Dictiornary-Farsi | همجنس دوست | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
isophilic	همجنس دوست


Other Matches

l like like	بازبا باز کند همجنس با همجنس پرواز
A friend in need is a friend indeed.. <proverb>	دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
I like to be friends with you.	من دوست دارم با تو دوست باشم.
congeneric	همجنس
cognate	همجنس
homosexuals	همجنس گرا
uranism	همجنس خواهی
homosexual	همجنس باز
homosexual	همجنس خواه
homosexual	همجنس گرا
homosexuals	همجنس خواه
biotype	ژنوتیپ همجنس
homosexuals	همجنس باز
consubstantiate	همجنس کردن
butch	همجنس باز
gayer	همجنس خواه
inversions	همجنس خواهی
homosexuality	همجنس گرایی
homosexuality	همجنس خواهی
homogeneously	بطور همجنس
homogen	جزء همجنس
homoerotism	همجنس خواهی
inversion	همجنس خواهی
gay	همجنس خواه
assimilative	همجنس کننده
sapphism	همجنس خواهی
gayest	همجنس خواه
gays	همجنس خواه
sapphism	همجنس خواهی زنان
of a piece with each other	ازسر هم همجنس یکدیگر
overt homosexuality	همجنس خواهی اشکار
tribadism	همجنس خواهی فاعلی
urning	در همجنس خواهی مردان
tribade	همجنس خواه فاعلی
latent homosexuality	همجنس خواهی نهفته
faute de mieux	همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
cannibal	جانوری که همجنس خود را میخورد
cannibals	جانوری که همجنس خود را میخورد
physalis	عروسک پس پرده و گلهای همجنس ان
homogen	گروه چند چیز همجنس
stylolite	ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
holophytic	تغذیه کننده از گیاهان سبز همجنس خوار
I am done with you.	رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am [have] finished with you.	رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
unfriended	بی دوست
heart to heart	دوست
allying	دوست
amicable	دوست
chums	دوست
chum	دوست
heart-to-heart	دوست
heart-to-hearts	دوست
philoginous	زن دوست
bozo	دوست
philogynist	زن دوست
ally	دوست
buddy	دوست
buddies	دوست
leal	دوست
friendless	بی دوست
schoolmates	دوست
schoolmate	دوست
formalist	دوست
hydrophilic compound	اب دوست
dienophile	دی ان دوست
hydrophilic	اب دوست
friend	دوست
friends	دوست
philotechnic	صناعت دوست
oxyphile	اسید دوست
philhellene	دوست یونان
philanthrope	بشر دوست
phihellenic	یونانی دوست
negrophil	سیاه دوست
patiot	میهن دوست
pornerastic	جنده دوست
hydrophilic compound	ترکیب اب دوست
hydrophilic	ترکیب اب دوست
philobiblic	کتاب دوست
philotechnic	صنعت دوست
kissing kind	باهم دوست
nucleophile	هسته دوست
philhellenic	دوست یونان
ornithophilous	مرغ دوست
phiadelphian	نوع دوست
negrophil	زنگی دوست
necrophilous	لاشه دوست
lithophilous	سنگ دوست
liquorish	نوشابه دوست
lipophilic	چربی دوست
myrmecophilous	مورجه دوست
intimado	دوست صمیمی
oxyphil	اسید دوست
psychrophilic	سرما دوست
his friend's murder	قتل دوست او
I need my e	من دوست دارم
careerists	حرفه دوست
careerist	حرفه دوست
zoophilous	حیوان دوست
zoophilic	حیوان دوست
xenophile	بیگانه دوست
to make a friend of	دوست شدن با
sweet tooth	شیرینی دوست
take kindly to <idiom>	دوست داشتن
solomon	صلح دوست
saprophytic	پوده دوست
family man	زن و بچه دوست
family men	زن و بچه دوست
unlovely	دوست نداشتنی
pen pals	دوست مکاتبهای
pen pals	دوست قلمی
pen pal	دوست مکاتبهای
pen pal	دوست قلمی
girlfriends	دوست دختر
girlfriend	دوست دختر
lovable	دوست داشتنی
hydrophilic	اب دوست علاقمند به اب
chessist	شطرنج دوست
loyalist	دولت دوست
boyfriend	دوست پسر
loyalists	دولت دوست
humanitarian	بشر دوست
likeable	دوست داشتنی
warlike	جنگ دوست
peaceable	صلح دوست
social	جمعیت دوست
boyfriends	دوست پسر
cobber	دوست صمیمی
patriotic	میهن دوست
cater cousin	دوست صمیمی
patriot	وطن دوست
bibliophil	کتاب دوست
patriots	وطن دوست
anglophile	انگلیسی دوست
amativeness	دوست داشتن
acidophile	اسید دوست
acidophile	ترشی دوست
social	گروه دوست
likes	دوست داشتن
liked	دوست داشتن
dislike	دوست نداشتن
fraternizing	دوست بودن
fraternizes	دوست بودن
fraternized	دوست بودن
fraternize	دوست بودن
friend	دوست کردن
friends	دوست کردن
fraternised	دوست بودن
disliked	دوست نداشتن
dislikes	دوست نداشتن
disliking	دوست نداشتن
like	دوست داشتن
sporting	بازی دوست
gregarious	گروده دوست
affects	دوست داشتن
affect	دوست داشتن
crony	دوست صمیمی
fraternising	دوست بودن
cronies	دوست صمیمی
fraternises	دوست بودن
hemophile	خون دوست
friendly state	کشور دوست
germanophil	المان دوست
philanthropist	بشر دوست
heliophilous	افتاب دوست
lovely	دوست داشتنی
loveliest	دوست داشتنی
lovelier	دوست داشتنی
hail fellow	دوست صمیمی
halophilous	نمک دوست
hand and glove	دوست یک دل ویکزبان
hand and glove	دوست همراز
hand in glove	دوست یک دل ویکزبان
hand in glove	دوست همراز
gallophile	فرانسه دوست
loveable	دوست داشتنی
rats	دوست بی وفا
francophile	فرانسه دوست
philanthropists	بشر دوست
dendrophilous	درخت دوست
humnanist	همنوع دوست
dislikable	دوست نداشتنی
dislikeable	دوست نداشتنی
electrophile	الکترون دوست
expressionist	حالت دوست
humansit	انسان دوست
culturist	فرهگ دوست
francophil	فرانسه دوست
likable	دوست داشتنی
hydrophile	اب دوست علاقمند به اب
expressionism	حالت دوست
I don't like this.	من این را دوست ندارم.
patriots	وطن دوست ها [مرد]
savouring	فهمیدن دوست داشتن
savoured	فهمیدن دوست داشتن
love	معشوقه دوست داشتن
This is my friend.	این دوست من است.
dressier	متداول لباس دوست
dressy	متداول لباس دوست
loved	معشوقه دوست داشتن