English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (16 milliseconds)
English Persian
coordinator هماهنگ کننده
Search result with all words
antivignetting filter صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
area coordination group گروه هماهنگ کننده عملیات منطقه
autosyn هماهنگ کننده خودکار
coordinating authority مقام هماهنگ کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
market socialism سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
sequence valve شیر هماهنگ کننده
Other Matches
synchronize هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronising هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronizes هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronised هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronises هماهنگ کردن هماهنگ شدن
harmonious هماهنگ
consonants هماهنگ
consonant هماهنگ
monotone هماهنگ
harmonic هماهنگ
coordinated هماهنگ
synchronous هماهنگ
harmonize هماهنگ کردن
harmonises هماهنگ کردن
harmonising هماهنگ کردن
harmonized هماهنگ کردن
sequencer شیر هماهنگ
harmonic هماهنگ همساز
harmonizes هماهنگ کردن
harmonizing هماهنگ کردن
harmonised هماهنگ کردن
harmonic vibration ارتعاش هماهنگ
coordinate هماهنگ ساختن
harmonic wave موج هماهنگ
harmonic motion حرکت هماهنگ
cooperating bishop دو فیل هماهنگ
coordination هماهنگ سازی
harmonic oscillator نوسانگر هماهنگ
proportional متقابل یا هماهنگ
subharmonic هماهنگ فرعی
damped harmonic motion حرکت هماهنگ میرا
simple harmonic motion حرکت هماهنگ ساده
coordinate متناسب یا هماهنگ کردن
executive area ناحیه هماهنگ ساز
damped harmonic oscillator نوسانگر هماهنگ میرا
synchronizing mechanism ساز و کار هماهنگ
creeping attack تک هماهنگ شده ضد زیردریایی
screen coordinator هماهنگ کنند پوشش دریایی
fire support coordinator هماهنگ کنند پشتیبانی اتش
monotone صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
concrescent دارای رشد مشترک یا هماهنگ
bsc SynchronousCommunication Binaryارتباطات هماهنگ دودویی
synchronising همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronize همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronizes همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
compatability قابلیت انطباق کار هماهنگ با سایردستگاهها
synchronised همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronises همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
pseudostereo ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
orient توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orienting توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orients توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
proportional clothing لباس هماهنگ یا همرنگ زمین یا منطقه عملیات
cim استفاده هماهنگ از کامپیوتر در هر مرحله از طراحی و ساخت
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
cim استفاده هماهنگ از میکروفیلم برای ذخیره سازی داده کامپیوتر و روشهای خواندن داده
fire coordination هماهنگ کردن اتش تطبیق کردن اتشها
orchestrating هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrates هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrated هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrate هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
flight coordination هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
coordinate هماهنگ کردن هم اهنگ کردن
the concert of europe منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
coordinated procurement عملیات اماد هماهنگ شده تحویل هم اهنگ شده اماد
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
fire support coordination هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
e c e کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
renunciant رد کننده
skittish رم کننده
puffer پف کننده
doers کننده
whisperer پچ پچ کننده
doer کننده
solvents اب کننده
bender خم کننده
catterer پچ پچ کننده
thinner کم کننده
benders خم کننده
solvent اب کننده
sensor حس کننده
surfy کف کننده
renunciant کننده
deletive حک کننده
refuser رد کننده
mauler له کننده
crepitant خش خش کننده
fillets پر کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com