English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
spasmodic همراه با انقباضات
spasmodically همراه با انقباضات
Other Matches
attributes هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributing هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attribute هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
peer to peer network شبکه همراه به همراه
company همراه
in company with همراه
non concurrent نا همراه
concomitant همراه
accompanied by همراه
attendant همراه
acologte همراه
comrade همراه
on همراه
mid همراه با
mid- همراه با
bundled همراه
companies همراه
comrades همراه
accompanying همراه
secondary planet همراه
participant همراه
along همراه
attendants همراه
participants همراه
to fight with the enemy همراه = با
attend همراه بودن
escort همراه بدرقه
accompanies همراه بودن
accompanied همراه بودن
escorted همراه بدرقه
attends همراه بودن
fraught دارا همراه
escorting همراه بدرقه
escorts همراه بدرقه
attending همراه بودن
companion همراه همدم
accompany همراه بودن
go along همراه رفتن
to come along همراه امدن
to keep company with همراه بودن با
unbundled غیر همراه
Accompanied by. Together with . به اتفاق (همراه )
on one's coat-tails <idiom> همراه کس دیگر
to go along همراه شدن
sick headache سردرد همراه با
indiental music موزیک همراه
good luck to you خدا به همراه
accommpanying element عنصر همراه
accompanier همراه مصاحب
accompanying cargo بار همراه
accompanying fire اتش همراه
accompanying sound صدای همراه
associated sound صدای همراه
accompanying supplies تدارکات همراه
bon voyage خدا به همراه
come along with me همراه من بیائید
compeer قرین همراه
door bundle بار همراه
to accompany همراه شدن
unaccompanied بدون همراه
convoys همراه رفتن
convoy همراه رفتن
amaurotic idiocy کانایی همراه با نابینایی
kick boxing بوکس همراه با لگد
savate بوکس همراه با لگد
corps artillery توپخانه همراه سپاه
incorrect نادرست یا به همراه خطا
bitumen macadam سنگریزی همراه با قیر
participative انبازی کننده همراه
ice storm طوفان همراه باتگرگ
bundled software نرم افزار همراه
herewith همراه این نامه
to go along همراه کسی رفتن
to carry a watch ساعت همراه داشتن
to accompany همراه کسی رفتن
wave off فرود همراه با سایش
typhoons توفان همراه با باران
attendants همراه نگهبان کشیک
typhoon توفان همراه با باران
Bring your friend along. دوستت را همراه بیاور
japko chagi ضربه پا همراه گرفتن پا
attendant همراه نگهبان کشیک
chaperon همراه دختران جوان رفتن
chaperone همراه دختران جوان رفتن
chaperons همراه دختران جوان رفتن
door bundle بار پرتابی همراه با چترباز
company گروهان همراه کسی رفتن
companies گروهان همراه کسی رفتن
aerial cartwheel مارپیچ همراه با پرش وچرخش
thundershower رگبار همراه با رعد وبرق
to cell phone با تلفن همراه زنگ زدن
to call on the cell phone با تلفن همراه زنگ زدن
dysuria ادرار همراه با سوزش واشکال
landing attack تک همراه با پیاده شدن به ساحل
hit it off with someone <idiom> بهترین همراه با کسی داشتن
RIFF ماده بزرگ همراه ID RIFF.
to go along همراه رفتن همراهی کردن
to bid a persong به کسی خدابه همراه گفتن
chaperones همراه دختران جوان رفتن
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
Nothing to declare همراه نداشتن کالاهای گمرکی
grand mal صرع همراه با تشنج وغش
thunderstorm توفان همراه بااذرخش وصاعقه
Goods to declare همراه داشتن کالاهای گمرکی
thunderstorms توفان همراه بااذرخش وصاعقه
sidestep traverse صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
Do you have nothing to declare? آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
chaperone شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperones شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
rear takedown with outside singleleg byl زیریک خم میانکوب همراه بااقل ازچپ
real number عددی که با بخش کسری همراه است .
coloratura خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
coloraturas خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
callithump رژه پر سروصدایی همراه باکرنا و بوق
chaperon شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
joint product offer فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
knobstick کارگریکه که بااعتصاب کارگران همراه نیست
multidimensional تعداد آرایههای موازی به همراه عمق
oxidative phosphorylation فسفریل دار کردن همراه بااکسایش
indiental music ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
ballet اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
striptease رقص همراه با برهنگی تدریجی رقاصه
oratorios قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
oratorio قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
sobs همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sobbed همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sob همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
cell phone users while driving کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
sobbing همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
subscripted variable عنصری در آرایه که با یک همراه معرفی میشود
chaperons شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
ballets اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
shares استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
cash with order پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
conditivum [مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
conditorium [مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
share استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
do [verb] روی [فعلی که همراه می آید] تکیه میکند
shared استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
strophe چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
milk leg ورم پای نوزاد همراه با دردبهنگام زایمان
desk میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
fortis دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی
desks میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
cantatas شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
cantata شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
bug خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
best rate of climb speed سرعتی که با بیشترین ارتفاع در واحد زمان همراه است
users متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
bundled software نرم افزاری که همراه با قیمت کامپیوتر فروخته میشود
repeating key روش رمزی که همراه با تکرار یک کلید رمز میباشد
blizzards باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
bugging خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugs خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
camp follower اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
camp followers اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
slapstick نمایش خنده دار همراه باشوخی وسر وصدا
blizzard باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
squire of dames کسی که همراه زنان میرودیابیشتردرگروه انان داخل میشود
user متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
to play gooseberry همراه دونفرعاشق ومعشوق راه افتادن وموی دماغ انهاشدن)
creptation تخریب خلل و فرج بتن همراه با صدای درهم شکستن
female استدلالی به همراه سوکتهایی که سوزنهای اتصال نری وارد آن می شوند
attachment فایل نام دارای که همراه یک پیامیست الکترونیکی ارسال میشود
process ورودی کامپیوتری , توابع خروجی , CPU به همراه حاقظه برنامه
processes ورودی کامپیوتری , توابع خروجی , CPU به همراه حاقظه برنامه
break-dancing گونهای رقص جدید که همراه است با عملیات آکروباتیک و چرخشهای تند
forms ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
form ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
formed ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
wires کامپیوتر به همراه برنامه نوشته در سخت افزار که قابل تغییر نیست
wire کامپیوتر به همراه برنامه نوشته در سخت افزار که قابل تغییر نیست
pinout شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
crab پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
crabs پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
cist [قبر ماقبل تاریخ مانند جعبه که اغلب همراه با سنگ نشانه بود.]
record لیست فیلدهایی که رکوردرا تشکیل می دهند با هم همراه طول ونوع داده انها
acid house نوعی موسیقی رقص کهاصولا با استفاده از مواد مخدر توهمزا همراه است
multimedia کامپیوتری که میتواند برنامههای چند رسانهای را اجرا کند. به همراه کارت صدا
SIMD معماری کامپیوتر موازی که تعدادی ACU و باس داده به همراه یک واحد کنترا دارد
table لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tables لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tabling لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tabled لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
We consider it a great honor to have you here with us tonight. این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
technical escort پرسنل فنی متخصصی که همراه یک وسیله برای نصب یا اموزش یا کار انداختن ان حرکت می کنند
IBM کامپیوتر شخصی بر پایه IBM PC ولی به همراه درایو دیسک سخت داخلی و باس ISA
covering letters نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
covering letter نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
documenting 1-کاغذ همراه با نوشته روی آن . 2-فایلی که حاوی متن ایجاد شده توسط پردازنده کلمه است
full کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
document 1-کاغذ همراه با نوشته روی آن . 2-فایلی که حاوی متن ایجاد شده توسط پردازنده کلمه است
chassis فریم فلزی که تختههای مدار را به همراه سیم ها و سوکتهای لازم در سیستم کامپیوتری پوشش داده است
documented 1-کاغذ همراه با نوشته روی آن . 2-فایلی که حاوی متن ایجاد شده توسط پردازنده کلمه است
antigone دختری که همراه پدر نابینای خود به اتیکا رفت و تا زمان مرگ پدرش اورا خدمت کرد
fullest کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
write سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان نوشتن به همراه چندین عمل خواندن روی فایل میدهد
recorders وسیلهای همراه موتور, نوک خواندن / نوشتن ومدار برای ضبط سیگنالهای الکتریکی روی نوار مغناطیسی
writes سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان نوشتن به همراه چندین عمل خواندن روی فایل میدهد
recorder وسیلهای همراه موتور, نوک خواندن / نوشتن ومدار برای ضبط سیگنالهای الکتریکی روی نوار مغناطیسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com