English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 91 (5 milliseconds)
English Persian
harmonic هماهنگ همساز
Other Matches
synchronize هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronised هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronises هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronizes هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronising هماهنگ کردن هماهنگ شدن
accommodates همساز
accommodated همساز
simpatico <adj.> همساز
compossible <adj.> همساز
accommodate همساز
compatible <adj.> همساز
harmonic همساز
accommodate همساز کردن
accommodates همساز کردن
accommodated همساز کردن
synchrinized همساز بودن
upward compatible همساز رو به بالا
compatible جور همساز
harmonic mean میانگین همساز
plug compatible همساز برای اتصال
harmonic selective ringing تلفن اختصاصی همساز
downward compatible کامپیوتر سازگار با کامپیوترنسل قبل همساز رو به پایین
harmonic هماهنگ
coordinated هماهنگ
monotone هماهنگ
consonant هماهنگ
harmonious هماهنگ
synchronous هماهنگ
consonants هماهنگ
coordinate هماهنگ ساختن
cooperating bishop دو فیل هماهنگ
coordinator هماهنگ کننده
coordination هماهنگ سازی
harmonic motion حرکت هماهنگ
harmonic oscillator نوسانگر هماهنگ
harmonic wave موج هماهنگ
subharmonic هماهنگ فرعی
harmonic vibration ارتعاش هماهنگ
sequencer شیر هماهنگ
harmonises هماهنگ کردن
proportional متقابل یا هماهنگ
harmonizing هماهنگ کردن
harmonising هماهنگ کردن
harmonised هماهنگ کردن
harmonize هماهنگ کردن
harmonized هماهنگ کردن
harmonizes هماهنگ کردن
damped harmonic oscillator نوسانگر هماهنگ میرا
executive area ناحیه هماهنگ ساز
simple harmonic motion حرکت هماهنگ ساده
damped harmonic motion حرکت هماهنگ میرا
creeping attack تک هماهنگ شده ضد زیردریایی
sequence valve شیر هماهنگ کننده
coordinating authority مقام هماهنگ کننده
synchronizing mechanism ساز و کار هماهنگ
coordinate متناسب یا هماهنگ کردن
autosyn هماهنگ کننده خودکار
screen coordinator هماهنگ کنند پوشش دریایی
concrescent دارای رشد مشترک یا هماهنگ
bsc SynchronousCommunication Binaryارتباطات هماهنگ دودویی
monotone صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
fire support coordinator هماهنگ کنند پشتیبانی اتش
synchronised همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronize همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
compatability قابلیت انطباق کار هماهنگ با سایردستگاهها
synchronises همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
area coordination group گروه هماهنگ کننده عملیات منطقه
synchronising همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronizes همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
pseudostereo ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
orients توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
proportional clothing لباس هماهنگ یا همرنگ زمین یا منطقه عملیات
cim استفاده هماهنگ از کامپیوتر در هر مرحله از طراحی و ساخت
orient توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orienting توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
cim استفاده هماهنگ از میکروفیلم برای ذخیره سازی داده کامپیوتر و روشهای خواندن داده
orchestrates هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrated هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrate هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
fire coordination هماهنگ کردن اتش تطبیق کردن اتشها
flight coordination هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
coordinate هماهنگ کردن هم اهنگ کردن
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
the concert of europe منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
coordinated procurement عملیات اماد هماهنگ شده تحویل هم اهنگ شده اماد
fire support coordination هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
antivignetting filter صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
e c e کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
market socialism سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com