English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
very همان همین
Other Matches
same یکنواخت همان چیز همان کار همان شخص
There is the rub . گیر کار همین جاست (همین است )
No sooner was he gone than he was kI'lled . رفتن همان ( همانا ) وکشته شدن همان
It is the same pottage and the same bowl. <proverb> همان آش است و همان کاسه .
synchronous فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
same همان چیز همان
this same همین
alike <adv.> به همین نحو
as a consequence <adv.> بخاطر همین
immediately next door <adv.> همین همسایه ای
likewise <adv.> به همین نحو
in like manner <adv.> به همین نحو
ditto <adv.> به همین نحو
all the same <adv.> به همین نحو
immediately next door <adv.> همین جنبی
one of these o c shortlies در همین روزها
that is a همین است
that is a همین بود
that is it همین است
that once همین یکبار
this once همین یکبار
This very day . همین امروز
In the vicinity ( neighbourhood ). همین نزدیکی ها
One of these days . همین روزها
not long a go همین تازگی ها
consequently <adv.> بخاطر همین
therefore <adv.> بخاطر همین
as a result of this <adv.> بخاطر همین
by impl <adv.> بخاطر همین
in this respect <adv.> بخاطر همین
insofar <adv.> بخاطر همین
in so far <adv.> بخاطر همین
in this sense <adv.> بخاطر همین
for this reason <adv.> بخاطر همین
for that reason <adv.> بخاطر همین
in this vein <adv.> بخاطر همین
in consequence <adv.> بخاطر همین
as a result <adv.> بخاطر همین
by implication <adv.> بخاطر همین
in this manner <adv.> بخاطر همین
whereby <adv.> بخاطر همین
in this way <adv.> بخاطر همین
thus [therefore] <adv.> بخاطر همین
in this wise <adv.> بخاطر همین
hence <adv.> بخاطر همین
the th inst پنجم همین ماه
steadiest همین راه برو
I arrived as soon as he left ( went ) . همین که رفت من آمدم
Right now . همین الان ( حالا)
last sunday همین یکشنبه که گذشت
letter of even date نامه همین تاریخ
this very question دقیقا همین پرسش
I'll bring it right away . همین الان می آورم
steadying همین راه برو
steadies همین راه برو
steady همین راه برو
steadied همین راه برو
the whole of morality is there همه اخلاق همین جا است
For example ( instance ) , lets take Iran . مثلا" فرضا" همین ایران
In fact, that is just what is good about it. اتفاقا"خوبیش در همین است
from now on <idiom> درست از همین لحظه به بعد
stick around <idiom> همین دوروبر منتظر ماندن
This is precisely ( exactly) what I wanted to know . همین رامی خواستم بدانم
I have to study من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
repeat range با همین مسافت تیراندازی کنید
He just went outside. او [مرد] همین الان رفت به بیرون.
Is that your final word ? همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
He just stepped out. او [مرد] همین الان رفت به بیرون.
She is obsessed with it . فکر وذکرش فقط همین است وبس
That is all we needed!That caps ( beats ) all ! واقعا" همین یکی دیگه مانده بود !
pan cosmism اعتقاد باینکه هر چه هست همین مادیات است
this same همان
idem همان
thingummy همان
identic همان
identical همان
selfsame همان
very همان
same همان
Knock off your fighting right now! همین الآن از توی سر همدیگر زدن دست بکشید !
Wherever you go the sky has the same colour . <proverb> به هر کجا که روى آورى آسمان همین رنگ است .
therabout در همان نزدیکی
selfsame درست همان
s.c همان پرونده
s.c همان دعوی
of that ilk اهل همان جا
of the same kind از همان نوع
at the very beginning از همان اولش
just as well <adv.> همان مقدار
the reinbefore همان سندیاقرارداد
that once همان یک بار
just as well <adv.> به همان طریق
equally <adv.> همان مقدار
for that matter <idiom> به همان علت
self-same همان خود
of that ilk دارای همان جا
i went on the instant در همان ان رفتم
ones یکی از همان
instatu quo در همان حال
same همان کار
one یکی از همان
accordingly از همان قرار
equally <adv.> به همان طریق
same همان جور
i went that instant در همان ان رفتم
self same همان خود
nothing short of عینا همان
it is the same thing همان است
quasi- مشابه یا تقریباگ همان
ones عین همان یکی
idem همان نویسنده در همانجا
It comes to the same thing . باز هم همان ؟ یشود
Just as well you didnt come . همان بهتر که نیامدی
we are in the same way ما هم همان حال را داریم
In the ( same ) usual place. در همان جای همیشگه
She promised to bring it but never did . همان آوردنی که بیاورد !
He would never retract . هر چه بگوید همان است
it is much the same تقریبا همان است
of even date دارای همان تاریخ
one عین همان یکی
even دارای همان تاریخ
Akstafa peacock طرح طاووس در فرش های ترکمنی و قفقازی مربوط به همین نام
step jump پرش و برگشت روی همان پا
lighter shade از همان رنگ ولی روشن تر
What so ever a man soweth ,that shall he also reap. <proverb> هر چه بکارى ,همان درو مى کنى .
about as high تقریبا` همان اندازه بلند
What wI'll be woll be. هر چقدر قسمت با شد همان می شود
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
equivalent همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
isomeric متشابه الترکیب دارای همان اجزا
synchronous آنچه همان با دیگری اجرا شود.
i wrote as neatly as he did من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
equivalents همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
thereinbefore در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
timed سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
time سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
times سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
echo برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
abs پیشوندیست لاتینی که همان پیشوند ab میباشد و بمعنی
echoes برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoing برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
per همان طور که در الگو نشان داده شده
echoed برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
This is just what I want . This is the very thing I want . این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
what you see is what you get انچه می بینید همان است که بدست می اورید
one two تظاهر شمشیربازبه دفاع و حمله در همان مسیر
This is the very thing I wanted. این همان چیزی است که دلم می خواست
timed سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
time سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
constant فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
European rose طرح گل رز اروپایی [که نام دیگر آن همان گل فرنگ است.]
constants فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
ipsilateral قرار گرفته و یا فاهرشده روی همان سمت بدن
times سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
positive که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
democratic network شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
loop jump پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
production missile موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
synchronous سیستمی که در آن تمام وسایل با سیگنال ساعت اصلی همان هستند
counter jump پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
real time عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
landgrave لقب برخی از شاهزادگان المانی کنت زمین همان است
exceptions چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
busman's holiday تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
exception چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
bears تا شاید در مدت اجل بتواند همان کالا را به قیمت ارزانتر بخرد
synchronous حالت سیستمم که عملیات و رویدادها با سیگنال ساعت همان شده است
real time زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
synchronous شبکهای که تمام اتصالات آن با یک سیگنال زمان بندی همان شده است
bear تا شاید در مدت اجل بتواند همان کالا را به قیمت ارزانتر بخرد
universal roll برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
fixes 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
extensions کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
bookmark کد یک متن در بخش مخصوصی از آن که به کاربر اجازه میدهد بعداگ به همان نقط ه مراجعه کند
extension کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
autos توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
auto توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
fix 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
bookmarks کد یک متن در بخش مخصوصی از آن که به کاربر اجازه میدهد بعداگ به همان نقط ه مراجعه کند
walley پرش ازلبه داخلی یک پا وچرخش کامل در هوا وبرگشت روی لبه خارجی همان پا
slaving صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaves صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaved صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slave صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
climp milling عمل فرز کاری که طی ان قطعه کار در همان جهت حرکت تیغه برش به جلومرکت میکند
subjective فلسفه مبتنی بر اعتقاد به اصالت ادراکات ذهنی ومحدودیت اگاهی انسان صرفا" به همین ادراکات درون گرایی
toe walley پرش از لبه عقبی یک پا وچرخش کامل در هوا وبرگشت روی همان پا بکمک فشار نوک اسکیت
acanthus design طرح پیچک [الهام گرفته شده از گیاهی به همین نام یعنی آکانتوس که بیشتر در طرح گل فرنگ یا گوبلن دیده می شود]
text وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
center of gyration نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
texts وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
serials دستوریا داده پردازش شده ترتیبی , به همان ترتیبی که بازیابی می شوند
serial دستوریا داده پردازش شده ترتیبی , به همان ترتیبی که بازیابی می شوند
double استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
preview نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد
natural english گردش فرفرهای گوی بیلیارددر همان سمت اصلی پس ازبرخورد با گوی دیگر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com