه مشترک
co-author	نویسندهی مشترک
coenotrope	گرایش مشترک
interfaces	وجه مشترک
interface	وجه مشترک
middling	جمله مشترک
collective	مشترک عمومی
meant	میان مشترک
local subscriber	مشترک تلفنی محلی
jointure	دارایی مشترک زن و شوهر
law of common fate	قانون سرنوشت مشترک
lowest common multiple	کوچکترین مضرب مشترک
co-star	نقش مشترک داشتن
subscriber's loop	حلقه متعلق به مشترک
line termination circuit	مدار مشترک تلفنی
digital subscriber line [DSL]	خط مشترک دیجیتال [مخابرات ]
joint venture	سرمایه گذاری مشترک
party parpet	دست انداز مشترک
osculate	صفات مشترک داشتن
joint tenants	اجاره داران مشترک
joint tenancy	اجاره داری مشترک
joint task force	گروه رزمی مشترک
common denominator	مخرج مشترک [ریاضی]
shared paranoid disorder	اختلال پارانویایی مشترک
joint strategic objectives	هدفهای مشترک استراتژیکی
co-stars	نقش مشترک داشتن
collectivism	سیستم اقتصادی مشترک
interfaces	دفتر مشترک قسمتها
interface	دفتر مشترک قسمتها
common wealth	ملل مشترک المنافع
common wealth	ممالک مشترک المنافع
interrelated	دارای مناسبات مشترک
interrelates	مناسبات مشترک داشتن
consolidated table of allowance	جدول سهمیه مشترک
common user net work	شبکه مخابراتی مشترک
common factor variance	پراکنش عامل مشترک
collective call sign	معرف مشترک یکانها
interrelating	مناسبات مشترک داشتن
common base circuit	مدار یا پایه مشترک
common collector	با جریان روب مشترک
common collector circuit	مدار کلکتور مشترک
interrelate	مناسبات مشترک داشتن
common d.	مقسوم علیه مشترک
common emitter	با ساتع کننده مشترک
common emitter circuit	مدار امیتر مشترک
epicene	مشترک بین دو جنس
common ion effect	اثر یون مشترک
interosculate	صفات مشترک داشتن