English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 24 (3 milliseconds)
English Persian
each other همدیگر
one a همدیگر
one an other همدیگر
Other Matches
self repelling دافع همدیگر
peer to each other مانند همدیگر
to blame one another همدیگر را مقصر کردن
to hug each other همدیگر را بغل کردن
They grew attached ( attracted) to each other. به همدیگر علاقمند شدند
to talk the same language <idiom> همدیگر را فهمیدن [اصطلاح مجازی]
to be on the same page <idiom> همدیگر را فهمیدن [اصطلاح مجازی]
We speake the same language. we are on the same wavelength. we understand each other. زبان همدیگر رامی فهمیم
They beat each other black and blue. همدیگر را خونین ومالین کردند
The twins are hardly distinguish between colors. دوقلوها را از همدیگر نمی شد تشخیص داد
blind dates قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
contiguous خانههای گرافیکی یا حروفی که بر همدیگر اثر می گذارند
cross voting رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
blind date قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
Knock off your fighting right now! همین الآن از توی سر همدیگر زدن دست بکشید !
mine mooring اتصال دادن مینها به همدیگر به وسیله سیم یا بند
friendly societies انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
friendly society انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
hatched moulding گچ بری که عبارت است ازدورشته خطهای متوازی که همدیگر راقطع کر
log rolling دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
deadlock موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com