English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
s.c همان دعوی
Other Matches
same یکنواخت همان چیز همان کار همان شخص
No sooner was he gone than he was kI'lled . رفتن همان ( همانا ) وکشته شدن همان
It is the same pottage and the same bowl. <proverb> همان آش است و همان کاسه .
synchronous فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
restitution of conjugal rights دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
same همان چیز همان
pretend دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretends دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretending دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
trover دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
pleadings افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
this same همان
identic همان
thingummy همان
idem همان
same همان
selfsame همان
identical همان
very همان
for that matter <idiom> به همان علت
same همان کار
nothing short of عینا همان
self same همان خود
self-same همان خود
one یکی از همان
same همان جور
i went that instant در همان ان رفتم
it is the same thing همان است
very همان همین
s.c همان پرونده
selfsame درست همان
just as well <adv.> همان مقدار
equally <adv.> به همان طریق
ones یکی از همان
that once همان یک بار
the reinbefore همان سندیاقرارداد
therabout در همان نزدیکی
of that ilk اهل همان جا
of that ilk دارای همان جا
accordingly از همان قرار
just as well <adv.> به همان طریق
instatu quo در همان حال
of the same kind از همان نوع
i went on the instant در همان ان رفتم
equally <adv.> همان مقدار
at the very beginning از همان اولش
idem همان نویسنده در همانجا
of even date دارای همان تاریخ
even دارای همان تاریخ
ones عین همان یکی
we are in the same way ما هم همان حال را داریم
In the ( same ) usual place. در همان جای همیشگه
it is much the same تقریبا همان است
She promised to bring it but never did . همان آوردنی که بیاورد !
quasi- مشابه یا تقریباگ همان
He would never retract . هر چه بگوید همان است
Just as well you didnt come . همان بهتر که نیامدی
one عین همان یکی
It comes to the same thing . باز هم همان ؟ یشود
What so ever a man soweth ,that shall he also reap. <proverb> هر چه بکارى ,همان درو مى کنى .
step jump پرش و برگشت روی همان پا
lighter shade از همان رنگ ولی روشن تر
What wI'll be woll be. هر چقدر قسمت با شد همان می شود
about as high تقریبا` همان اندازه بلند
synchronous آنچه همان با دیگری اجرا شود.
thereinbefore در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
equivalents همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
isomeric متشابه الترکیب دارای همان اجزا
i wrote as neatly as he did من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
equivalent همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
quarrels دعوی
quarrel دعوی
strife دعوی
pretensions دعوی
quarreling دعوی
suit at law دعوی
claimed دعوی
quarreled دعوی
professions دعوی
quarrelling دعوی
quarrelled دعوی
claim دعوی
profession دعوی
lawsuits دعوی
lawsuit دعوی
pretension دعوی
claiming دعوی
cases دعوی
case دعوی
claims دعوی
echoing برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
This is just what I want . This is the very thing I want . این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
what you see is what you get انچه می بینید همان است که بدست می اورید
per همان طور که در الگو نشان داده شده
echo برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
This is the very thing I wanted. این همان چیزی است که دلم می خواست
echoed برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
time سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
echoes برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
abs پیشوندیست لاتینی که همان پیشوند ab میباشد و بمعنی
one two تظاهر شمشیربازبه دفاع و حمله در همان مسیر
times سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
timed سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
desistement انصراف از دعوی
hypothetical case دعوی فرضی
object of claim خواسته دعوی
pretensions دعوی خودفروشی
desistement ترک دعوی
nullity proceeding دعوی بطلان
jactitation دعوی دروغ
lis mota شروع دعوی
jactation دعوی دروغ
mertis of the case ماهیت دعوی
relinquishment of a claim ترک دعوی
initiating proceedings اقامه دعوی
quitclaim ترک دعوی
parties اصحاب دعوی
pretension دعوی خودفروشی
claimants اصحاب دعوی
remedy sought by plaintiff خواسته دعوی
cross action دعوی متقابل
opponent طرف دعوی
acquittance ترک دعوی
acquittance سندترک دعوی
possessory action دعوی مالکیت
admissible case دعوی مسموع
ancillary suit دعوی طاری
personal action دعوی شخصی
personal action دعوی منقول
party to a suit طرف دعوی
bringing an action اقامه دعوی
claim for restitution دعوی استرداد
cause of claim منشاء دعوی
civil action دعوی مدنی
post litem motam پس از طرح دعوی
prime impression دعوی بدوی
criminal action دعوی جزایی
opponents طرف دعوی
parties of dispute اصحاب دعوی
counterclaim دعوی متقابل
proceeding for damage دعوی خسارت
counter claim دعوی متقابل
prime impression دعوی ابتدایی
hearing استماع دعوی
hearings استماع دعوی
litigant طرف دعوی
parties to a dispute اصحاب دعوی
restitution of conjugal rights دعوی تمکین
quarreled دعوی کردن
quarrels دعوی کردن
issues موضوع دعوی
splitting a cause of action تجزیه دعوی
relinquishment of a claim اسقاط دعوی
issued موضوع دعوی
issue موضوع دعوی
vexatious action دعوی ایذائی
waiving a claim اسقاط دعوی
cases دعوی مورد
substituted service اوراق دعوی
quarrelling دعوی کردن
subject of debate موضوع دعوی
quarrel دعوی کردن
quarreling دعوی کردن
suing دعوی کردن
sues دعوی کردن
sued دعوی کردن
sue دعوی کردن
pleas پاسخ دعوی
plea پاسخ دعوی
quarrelled دعوی کردن
cases دعوی مرافعه
case دعوی مورد
retraxit استرداد دعوی
suit خواستگاری دعوی
litigants اصحاب دعوی
suited خواستگاری دعوی
suits خواستگاری دعوی
right of action حق اقامه دعوی
litigation دعوی قضایی
litigation ترافع دعوی
the litigants طرفین دعوی
disclaimer ترک دعوی
disclaimers ترک دعوی
set up claim to دعوی کردن
case دعوی مرافعه
withdrawal of a case استرداد دعوی
set off دعوی متقابل
time سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
ipsilateral قرار گرفته و یا فاهرشده روی همان سمت بدن
democratic network شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
timed سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
times سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
loop jump پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
European rose طرح گل رز اروپایی [که نام دیگر آن همان گل فرنگ است.]
positive که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
constant فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
constants فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com